pertaining


معنی: مربوط
معانی دیگر: وابسته، راجع

جمله های نمونه

1. lands pertaining to an estate
زمین های جزو یک ملک

2. laws pertaining to divorce
قوانین راجع به طلاق

3. historical documents pertaining to nadder shah
اسناد تاریخی مربوط به نادرشاه

4. all the death and destruction pertaining to war
همه مرگ ها و خرابی های جنگ

مترادف ها

مربوط (صفت)
relative, relevant, dependent, related, attached, connected, pertaining, linked, pertinent, depending, coherent

انگلیسی به انگلیسی

• belonging to, connected to; referring to, relating to

پیشنهاد کاربران

تظاهر کردن به چیزی.
My favorite courses have been the ones pertaining to my major , that is marketing.
مربوط به ، وابسته
در رابطه
مرتبط' وابسته

بپرس