صفت ( adjective )
مشتقات: pertly (adv.), pertness (n.)
مشتقات: pertly (adv.), pertness (n.)
• (1) تعریف: impudent or saucy.
• مترادف: cheeky, saucy
• متضاد: coy
• مشابه: brazen, flip, fresh, impertinent, impudent
• مترادف: cheeky, saucy
• متضاد: coy
• مشابه: brazen, flip, fresh, impertinent, impudent
- She looked so shy and demure that he was taken aback by her pert reply.
[ترجمه گوگل] به قدری خجالتی و خجالتی به نظر می رسید که از پاسخ او متحیر شد
[ترجمه ترگمان] او چنان خجالتی و محجوب به نظر می رسید که از جواب pert یکه خورده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او چنان خجالتی و محجوب به نظر می رسید که از جواب pert یکه خورده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: lively and spirited.
• مترادف: lively, perky, saucy, sprightly
• مشابه: bold, bouncy, frisky, jaunty, peppy, vivacious
• مترادف: lively, perky, saucy, sprightly
• مشابه: bold, bouncy, frisky, jaunty, peppy, vivacious