persuaded

/pərˈsweɪdəd//pəˈsweɪdɪd/

معنی: مطمئن
معانی دیگر: متقاعد

جمله های نمونه

1. he persuaded us that this car is better and we bought it
او به ما قبولاند که این اتومبیل بهتر است و لذا آنرا خریدیم.

2. i persuaded him to study medicine
او را متقاعد کردم که پزشکی بخواند.

3. she persuaded me that i was wrong
او مرا مجاب کرد که در اشتباهم.

4. the picket persuaded the truck driver not to enter the warehouse
پیشگامان اعتصاب راننده ی کامیون را متقاعد کردند که وارد انبار نشود.

مترادف ها

مطمئن (صفت)
sure, assured, safe, confident, secure, persuaded

پیشنهاد کاربران

قانع شده ، متقاعد شده ، رضایت داده شده
ترغیب کردن
متقاعد کردن

وادار، پذیرا، مجاب، قانع

بپرس