perspicuity

/ˌpɜːrspɪˈkjuːɪti//ˌpɜːspɪˈkjuːɪti/

معنی: زیرکی، روشن بینی، وضوح، روشنی، صراحت، تیز بینی، شفافی، روش فکری
معانی دیگر: عاقلی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: clearness of expression; lucidity.
مشابه: clarity

جمله های نمونه

1. The perspicuity of property rights is not only the premise and base of founding modern enterprise system, but also the key of further developing business corporation system.
[ترجمه گوگل]آشکار بودن حقوق مالکیت نه تنها پیش‌فرض و مبنای پایه‌گذاری سیستم شرکتی مدرن است، بلکه کلید توسعه بیشتر سیستم شرکت‌های تجاری است
[ترجمه ترگمان]حفظ حقوق مالکیت تنها مقدمه و اساس تاسیس سیستم سازمانی مدرن نیست، بلکه کلید توسعه بیشتر سیستم شرکتی کسب وکار نیز می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Another, perspicuity of state-owned property right also affects technology efficiency.
[ترجمه گوگل]دیگری، ناشناخته بودن حقوق مالکیت دولتی نیز بر کارایی فناوری تأثیر می گذارد
[ترجمه ترگمان]یکی دیگر از ویژگی های مالکیت دولتی نیز بر کارایی فن آوری تاثیر می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. But, this does not destroy the perspicuity of God's revelation.
[ترجمه گوگل]اما این امر تیزبین بودن وحی خدا را از بین نمی برد
[ترجمه ترگمان]اما این واقعیت را از بین نمی برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Being perspicuity, subject expected utility model has been an important theory to analyze how to make decision under uncertainty.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که مدل مطلوبیت مورد انتظار موضوع، تئوری مهمی برای تحلیل چگونگی تصمیم گیری در شرایط عدم قطعیت بوده است
[ترجمه ترگمان]perspicuity بودن، مدل سودمندی مورد انتظار یک نظریه مهم برای تجزیه و تحلیل چگونگی تصمیم گیری در رابطه با عدم قطعیت بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. For me in present's study life middle finger perspicuity direction.
[ترجمه گوگل]برای من در مطالعه حاضر زندگی جهت تیزبینی انگشت میانی
[ترجمه ترگمان]برای من در حال حاضر انگشت میانی زندگی را جهت گیری بررسی می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The website functional module clear perspicuity, the connection is compact.
[ترجمه گوگل]ماژول عملکردی وب سایت روشن است، اتصال فشرده است
[ترجمه ترگمان]ماژول کاربردی وب سایت، perspicuity را مشخص می کند، اتصال فشرده و فشرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Because this system counting accurately, display perspicuity, and automatic. What's more, its manufacture cost few.
[ترجمه گوگل]از آنجا که این سیستم شمارش دقیق، نمایش دقیق و خودکار است علاوه بر این، هزینه ساخت آن کم است
[ترجمه ترگمان]از آنجا که این سیستم دقیق شمارش می کند، perspicuity را نمایش می دهد، و اتوماتیک چه چیزی بیشتر است، هزینه ساخت آن کم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Secondly, this paper analyzes the relations between product perspicuity, which is treated as the key dimension of construction project, and transaction cost.
[ترجمه گوگل]ثانیا، این مقاله روابط بین آشکار بودن محصول، که به عنوان بعد کلیدی پروژه ساخت‌وساز در نظر گرفته می‌شود، و هزینه معامله را تحلیل می‌کند
[ترجمه ترگمان]دوم، این مقاله روابط بین perspicuity محصول را تجزیه و تحلیل می کند، که به عنوان بعد کلیدی پروژه ساخت وساز و هزینه معامله مورد بررسی قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Secondly, carrying out MBO is beneficial to the perspicuity of the property right of the state-owned enterprises and the settlement of the problem of the "Red Hat" enterprises.
[ترجمه گوگل]ثانیاً، انجام MBO برای آشکار شدن حق مالکیت شرکت های دولتی و حل مشکل بنگاه های "کلاه قرمزی" مفید است
[ترجمه ترگمان]دوم، اجرای MBO در مالکیت اموال شرکت های دولتی و حل مشکل شرکت های \"کلاه سرخ\" مفید است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The perspicuity of God's revelation: After the Fall, general revelation is (still) authoritative, sufficient (so that man is without excuse), and clear.
[ترجمه گوگل]آشکار بودن وحی خداوند: بعد از سقوط، وحی عمومی (هنوز) معتبر، کافی (به طوری که انسان بی عذر باشد) و روشن است
[ترجمه ترگمان]ظهور وحی الهی: پس از سقوط، الهام عمومی (هنوز)معتبر و کافی است (بنابراین آن مرد بدون عذر و بهانه است)، و واضح
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Second, perspicuity strategies and restructuring.
[ترجمه گوگل]دوم، استراتژی‌های تیزبینی و تجدید ساختار
[ترجمه ترگمان]دوم، استراتژی های perspicuity و بازسازی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Perspicuity ( Clarity ) of General Revelation.
[ترجمه گوگل]صراحت ( وضوح ) وحی عمومی
[ترجمه ترگمان]perspicuity (وضوح)مکاشفه عمومی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It reflects the gray scale information of every component of the color space in pictures taking the form of histogram, and it has such features as simple, perspicuity, and interference killing etc.
[ترجمه گوگل]این اطلاعات مقیاس خاکستری هر جزء از فضای رنگی را در تصاویر به شکل هیستوگرام منعکس می کند و دارای ویژگی هایی مانند ساده بودن، واضح بودن، و کشتن تداخل و غیره است
[ترجمه ترگمان]این نشان دهنده اطلاعات در مقیاس خاکستری هر بخش از فضای رنگ در تصاویر گرفته شده از نمودار هیستوگرام است، و دارای ویژگی هایی چون ساده، perspicuity، و کشتن و غیره است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The time must use for to enjoy much joyful, the decoration most important goal is guaranteed that the life the comfort level, based on this again makes the simple perspicuity .
[ترجمه گوگل]زمان باید برای لذت بردن از لذت بسیار لذت بخش، دکوراسیون مهم ترین هدف تضمین شده است که زندگی سطح آسایش، بر این اساس دوباره باعث تیزبینی ساده می شود
[ترجمه ترگمان]زمان باید برای لذت بردن از لذت بسیار استفاده شود، مهم ترین هدف تزیین این است که زندگی سطح راحتی، براساس این موضوع، the ساده را ایجاد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

زیرکی (اسم)
intelligence, agility, sagacity, acuteness, brilliance, cunning, subtlety, astuteness, penetration, perspicuity, cogency, insinuation, perspicacity

روشن بینی (اسم)
perspective, clairvoyance, lucidity, perspicuity

وضوح (اسم)
light, clarification, lucidity, perspicuity, clarity

روشنی (اسم)
clarification, shine, irradiance, irradiancy, lucidity, perspicuity, clarity, expressiveness, glim

صراحت (اسم)
precision, positivity, perspicuity

تیز بینی (اسم)
perspicuity

شفافی (اسم)
perspicuity

روش فکری (اسم)
perspicuity

انگلیسی به انگلیسی

• clarity of expression; clearness, transparency

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: Clarity in expression or thought, making something easy to understand
🔍 مترادف: Clarity, lucidity
✅ مثال: The perspicuity of her writing made complex ideas accessible to all readers.
Clearness or lucidity, as of a statement ( Dictionary. Com )
وضوح و شفافیت مثلاً در اظهار یا بیان ( یک مطلب )
Example 1: 👇
The author’s use of simple language enhanced the perspicuity of her argument, making it accessible to readers of all backgrounds.
...
[مشاهده متن کامل]

استفاده نویسنده از زبان ساده، شفافیتِ استدلال او را افزایش داد و مطلب را در دسترس خوانندگان با هر زمینه ای ( پیشینه، یا سابقه ی اطلاعاتی ) قرار داد.
Example 2: 👇
The lawyer presented their case with remarkable perspicuity, leaving no room for doubt in the minds of the jury.
وکیل دعوی ( پرونده ی موکلِ خود ) را با دقت و وضوح قابل توجهی ارائه کرد و جایی برای شک و تردید در ذهن هیئت منصفه باقی نگذاشت.

منابع• https://www.dictionary.com/browse/perspicuity

بپرس