اسم ( noun )
• (1) تعریف: all of the employees of a business, the armed forces, or other organization.
- The boss always gives a year-end party to thank the personnel for their work.
[ترجمه کاوه رجبی] رئیس همیشه برای تشکر از پرنسل به خاطر کارشان جشن آخر سال می دهد ( یا می گیرد )|
[ترجمه سامان جوادی نژاد] رئیس همیشه یک جشنِ آخرِ سال برگزار می کند تا از کارمندان به خاطر کارشان قدر دانی کند|
[ترجمه گوگل] رئیس همیشه یک مهمانی آخر سال برگزار می کند تا از کار پرسنل تشکر کند[ترجمه ترگمان] رئیس همیشه یک مهمانی یک ساله می دهد تا از پرسنل برای کارشان تشکر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The company expanded its personnel by over twenty percent in the last two years.
[ترجمه گوگل] این شرکت در دو سال گذشته پرسنل خود را بیش از بیست درصد افزایش داده است
[ترجمه ترگمان] این شرکت در دو سال گذشته بیش از بیست درصد پرسنل خود را گسترش داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این شرکت در دو سال گذشته بیش از بیست درصد پرسنل خود را گسترش داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The army keeps confidential files on its personnel.
[ترجمه گوگل] ارتش پرونده های محرمانه پرسنل خود را نگه می دارد
[ترجمه ترگمان] ارتش پرونده های محرمانه را بر روی پرسنل خود نگه می دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] ارتش پرونده های محرمانه را بر روی پرسنل خود نگه می دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: that division of a business or other organization which is concerned with the hiring of employees and related matters.
- You should talk to someone in personnel about benefits and company policies.
[ترجمه گوگل] شما باید با یکی از پرسنل در مورد مزایا و سیاست های شرکت صحبت کنید
[ترجمه ترگمان] شما باید با فردی در پرسنل درباره مزایا و سیاست های شرکت صحبت کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] شما باید با فردی در پرسنل درباره مزایا و سیاست های شرکت صحبت کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید