فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: personifies, personifying, personified
مشتقات: personifiable (adj.), personifier (n.)
حالات: personifies, personifying, personified
مشتقات: personifiable (adj.), personifier (n.)
• (1) تعریف: to be a perfect or typical example of; embody.
• مترادف: embody, epitomize, represent, typify
• مشابه: demonstrate, exemplify, incarnate, incorporate, live, mirror, stand for
• مترادف: embody, epitomize, represent, typify
• مشابه: demonstrate, exemplify, incarnate, incorporate, live, mirror, stand for
- The lovely actress personified elegance.
[ترجمه گوگل] این بازیگر دوست داشتنی ظرافت را به تصویر می کشد
[ترجمه ترگمان] این هنرپیشه دوست داشتنی مظهر زیبایی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این هنرپیشه دوست داشتنی مظهر زیبایی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to attribute human characteristics to (a nonhuman or inanimate thing).
- The poem personifies a tree.
[ترجمه گوگل] شعر شخصیت یک درخت است
[ترجمه ترگمان] شعر یک درخت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] شعر یک درخت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: to represent (a quality or other abstraction) in a human figure or a particular person.
• مترادف: depict, embody, image, incarnate, personalize, represent
• مشابه: draw, express, externalize, illustrate, incorporate, paint, picture, realize, signify, typify
• مترادف: depict, embody, image, incarnate, personalize, represent
• مشابه: draw, express, externalize, illustrate, incorporate, paint, picture, realize, signify, typify
- Justice is often personified as a goddess wearing a blindfold, holding a sword, and balancing the scales of truth.
[ترجمه گوگل] عدالت اغلب به عنوان الهه ای که چشم بند بسته است، شمشیر در دست دارد و ترازوی حقیقت را متعادل می کند، تجسم می یابد
[ترجمه ترگمان] عدالت اغلب به عنوان یک الهه که یک چشم بند به تن دارد و یک شمشیر در دست گرفته و ترازوی حقیقت را متعادل می کند، تجسم می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] عدالت اغلب به عنوان یک الهه که یک چشم بند به تن دارد و یک شمشیر در دست گرفته و ترازوی حقیقت را متعادل می کند، تجسم می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید