یک خدای شخصی یا شخص وار خدایی است که می تواند به عنوان شخص با آن رابطه برقرار گردد، برخلاف �نیروی غیرشخصی� مانند مفهوم مطلق فلسفی، �همه� یا �زمینه هستی�.
در متون مقدس ادیان ابراهیمی، خدا به عنوان خالقی شخصی توصیف شده است، که به صورت اول شخص صحبت می کند، احساساتی مثل خشم و تکبر بروز می دهد و گاهی در اشکال انسان وارانه ظاهر می شود. برای نمونه در تورات، خدا با پیامبران خود صحبت کرده و به آن ها فرمان می دهد، و دارای اراده، احساسات ( مثل خشم، غم و شادی ) ، تندی و دیگر ویژگی های انسانی است.
... [مشاهده متن کامل]
روابط شخصی با خدا ممکن است به طریق مشابه روابط بین انسان ها ( مثل پدر در مسیحیت یا دوست در تصوف ) توصیف شود.
میزان اعقاد به خدای شخصی در ایالات متحده
بر اساس یک نظر سنجی در مرکز پژوهش پیو ( Pew ) در ایالات متّحده، 60% از بزرگسالان معتقداند خدا شخصی است و افراد می توانند با او ارتباط برقرار کنند. 25% دیگر نیز خدا را نیرویی غیرشخصی تلقّی کرده اند. بر اساس نظر سنجیِ دیگری در مرکز پژوهش دیدگاه ملّی، 67% از بزرگسالان ایالات متّحده به خدای شخصی اعتقاد دارند.
دیدگاه ادیان
هندوئیسم
سنت های Vaishnava و Saiva دین هندویی در اعتقاد به ماهیت شخصی و غایی برای خدا اشتراک دارند. Vishnu Sahasranama شخص ویشنو را Paramatma ( روح اعلی ) و Parameshwara ( خدای اعلی ) قلمداد می کند؛ در حالی که رودرام ( Rudram ) همین نسبت را برای شیوا عنوان می کند. در الهیات کریشنا محور ( کریشنا اکثراً گونه ای از شیوا در نظر گرفته می شود به استثنای Gaudiya Vaishnavas ) عنوان Svagam Bhagavan منحصرا برای تشخیص صورت شخصی کریشنا استفاده می شود که اشاره به Gaudiya Vaishnava ، Nimbarka Sampradaya و پیروان Vallabha دارد. در حالی که شخص ویشنو و نارایانا چیزهایی هستند که از آن ها به عنوان خدای شخصی اصلی دیگر سنت های Vaishnava یاد می شود.
مسیحیّت
الهیدان مسیحی آلیستر مک کریث می نویسد که دلایل روشنی حاکی از مسلّم بودن مفهوم خدای شخصی در بینش مسیحی وجود دارد اما باید دانست که این در حقیقت یک قیاس است. "بیان اینکه خدا شبیه یک شخص است برای نشان دادن توان و اشتیاق الهی برای ارتباط با دیگران است. این نکته مستلزم انسان بودن خدا یا قرار گرفتن او در نقطهٔ خاصّی از جهان نیست. " در مقوله تثلیث مسیحی، بر سر این مسئله که آیا روح القدس خدایی غیرشخصی است _که گاه توسط عده ای نیرویی مرتبط با قوّه برق تلقّی می شود _ یا خدایی شخصی مشاجره های بسیاری وجود دارد. عالمان روح شناسی در بحث روی این مسئله، یسوع ( خدای پسر ) و خدای پدر را دو شخص یا جنبه از یک خدای واحد در تصوّر می آورند: یسوع از Ousia یا جوهره ای همچون آن ِ خدای پدر می باشد که در سه شخص یا اقنوم متجلّی گشته است. ( پدر، پسر و روح القُدُس )
علاوه بر این اعتقادات عشای ربانی و شام آخر نیز دلالت بر فهم ناحیه ای از دین دارد که در اکثر موارد فراتر از حدود شخصی درک می شوند و در نزد الهیدانان از آن با عنوان "پیکر عرفانی" یاد می شود.
مسیحیان ناتثلیثی منکر این هستند که یسوع اقنوم یا شمایل خدا باشد.
یهودیت
الهیات یهود خدا را شخصی نمی داند. از سویی اشاره هایی به مشخصه های انسان گونه خدا در کتاب مقدس مانند "دست خدا"، وجود دارد اما یهود معتقد است این ها صنایع ادبی هستند و هدف از آن ها تنها ملموس تر کردن خدا برای خواننده بوده است. خدا فراتر از فهم بشر است و راه های بسیاری برای تعریف او وجود دارد. گفته شده است که خدا می تواند هم شخصی و هم غیرشخصی باشد؛ از سویی او با آفرینش خویش ارتباط دارد و از سویی وجود او فراتر از تمام روابط است.
اسلام
در اکثر منابع اسلامی از خدا به عنوان عرضه کنندهٔ شفقت و عدالت یاد شده است. قرآن مسلمانان را امر به گرایش سوی خدا برای کسب یاری، راهنمایی و پشتیبانی می کند. اسلام همچنین خدا را وجودی فراتر از ادراک بشری معرّفی می کند و بهترین راه برقراری ارتباط با خدا را اجرای فرمان هایش می داند.
دیدگاه قرآن
قرآن از وجود حقیقتی مطلق و یگانه سخن می گوید که برتر از جهان است؛ وجودی واحد و نادیدنی که مستقل از تمام آفرینش است. قرآن به روشنی با هر گونه مانند کردن خدا به آفریده ها مخالفت می ورزد؛ به عبارتی هرآنچه یک مومن به عنوان خدا در تصوّر خویش می آورد خدا نیست؛ چرا که خدا در حقیقت وجودی ماورائی و فراتر از تجربه است.
طبق بیان قرآن:
سوره اخلاص ( سوره 112 : 4 - 1 ) :
قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ ﴿١﴾ اللَّهُ الصَّمَدُ ﴿٢﴾ لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ ﴿٣﴾ وَلَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُوًا أَحَدٌ ﴿٤﴾
بگو که خدا یکتاست ( 1 ) آن خدایی که بی نیاز است ( 2 ) نه زاده است و نه زاییده شده است ( 3 ) و نه هیچکس مثل و همتای اوست ( 4 )
دیدگاه مذاهب اسلامی
دو مذهب اسلامی شیعه و سنی در اینباره اختلافی فاحش با یکدیگر دارند. اکثر اهل تسنّن به خدایی شخصی معتقداند.
بعضی علمای اهل تسنّن عقایدی را ابراز کرده اند که دلالت بر تصوّر بدن برای خدا دارد؛ اما نه از نوعی که همه می شناسیم. اکثر اهل تسنّن صورت، دست و پای الله را به عنوان اندام های جسمانی تفسیر نمی کنند. به واقع شماری حدیث در کتاب صحیح بخاری وارد شده است که بیان می دارد خدا نشانه ای بر ساق پای خود دارد و ساقش را بر دوزخ قرار می دهد و ادامه مطلب. به عنوان مثال در صحیح بخاری، نسخه انگلیسی - عربی آن، حدیث 9532، خدا با نشانه ای روی ساقش معرّفی شده است و هنگامی که ساقش را آشکار کند افراد او را خواهند شناخت. یا در همان نسخه، حدیث 9604 و 9510، گفته می شود الله دارای انگشتانی است. این مطالب با عناوین استعاری بکار رفته اند و به انگشت، دست و ساقِ حقیقی اشاره ندارند.
خدای شخصی توسط مذهب تشیّع شدیداً مورد ردّ و انکار قرار گرفته است. به عنوان مثال در کتاب نهج البلاغه، یکی از بزرگترین کتاب های تشیّع، چنین آمده است:
"ستایش مخصوص خداوندی است که آفرینش مخلوقش دلیل وجود او است، و حادث بودن آن ها دلیل ازلیت وی، و شباهت داشتن مخلوقات ( به یکدیگر ) ، دلیل آن است که شبیه و نظیر ندارد. عقل ها کُنه ذاتش را درک نمی کنند و پرده ها و پوشش ها اصل وجودش را مستور نمی سازند، زیرا صانع و مصنوع با هم فرق دارد و محدودکننده و محدودشونده و پروردگار و پرورده شده با هم متفاوت اند. �یکی� است ولی نه به معنی وحدت عددی؛ بلکه به این معنا که شبیه و نظیر و مانند ندارد. �خالق و آفریننده�است اما نه این که حرکت و رنجی در این راه متحمل می شود، �شنوا� است ولی نه اینکه وسیله شنوایی در اختیار داشته باشد. �بینا� است ولی نه این که به وسیله ی چشم و باز کردن پلک ها، قدرت مشاهده پیدا کند. در �همه جا حاضر� است نه اینکه مماس با اشیاء باشد. از�همه جدا� است ولی نه اینکه مسافتی بین او و موجودات باشد. �آشکار�است نه با دید چشم، �پنهان� است نه به خاطر کوچکی و ظرافت، از موجودات با غلبه و قدرت جدا است، و موجودات به خاطر خضوع در برابرش و رجوع به سویش از او مباین هستند. کسی که او را با صفات مخلوقات توصیف کند محدودش ساخته، وکسی که برایش حدی تعیین کند وی را به شمارش در آورده. و آن کس که او را بشمارش آورد ازلیتش را ابطال کرده. و کسی که بپرسد، �چگونه است� توصیفش کرده و هر که بگوید: کجا است؟ مکان برای او قائل شده. �عالم�بوده آن گاه که معلومی وجود نداشت. �مالک وپروردگار� بوده، حتی آن زمان که پرورده ای نبود. �قادر و توانا� بوده حتی در آن زمان که مقدوری وجود نداشت. "
Deity who can be related to as a person
A personal god, or personal goddess, is a deity who can be related to as a person, instead of as an impersonal force, such as the Absolute, "the All", or the "Ground of Being".
In the scriptures of the Abrahamic religions, God is described as being a personal creator, speaking in the first person and showing emotion such as anger and pride, and sometimes appearing in anthropomorphic shape. In the Pentateuch, for example, God talks with and instructs his prophets and is conceived as possessing volition, emotions ( such as anger, grief and happiness ) , intention, and other attributes characteristic of a human person. Personal relationships with God may be described in the same ways as human relationships, such as a Father, as in Christianity, or a Friend as in Sufism.
A 2008 survey by the Pew Research Center reported that, of U. S. adults, 70% view that "God is a person with whom people can have a relationship, " while 15% believe that "God is an impersonal force. " A 2019 survey by the National Opinion Research Center reports that 77. 5% of U. S. adults believe in a personal god. The 2014 Religious Landscape survey conducted by Pew reported that 77% of U. S. adults believe in a personal god.
در متون مقدس ادیان ابراهیمی، خدا به عنوان خالقی شخصی توصیف شده است، که به صورت اول شخص صحبت می کند، احساساتی مثل خشم و تکبر بروز می دهد و گاهی در اشکال انسان وارانه ظاهر می شود. برای نمونه در تورات، خدا با پیامبران خود صحبت کرده و به آن ها فرمان می دهد، و دارای اراده، احساسات ( مثل خشم، غم و شادی ) ، تندی و دیگر ویژگی های انسانی است.
... [مشاهده متن کامل]
روابط شخصی با خدا ممکن است به طریق مشابه روابط بین انسان ها ( مثل پدر در مسیحیت یا دوست در تصوف ) توصیف شود.
میزان اعقاد به خدای شخصی در ایالات متحده
بر اساس یک نظر سنجی در مرکز پژوهش پیو ( Pew ) در ایالات متّحده، 60% از بزرگسالان معتقداند خدا شخصی است و افراد می توانند با او ارتباط برقرار کنند. 25% دیگر نیز خدا را نیرویی غیرشخصی تلقّی کرده اند. بر اساس نظر سنجیِ دیگری در مرکز پژوهش دیدگاه ملّی، 67% از بزرگسالان ایالات متّحده به خدای شخصی اعتقاد دارند.
دیدگاه ادیان
هندوئیسم
سنت های Vaishnava و Saiva دین هندویی در اعتقاد به ماهیت شخصی و غایی برای خدا اشتراک دارند. Vishnu Sahasranama شخص ویشنو را Paramatma ( روح اعلی ) و Parameshwara ( خدای اعلی ) قلمداد می کند؛ در حالی که رودرام ( Rudram ) همین نسبت را برای شیوا عنوان می کند. در الهیات کریشنا محور ( کریشنا اکثراً گونه ای از شیوا در نظر گرفته می شود به استثنای Gaudiya Vaishnavas ) عنوان Svagam Bhagavan منحصرا برای تشخیص صورت شخصی کریشنا استفاده می شود که اشاره به Gaudiya Vaishnava ، Nimbarka Sampradaya و پیروان Vallabha دارد. در حالی که شخص ویشنو و نارایانا چیزهایی هستند که از آن ها به عنوان خدای شخصی اصلی دیگر سنت های Vaishnava یاد می شود.
مسیحیّت
الهیدان مسیحی آلیستر مک کریث می نویسد که دلایل روشنی حاکی از مسلّم بودن مفهوم خدای شخصی در بینش مسیحی وجود دارد اما باید دانست که این در حقیقت یک قیاس است. "بیان اینکه خدا شبیه یک شخص است برای نشان دادن توان و اشتیاق الهی برای ارتباط با دیگران است. این نکته مستلزم انسان بودن خدا یا قرار گرفتن او در نقطهٔ خاصّی از جهان نیست. " در مقوله تثلیث مسیحی، بر سر این مسئله که آیا روح القدس خدایی غیرشخصی است _که گاه توسط عده ای نیرویی مرتبط با قوّه برق تلقّی می شود _ یا خدایی شخصی مشاجره های بسیاری وجود دارد. عالمان روح شناسی در بحث روی این مسئله، یسوع ( خدای پسر ) و خدای پدر را دو شخص یا جنبه از یک خدای واحد در تصوّر می آورند: یسوع از Ousia یا جوهره ای همچون آن ِ خدای پدر می باشد که در سه شخص یا اقنوم متجلّی گشته است. ( پدر، پسر و روح القُدُس )
علاوه بر این اعتقادات عشای ربانی و شام آخر نیز دلالت بر فهم ناحیه ای از دین دارد که در اکثر موارد فراتر از حدود شخصی درک می شوند و در نزد الهیدانان از آن با عنوان "پیکر عرفانی" یاد می شود.
مسیحیان ناتثلیثی منکر این هستند که یسوع اقنوم یا شمایل خدا باشد.
یهودیت
الهیات یهود خدا را شخصی نمی داند. از سویی اشاره هایی به مشخصه های انسان گونه خدا در کتاب مقدس مانند "دست خدا"، وجود دارد اما یهود معتقد است این ها صنایع ادبی هستند و هدف از آن ها تنها ملموس تر کردن خدا برای خواننده بوده است. خدا فراتر از فهم بشر است و راه های بسیاری برای تعریف او وجود دارد. گفته شده است که خدا می تواند هم شخصی و هم غیرشخصی باشد؛ از سویی او با آفرینش خویش ارتباط دارد و از سویی وجود او فراتر از تمام روابط است.
اسلام
در اکثر منابع اسلامی از خدا به عنوان عرضه کنندهٔ شفقت و عدالت یاد شده است. قرآن مسلمانان را امر به گرایش سوی خدا برای کسب یاری، راهنمایی و پشتیبانی می کند. اسلام همچنین خدا را وجودی فراتر از ادراک بشری معرّفی می کند و بهترین راه برقراری ارتباط با خدا را اجرای فرمان هایش می داند.
دیدگاه قرآن
قرآن از وجود حقیقتی مطلق و یگانه سخن می گوید که برتر از جهان است؛ وجودی واحد و نادیدنی که مستقل از تمام آفرینش است. قرآن به روشنی با هر گونه مانند کردن خدا به آفریده ها مخالفت می ورزد؛ به عبارتی هرآنچه یک مومن به عنوان خدا در تصوّر خویش می آورد خدا نیست؛ چرا که خدا در حقیقت وجودی ماورائی و فراتر از تجربه است.
طبق بیان قرآن:
سوره اخلاص ( سوره 112 : 4 - 1 ) :
قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ ﴿١﴾ اللَّهُ الصَّمَدُ ﴿٢﴾ لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ ﴿٣﴾ وَلَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُوًا أَحَدٌ ﴿٤﴾
بگو که خدا یکتاست ( 1 ) آن خدایی که بی نیاز است ( 2 ) نه زاده است و نه زاییده شده است ( 3 ) و نه هیچکس مثل و همتای اوست ( 4 )
دیدگاه مذاهب اسلامی
دو مذهب اسلامی شیعه و سنی در اینباره اختلافی فاحش با یکدیگر دارند. اکثر اهل تسنّن به خدایی شخصی معتقداند.
بعضی علمای اهل تسنّن عقایدی را ابراز کرده اند که دلالت بر تصوّر بدن برای خدا دارد؛ اما نه از نوعی که همه می شناسیم. اکثر اهل تسنّن صورت، دست و پای الله را به عنوان اندام های جسمانی تفسیر نمی کنند. به واقع شماری حدیث در کتاب صحیح بخاری وارد شده است که بیان می دارد خدا نشانه ای بر ساق پای خود دارد و ساقش را بر دوزخ قرار می دهد و ادامه مطلب. به عنوان مثال در صحیح بخاری، نسخه انگلیسی - عربی آن، حدیث 9532، خدا با نشانه ای روی ساقش معرّفی شده است و هنگامی که ساقش را آشکار کند افراد او را خواهند شناخت. یا در همان نسخه، حدیث 9604 و 9510، گفته می شود الله دارای انگشتانی است. این مطالب با عناوین استعاری بکار رفته اند و به انگشت، دست و ساقِ حقیقی اشاره ندارند.
خدای شخصی توسط مذهب تشیّع شدیداً مورد ردّ و انکار قرار گرفته است. به عنوان مثال در کتاب نهج البلاغه، یکی از بزرگترین کتاب های تشیّع، چنین آمده است:
"ستایش مخصوص خداوندی است که آفرینش مخلوقش دلیل وجود او است، و حادث بودن آن ها دلیل ازلیت وی، و شباهت داشتن مخلوقات ( به یکدیگر ) ، دلیل آن است که شبیه و نظیر ندارد. عقل ها کُنه ذاتش را درک نمی کنند و پرده ها و پوشش ها اصل وجودش را مستور نمی سازند، زیرا صانع و مصنوع با هم فرق دارد و محدودکننده و محدودشونده و پروردگار و پرورده شده با هم متفاوت اند. �یکی� است ولی نه به معنی وحدت عددی؛ بلکه به این معنا که شبیه و نظیر و مانند ندارد. �خالق و آفریننده�است اما نه این که حرکت و رنجی در این راه متحمل می شود، �شنوا� است ولی نه اینکه وسیله شنوایی در اختیار داشته باشد. �بینا� است ولی نه این که به وسیله ی چشم و باز کردن پلک ها، قدرت مشاهده پیدا کند. در �همه جا حاضر� است نه اینکه مماس با اشیاء باشد. از�همه جدا� است ولی نه اینکه مسافتی بین او و موجودات باشد. �آشکار�است نه با دید چشم، �پنهان� است نه به خاطر کوچکی و ظرافت، از موجودات با غلبه و قدرت جدا است، و موجودات به خاطر خضوع در برابرش و رجوع به سویش از او مباین هستند. کسی که او را با صفات مخلوقات توصیف کند محدودش ساخته، وکسی که برایش حدی تعیین کند وی را به شمارش در آورده. و آن کس که او را بشمارش آورد ازلیتش را ابطال کرده. و کسی که بپرسد، �چگونه است� توصیفش کرده و هر که بگوید: کجا است؟ مکان برای او قائل شده. �عالم�بوده آن گاه که معلومی وجود نداشت. �مالک وپروردگار� بوده، حتی آن زمان که پرورده ای نبود. �قادر و توانا� بوده حتی در آن زمان که مقدوری وجود نداشت. "