صفت ( adjective )
• (1) تعریف: of, pertaining to, or belonging to a particular individual, and often not for other people to share, be concerned with, or see.
• مترادف: private
• متضاد: common, general, public
• مشابه: confidential, individual, internal, intimate, own, particular, secret, single
• مترادف: private
• متضاد: common, general, public
• مشابه: confidential, individual, internal, intimate, own, particular, secret, single
- Why are you so interested in my personal affairs?
[ترجمه Nasim] چرا شما به کار های خصوصی من علاقه دارید؟|
[ترجمه ❣️آیسل قدیمی ❣️] چرا شماب کارهای شخصی و خصوصی من علاقه دارید؟|
[ترجمه گوگل] چرا اینقدر به امور شخصی من علاقه دارید؟[ترجمه ترگمان] چرا شما به کاره ای شخصی من علاقه دارید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The diary was filled with her personal thoughts.
[ترجمه آیسل قدیمی] خاطرات با افکار شخصی و خصوصی او پر شده بود.|
[ترجمه گوگل] دفتر خاطرات پر از افکار شخصی او بود[ترجمه ترگمان] دفتر خاطرات با افکار شخصی او پر شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- His personal bodyguard travels with him everywhere.
[ترجمه گوگل] محافظ شخصی او همه جا با او سفر می کند
[ترجمه ترگمان] محافظ شخصی او همه جا با او سفر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] محافظ شخصی او همه جا با او سفر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- My personal health habits include exercising every day.
[ترجمه گوگل] عادات بهداشتی شخصی من شامل ورزش کردن هر روز است
[ترجمه ترگمان] عادات سلامتی شخصی من شامل ورزش کردن هر روز می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] عادات سلامتی شخصی من شامل ورزش کردن هر روز می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: of, pertaining to, or belonging to a particular individual rather than a business or other institution.
• مشابه: private
• مشابه: private
- We have both a personal account and a business account at our bank.
[ترجمه گوگل] ما هم یک حساب شخصی و هم یک حساب تجاری در بانک خود داریم
[ترجمه ترگمان] ما هر دو یک حساب شخصی و یک حساب بانکی در بانک داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] ما هر دو یک حساب شخصی و یک حساب بانکی در بانک داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Do you have an accountant do your personal taxes?
[ترجمه گوگل] آیا حسابدار دارید که مالیات شخصی شما را انجام دهد؟
[ترجمه ترگمان] شما حسابدار دارید مالیاتی خودتون رو انجام بدید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] شما حسابدار دارید مالیاتی خودتون رو انجام بدید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- We're not allowed to make personal phone calls during work.
[ترجمه گوگل] ما مجاز به تماس تلفنی شخصی در حین کار نیستیم
[ترجمه ترگمان] ما اجازه نمی دهیم که در حین کار تماس های تلفنی شخصی داشته باشیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] ما اجازه نمی دهیم که در حین کار تماس های تلفنی شخصی داشته باشیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: intended to disparage a specific person.
• مترادف: familiar, intimate
• مشابه: deprecatory, derogatory, nasty, offensive
• مترادف: familiar, intimate
• مشابه: deprecatory, derogatory, nasty, offensive
- He made inappropriate personal comments about certain female staff members.
[ترجمه گوگل] او نظرات شخصی نامناسبی را در مورد برخی از کارکنان زن مطرح کرد
[ترجمه ترگمان] او نظرات شخصی نامناسبی درباره اعضای برخی از کارکنان زن ایجاد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او نظرات شخصی نامناسبی درباره اعضای برخی از کارکنان زن ایجاد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: of or relating to the body or health.
• مترادف: bodily, corporeal, physical
• مترادف: bodily, corporeal, physical
- He needs to pay more attention to his personal hygiene.
[ترجمه گوگل] او باید به بهداشت شخصی خود توجه بیشتری داشته باشد
[ترجمه ترگمان] او باید توجه بیشتری به بهداشت شخصی خود بکند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او باید توجه بیشتری به بهداشت شخصی خود بکند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Personal care products are down this aisle on your left.
[ترجمه گوگل] محصولات مراقبت شخصی در این راهرو در سمت چپ شما قرار دارند
[ترجمه ترگمان] محصولات مراقبت شخصی در سمت چپ شما قرار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] محصولات مراقبت شخصی در سمت چپ شما قرار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (5) تعریف: done for or to a specific person.
• متضاد: impersonal
• مشابه: individual, particular, single, special
• متضاد: impersonal
• مشابه: individual, particular, single, special
- I wonder if you could do me a personal favor.
[ترجمه گوگل] نمی دانم آیا می توانید لطف شخصی به من بکنید؟
[ترجمه ترگمان] نمی دونم می تونی یه لطفی به من بکنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] نمی دونم می تونی یه لطفی به من بکنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Our store prides itself on personal service.
[ترجمه گوگل] فروشگاه ما به خدمات شخصی افتخار می کند
[ترجمه ترگمان] فروشگاه ما غرور خودش را به صورت خصوصی می داند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] فروشگاه ما غرور خودش را به صورت خصوصی می داند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (6) تعریف: done in person.
• مشابه: in person
• مشابه: in person
- A number of famous singers made personal appearances at the fair.
[ترجمه گوگل] تعدادی از خوانندگان مشهور در این نمایشگاه حضوری شخصی داشتند
[ترجمه ترگمان] تعدادی از خوانندگان مشهور در نمایشگاه ظاهر شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] تعدادی از خوانندگان مشهور در نمایشگاه ظاهر شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید