persistency

/pəˈsɪstənsɪ//pəˈsɪstənsɪ/

معنی: دوام، ابرام، اصرار، پافشاری، سماجت
معانی دیگر: persistence : اصرار

جمله های نمونه

1. The purpose and persistency of the aberree was hindered in ratio to the amount of emotional charge within his engram bank.
[ترجمه گوگل]هدف و ماندگاری ابری به نسبت میزان بار احساسی در بانک انگرام او مانع شد
[ترجمه ترگمان]هدف و persistency این aberree نسبت به مقدار بار عاطفی در بانک engram به تاخیر افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. PHP Object Persistent Database. PODB is implementing persistency by reachability approach.
[ترجمه گوگل]پایگاه داده ثابت شی PHP PODB در حال پیاده سازی پایداری با رویکرد دسترسی پذیری است
[ترجمه ترگمان]پایگاه داده هایپو کراتیک (PHP) PODB در حال اجرای persistency با رویکرد reachability است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. F - wave: normal persistency at the left tibial nerve and left peroneal nerve stimulation.
[ترجمه گوگل]موج F: پایداری طبیعی در عصب تیبیال چپ و تحریک عصب پرونئال چپ
[ترجمه ترگمان]موج اف: نرمال سازی نرمال در عصب چپ چپ و تحریک اعصاب پرونئال به سمت چپ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Systems and processes for identification should ensure persistency and consistency.
[ترجمه گوگل]سیستم ها و فرآیندهای شناسایی باید دوام و ثبات را تضمین کنند
[ترجمه ترگمان]سیستم ها و فرآیندهای شناسایی باید ثبات و ثبات را تضمین کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. For storage persistency, an interaction management and corresponded data transfer algorithm is presented.
[ترجمه گوگل]برای پایداری ذخیره سازی، یک مدیریت تعامل و الگوریتم انتقال داده مربوطه ارائه شده است
[ترجمه ترگمان]برای ذخیره سازی persistency، یک مدیریت تعامل و الگوریتم انتقال داده با هم ارایه می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Did they explore with tireless persistency the ancient root dialects of the vanished world?
[ترجمه گوگل]آیا آنها با اصرار خستگی ناپذیر گویش های ریشه ای باستانی دنیای ناپدید شده را کاوش کردند؟
[ترجمه ترگمان]آیا آن ها با لجاجت بی پایان خود راجع به زبانه ای باستانی جهان ناپدید شده بودند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I was nettled by her persistency.
[ترجمه گوگل]از اصرار او ناراحت شدم
[ترجمه ترگمان]از لجاجت او برآشفته بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Therefore, the different characteristics of religious hospitals possibly affect the persistency of their organizational commitments.
[ترجمه گوگل]بنابراین، ویژگی‌های متفاوت بیمارستان‌های مذهبی احتمالاً بر تداوم تعهدات سازمانی آنها تأثیر می‌گذارد
[ترجمه ترگمان]بنابراین، ویژگی های متفاوت بیمارستان های مذهبی احتمالا بر persistency تعهدات سازمانی آن ها تاثیر می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. External file storage is more flexible but does not benefit from database - managed persistency and integrity.
[ترجمه گوگل]ذخیره سازی فایل های خارجی انعطاف پذیرتر است اما از پایداری و یکپارچگی مدیریت شده پایگاه داده بهره نمی برد
[ترجمه ترگمان]ذخیره سازی فایل خارجی انعطاف پذیرتر است اما از persistency و تمامیت پایگاه داده پشتیبانی نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We should stick to and develop the heritage of persistency.
[ترجمه گوگل]ما باید به میراث پایداری پایبند باشیم و آن را توسعه دهیم
[ترجمه ترگمان]ما باید به آن پایبند باشیم و میراث of را توسعه دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دوام (اسم)
abidance, persistence, durability, permanence, life, strength, substance, continuity, subsistence, continuance, solidity, persistency, perdurability, perpetuity, permanency

ابرام (اسم)
persistence, confirmation, request, importunity, persistency

اصرار (اسم)
persistence, perseverance, tenacity, importunity, persistency, insistence, yen, insistency

پافشاری (اسم)
persistence, persistency, insistence, insistency

سماجت (اسم)
persistence, persistency, pertinacity, insistence

تخصصی

[علوم دامی] تداوم شیر دهی

انگلیسی به انگلیسی

• diligence; stubbornness; continuity

پیشنهاد کاربران

بپرس