perquisite

/ˈpɜːrkwəzət//ˈpɜːkwɪzɪt/

معنی: حاصل، چیز اکتسابی، عایدی اکتسابی، عایدی اضافه برحقوق
معانی دیگر: (درآمد اضافه بر حقوق) مزایا، عایدی، انعام، شاگردانه، پول چای، زحمت وهنرشخصی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a payment or benefit in addition to the wages or salary associated with a position.

- The company has provided her with a car as one of her perquisites.
[ترجمه گوگل] این شرکت به عنوان یکی از ملزومات او یک خودرو در اختیار او قرار داده است
[ترجمه ترگمان] این شرکت او را به عنوان یکی از درآمده ای اتفاقی خود به همراه داشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a privilege expected or demanded in connection with a certain rank or status.

- the perquisites of power
[ترجمه گوگل] شرایط قدرت
[ترجمه ترگمان] درآمده ای حاصله از قدرت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Perquisites include the use of the company car.
[ترجمه گوگل]ملزومات شامل استفاده از خودروی شرکتی است
[ترجمه ترگمان]perquisites شامل استفاده از خودروی شرکت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. They are rewarded in pay,power and perquisites.
[ترجمه گوگل]آنها در حقوق، قدرت و شرایط پاداش می گیرند
[ترجمه ترگمان]آن ها در حقوق، قدرت و درآمده ای اتفاقی پاداش می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Politics in Britain used to be the perquisite of the property - owning classes .
[ترجمه گوگل]سیاست در بریتانیا در گذشته ملزومات طبقات صاحب دارایی بود
[ترجمه ترگمان]سیاست در بریتانیا عبارت بود از perquisite طبقه مالکیت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She gets various perquisites in addition to her wages.
[ترجمه گوگل]او علاوه بر دستمزدش، جوایز مختلفی نیز دریافت می کند
[ترجمه ترگمان]او علاوه بر حقوقش، درآمده ای متفاوتی دریافت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Politics used to be the perquisite of the property-owning classes.
[ترجمه گوگل]سیاست در گذشته ملزومات طبقات صاحب دارایی بود
[ترجمه ترگمان]سیاست عادت داشت که در طبقه مالکیت اموال شرکت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Similarly for the United States: incomes, perquisites and public reputation are not dependent on bureau size.
[ترجمه گوگل]به طور مشابه برای ایالات متحده: درآمد، حقوق و اعتبار عمومی به اندازه دفتر بستگی ندارد
[ترجمه ترگمان]به طور مشابه برای ایالات متحده: درآمد، درآمده ای اتفاقی و شهرت عمومی وابسته به اندازه اداره نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. But the perquisites and the influence which court office brought with it were probably, for most men, adequate compensation.
[ترجمه گوگل]اما شرایط و تأثیری که دفتر دادگاه با خود به همراه داشت، احتمالاً برای اکثر مردان، غرامت کافی بود
[ترجمه ترگمان]اما درآمده ای اتفاقی و تاثیری که دفتر دادگاه باخود آورده بود احتمالا برای بسیاری از مردان جبران کافی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The revenues collected and the perquisites enjoyed by the wardens of the various royal forests show a general similarity.
[ترجمه گوگل]درآمدهای جمع‌آوری‌شده و ملزوماتی که نگهبانان جنگل‌های سلطنتی مختلف از آن برخوردار هستند، شباهت کلی را نشان می‌دهد
[ترجمه ترگمان]درآمده ای جمع آوری شده و the که از روسای جنگل های انبوه سلطنتی برخوردار بودند، شباهت کلی به آن داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Name-giving is one of the perquisites of leading exploratory dives to vent sites.
[ترجمه گوگل]نام گذاری یکی از ملزومات غواصی اکتشافی پیشرو برای تخلیه مکان است
[ترجمه ترگمان]نام - بخشش یکی از the of اکتشافی است که به سایت های تخلیه منتقل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In addition to a salary, most governors received perquisites such as transportation and an official residence.
[ترجمه گوگل]اکثر فرمانداران علاوه بر حقوق، لوازمی مانند حمل و نقل و اقامتگاه رسمی دریافت می کردند
[ترجمه ترگمان]بیشتر فرمانداران، علاوه بر یک حقوق، درآمده ای متفاوتی از قبیل حمل و نقل و اقامت رسمی دریافت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. To him an important embassy was a perquisite of birth rather than the culmination of years of painstaking effort.
[ترجمه گوگل]برای او یک سفارت مهم به جای اوج سالها تلاش پرزحمت، شرط تولد بود
[ترجمه ترگمان]یک سفارت مهم، به جای آنکه اوج تلاش of باشد، از لحاظ تولد نشانه تولد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Perquisites are a key part of the White House, and staff members measure their importance by them.
[ترجمه گوگل]پرکیزیت ها بخش مهمی از کاخ سفید هستند و کارکنان اهمیت آنها را با آنها می سنجند
[ترجمه ترگمان]perquisites بخش مهمی از کاخ سفید هستند و اعضای کارکنان اهمیت خود را با آن ها اندازه گیری می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Perquisites are probably at a relatively low level, with the exception of the pension.
[ترجمه گوگل]مستمری ها احتمالاً در سطح نسبتاً پایینی هستند، به استثنای حقوق بازنشستگی
[ترجمه ترگمان]perquisites احتمالا در سطح نسبتا پایینی هستند، به جز حقوق بازنشستگی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Contests over perquisites were not confined to textile manufacture.
[ترجمه گوگل]رقابت‌ها بر سر کالاها محدود به تولید پارچه نبود
[ترجمه ترگمان]درآمده ای حاصله از درآمده ای اتفاقی به تولید نساجی محدود نمی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

حاصل (اسم)
growth, result, outcome, upshot, resultant, product, yield, heir, fruitage, harvest, outgrowth, perquisite, resume

چیز اکتسابی (اسم)
perquisite

عایدی اکتسابی (اسم)
perquisite

عایدی اضافه برحقوق (اسم)
perquisite

انگلیسی به انگلیسی

• something in addition to regular pay for one's work, bonus; side income
a perquisite is the same as a perk; a formal word.

پیشنهاد کاربران

Perquisites:
مزایای خاص نقدی یا غیرنقدی ( مثلاً جای پارک خودروی شخصی ) که علاوه بر حقوق به برخی کارکنان اعطاء می شود.

بپرس