perplex

/pərˈpleks//pəˈpleks/

معنی: گیج کردن، سردرگم کردن، سرگشته کردن، بهت زده کردن
معانی دیگر: حیرت زده کردن، مبهوت کردن، هاج کردن، هامیدن، کاتوره کردن، دشوار و پیچیده کردن، دیر فهم کردن، بغرنج کردن، مدغم کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: perplexes, perplexing, perplexed
مشتقات: perplexingly (adv.), perplexer (n.)
(1) تعریف: to puzzle, confuse, or cause uncertainty in the mind of (a person).
مترادف: bewilder, confuse, puzzle
مشابه: baffle, beat, befuddle, boggle, buffalo, confound, discombobulate, dumbfound, fog, frustrate, mislead, mystify, nonplus, pose, rattle, stump

- The complicated instructions were no help at all; in fact, they only perplexed us.
[ترجمه ملیکا] دستورالعمل های پیچیده اصلا بدرد نخوردن؛ در واقع، فقط گیجمون کردن.
|
[ترجمه گوگل] دستورالعمل های پیچیده به هیچ وجه کمکی نبود در واقع، آنها فقط ما را گیج کردند
[ترجمه ترگمان] دستورها پیچیده فایده ای نداشت؛ در واقع، آن ها فقط ما را گیج کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- His current attitude perplexed her in light of the things he'd said earlier.
[ترجمه گوگل] نگرش فعلی او با توجه به چیزهایی که قبلاً گفته بود او را گیج کرد
[ترجمه ترگمان] طرز رفتار فعلی او او را به خاطر چیزهایی که قبلا گفته بود گیج کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- It perplexed me that she would say such a strange thing, especially to my mother.
[ترجمه گوگل] گیج شدم که او چنین حرف عجیبی می‌زند، مخصوصاً به مادرم
[ترجمه ترگمان] تعجب کردم که او به خصوص برای مادر من چنین چیز عجیبی خواهد گفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- It always perplexes him when he suddenly forgets what he was going to do or say.
[ترجمه گوگل] وقتی ناگهان فراموش می کند که قرار است چه بکند یا بگوید، همیشه او را گیج می کند
[ترجمه ترگمان] همیشه وقتی که ناگهان فراموش می کند که چه خواهد گفت و چه خواهد گفت، موجب وحشت او می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to complicate or confuse (a subject or situation).
مترادف: complicate, confuse, muddle
مشابه: foul up, involve, jumble, mess up, muddy

- The division of the rebels into factions only perplexed the situation in the war-torn nation.
[ترجمه گوگل] تقسیم شورشیان به دسته ها فقط وضعیت کشور جنگ زده را گیج کرد
[ترجمه ترگمان] تقسیم شورشیان به جناح ها، تنها اوضاع را در این کشور جنگ زده مورد تردید قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. to perplex an issue
قضیه ای را بغرنج کردن

2. such contradictions perplex the historian
چنین تناقضاتی مورخ را سردرگم می کند.

3. The disease has continued to perplex doctors.
[ترجمه مهناز فتحی] این بیماری همچنان پزشکان را سردر گم کرده است
|
[ترجمه گوگل]این بیماری همچنان پزشکان را گیج کرده است
[ترجمه ترگمان]این بیماری به perplex پزشک ادامه داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The student looked at him, perplexed.
[ترجمه گوگل]شاگرد متحیر به او نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]دانشجو مات و مبهوت به او نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. His strange behaviour perplexed her greatly.
[ترجمه chArLI] رفتار عجیب او ( مرد ) به شدت او ( زن ) را مبهوت کرد
|
[ترجمه گوگل]رفتار عجیب او او را به شدت گیج کرده بود
[ترجمه ترگمان]رفتار عجیبش موجب تعجب او می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I found the whole thing extremely perplexing.
[ترجمه گوگل]من کل موضوع را بسیار گیج کننده دیدم
[ترجمه ترگمان] من کل این قضیه رو خیلی غافلگیر کننده پیدا کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It took years to understand many perplexing diseases.
[ترجمه گوگل]سال ها طول کشید تا بسیاری از بیماری های گیج کننده را درک کنیم
[ترجمه ترگمان]سال ها طول کشید تا بسیاری از بیماری ها گیج کننده را درک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We were perplexed by his failure to answer the letter.
[ترجمه گوگل]ما از پاسخ ندادن او به نامه گیج شدیم
[ترجمه ترگمان]مات و مبهوت مانده بود که جواب نامه را بدهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Gary looked rather perplexed.
[ترجمه گوگل]گری نسبتاً گیج به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]گری گوری مات و مبهوت به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The students looked perplexed, so the teacher tried to explain once again.
[ترجمه گوگل]دانش آموزان گیج به نظر می رسیدند، بنابراین معلم سعی کرد یک بار دیگر توضیح دهد
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان گیج و بهت زده به نظر می رسیدند، بنابراین معلم سعی کرد یک بار دیگر توضیح دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The whole affair is very perplexing.
[ترجمه گوگل]کل ماجرا بسیار گیج کننده است
[ترجمه ترگمان]قضیه خیلی گیج کننده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He gave her a perplexed look.
[ترجمه گوگل]نگاهی مبهوت به او انداخت
[ترجمه ترگمان]مات و مبهوت نگاهش کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Perplexed investors tried to work out what the deal meant.
[ترجمه گوگل]سرمایه گذاران گیج سعی کردند معنی این معامله را دریابند
[ترجمه ترگمان]سرمایه گذاران گیج و مبهوت به تلاش برای حل این مساله پرداختند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They find the company's attitude perplexing and unreasonable.
[ترجمه گوگل]آنها نگرش شرکت را گیج کننده و غیر منطقی می دانند
[ترجمه ترگمان]رفتار و طرز رفتارش گیج کننده و غیر منطقی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. It perplexed him because he was tackling it the wrong way.
[ترجمه گوگل]این او را گیج می کرد زیرا او به روشی اشتباه با آن برخورد می کرد
[ترجمه ترگمان]او را گیج کرد، چون داشت راه را اشتباه فکر می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گیج کردن (فعل)
fluster, confuse, incommode, stun, addle, knock down, confound, distract, befuddle, stupefy, astonish, flummox, daze, flabbergast, bewilder, perplex, befog, besot, bemuse, muddle, fuzz, fox, petrify, fuddle, obfuscate, stump

سردرگم کردن (فعل)
amaze, bewilder, perplex

سرگشته کردن (فعل)
astonish, puzzle, bewilder, perplex

بهت زده کردن (فعل)
stupefy, perplex

انگلیسی به انگلیسی

• baffle; confuse; complicate

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : perplex
✅️ اسم ( noun ) : perplexity
✅️ صفت ( adjective ) : perplexed / perplexing
✅️ قید ( adverb ) : perplexedly
بسیار گیج، سردرگم، حیرت زده، شوکه و بهت زده شدن
verb
[ obj] : to confuse ( someone ) very much
Her attitude perplexes me. = I am perplexed by her ◀️ attitude.
◀️ Questions about the meaning of life have always perplexed humankind.
...
[مشاهده متن کامل]

◀️ cristiano ronaldo perplexed after being given award over Lionel Messi and Kylian Mbappe : رونالدو بعد از جایزه ای که بجای ( با پشت سر گذاشتن ) مسی و امباپه گرفت شوکه، بهت زده و سردرگم شد
◀️Such contradictions perplex the historian : چنین تناقضاتی مورخ را سردرگم می کند.
◀️ Repeated tribulations had perplexed the old lady ناملایمات پی درپی پیرزن را گیج و حیران کرده بود.
◀️ questions which have perplexed mankind since the beginning of the world : پرسش هایی که از آغاز جهان بشر را حیران کرده است
◀️ to perplex an issue : قضیه ای را بغرنج کردن

بپرس