perpetually


همیشه، دائما، بطور ابدی، پیوسته

جمله های نمونه

1. an order of mind which is perpetually modern
نوعی تفکر که تا ابد امروزی است.

2. The peak of the mountain is perpetually wreathed in cloud.
[ترجمه گوگل]قله کوه همیشه در ابر حلقه زده است
[ترجمه ترگمان]قله کوه همیشه در ابر شکل می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She wore a perpetually martyred expression.
[ترجمه گوگل]او قیافه ای همیشه شهیدانه به تن داشت
[ترجمه ترگمان]قیافه martyred به خود گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We belong perpetually to each other for life or for death.
[ترجمه گوگل]ما برای زندگی یا برای مرگ همیشه به یکدیگر تعلق داریم
[ترجمه ترگمان]ما برای زندگی یا مرگ به یکدیگر تعلق داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They were all perpetually starving.
[ترجمه گوگل]همه آنها همیشه گرسنه بودند
[ترجمه ترگمان]همه آن ها مدام گرسنه بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He perpetually interferes in political affairs.
[ترجمه گوگل]مدام در امور سیاسی دخالت می کند
[ترجمه ترگمان]مدام در کاره ای سیاسی دخالت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He was perpetually in the political wilderness, often tossed out of office.
[ترجمه الا] او همیشه در وادی سیاست بود که اغلب از دفتر خارج میشد
|
[ترجمه گوگل]او همیشه در بیابان سیاسی بود و اغلب از سمت خود به بیرون پرتاب می شد
[ترجمه ترگمان]مدام در طبیعت سیاسی زندگی می کرد، غالبا از دفتر به بیرون پرتاب می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She offered ardent prayers to them perpetually, but not one of them would do anything to make Venus their enemy.
[ترجمه گوگل]او دائماً برای آنها دعا می کرد، اما هیچ یک از آنها کاری نمی کرد که زهره را دشمن خود کند
[ترجمه ترگمان]مدام برای آن ها دعا می کرد، اما هیچ یک از آن ها کاری برای ونوس their نمی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. His need was to be perpetually arresting, radiant with fresh interest.
[ترجمه گوگل]نیاز او این بود که دائماً دستگیر کننده باشد و با علاقه ای تازه بدرخشد
[ترجمه ترگمان]نیاز او همیشه جلب توجه می کرد و با علاقه تازه می درخشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This idea of a perpetually repetitive pattern of events inspired a sense of security from the menace of change and decay.
[ترجمه گوگل]این ایده از یک الگوی دائمی تکراری از رویدادها، احساس امنیت را از تهدید تغییر و زوال الهام می‌دهد
[ترجمه ترگمان]این ایده یک الگوی تکراری از رویدادها نشان دهنده حس امنیت از تهدید تغییر و پوسیدگی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He gave the impression of being perpetually amused by, and yet far above, the foibles of fellow human beings.
[ترجمه گوگل]او این تصور را به وجود می‌آورد که دائماً با ضعف‌های همنوعان و در عین حال بسیار فراتر از آن سرگرم است
[ترجمه ترگمان]به این فکر می افتاد که مدام با آن تفریح می کند، و با این همه، ضعف های آدمی انسانی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Chutra seemed ambivalent about the perpetually gathering crowds.
[ترجمه گوگل]چوترا در مورد تجمع دائمی جمعیت مبهم به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که Chutra مدام در جمع جمعیت جمع می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Three windows had their green blinds perpetually drawn against morning sun or any damage from afternoon light.
[ترجمه گوگل]سه پنجره پرده سبزشان را همیشه در برابر آفتاب صبح یا هر آسیبی که از نور بعدازظهر وارد می کند کشیده شده بود
[ترجمه ترگمان]سه پنجره پنجره های سبز خود را مدام در برابر آفتاب صبح یا هر آسیبی که از آن عصر به چشم می خورد کشیده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The M 1 is perpetually being resurfaced, a task that seems to be as endless as repainting the Forth bridge.
[ترجمه گوگل]M 1 دائماً در حال بازسازی است، کاری که به نظر می رسد به اندازه رنگ آمیزی مجدد پل فورث بی پایان باشد
[ترجمه ترگمان][ ۱ ] همواره در حال ظهور است، وظیفه ای که به نظر می رسد به اندازه تعمیر پل چهارم بی پایان باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. At home, she wanders around, perpetually touching and picking up things.
[ترجمه گوگل]در خانه، او در اطراف پرسه می‌زند و دائماً چیزها را لمس می‌کند و برمی‌دارد
[ترجمه ترگمان]در خانه پرسه می زند، مدام پرسه می زند، مدام دست و پا می زند و چیزهایی را برمی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• eternally; everlastingly; unceasingly

پیشنهاد کاربران

به طور ابدی. همیشه. دائم
مثال:
Now, many of you might worry that the notion of well - being is truly undefined, And seemingly perpetually open to be re - construed.
اکنون بسیاری از شما ممکن است نگران باشید که مفهوم رفاه واقعا مبهم است و از قرار معلوم همیشه می شود تعریف مجددی از آن ارائه کرد.
...
[مشاهده متن کامل]

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : perpetuate
✅️ اسم ( noun ) : perpetuation
✅️ صفت ( adjective ) : perpetual
✅️ قید ( adverb ) : perpetually
پی در پی، پشت سر هم
=continuously
=permanently
به طور مداوم

بپرس