perpendicularly


عمودا، بطور عمودی، ستون وار

جمله های نمونه

1. I hold the sword perpendicularly to the ground, laugh to the sky!
[ترجمه گوگل]شمشیر را عمود بر زمین می گیرم، تا آسمان بخند!
[ترجمه ترگمان]شمشیر را عمود بر زمین می دارم و به آسمان می خندم!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Fray's forehead was wrinkled both perpendicularly and crosswise.
[ترجمه گوگل]پیشانی فرای هم به صورت عمود و هم به صورت متقاطع چروک شده بود
[ترجمه ترگمان]پیشانی Fray به طور عمود و عمود به چین افتاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Their aring original is to perpendicularly fly, at this time fly of orbit already gradual to ground flection .
[ترجمه گوگل]چرخش اصلی آنها این است که به طور عمود پرواز کنند، در این زمان پرواز از مدار در حال حاضر به تدریج به سمت زمین خم می شود
[ترجمه ترگمان]اصل aring این است که به طور عمودی پرواز کند، در این زمان پرواز از مدار به تدریج به سمت flection حرکت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The pipe must be cut perpendicularly to its axis and its external surface deburred.
[ترجمه گوگل]لوله باید عمود بر محور خود بریده شود و سطح خارجی آن جدا شود
[ترجمه ترگمان]لوله باید عمود بر محور آن و deburred سطح خارجی آن بریده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This red line runs perpendicularly to the green line.
[ترجمه گوگل]این خط قرمز عمود بر خط سبز است
[ترجمه ترگمان]این خط قرمز عمود بر خط سبز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Automatic resquaring feature insures nozzle is perpendicularly to the part being cut.
[ترجمه گوگل]ویژگی جداسازی خودکار این اطمینان را می دهد که نازل عمود بر قسمت در حال برش است
[ترجمه ترگمان]ویژگی اتوماتیک resquaring اطمینان می دهد که نازل به صورت عمود بر قسمت برشی قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The basketball player jump up perpendicularly and grab the ball.
[ترجمه گوگل]بسکتبالیست عمود بر بالا می پرد و توپ را می گیرد
[ترجمه ترگمان]بازیکن بسکتبال به شکل عمودی بلند می شود و توپ را می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Price has risen perpendicularly.
[ترجمه گوگل]قیمت به صورت عمودی افزایش یافته است
[ترجمه ترگمان]قیمت به شکل عمودی بلند شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I take my point on the surface and build a unit vector that is standing on it perpendicularly.
[ترجمه گوگل]نقطه ام را روی سطح می گیرم و بردار واحدی می سازم که عمود بر روی آن ایستاده است
[ترجمه ترگمان]من نقطه خود را بر روی سطح می گیرم و یک بردار واحد می سازم که بر روی آن عمود ایستاده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The crack arresting problem in a thin current carrying plate was studied for the situation of providing a DC current perpendicularly toward the crack direction.
[ترجمه گوگل]مشکل مهار ترک در یک صفحه حامل جریان نازک برای وضعیت ارائه یک جریان DC عمود بر جهت ترک مورد مطالعه قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]مشکل برش ترک در یک صفحه حامل جریان نازک مورد مطالعه قرار گرفت تا جریان مستقیم جریان مستقیم به سمت جهت ترک را فراهم کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It is suitable equipment for fast and precise printing, the screen plate works perpendicularly.
[ترجمه گوگل]این تجهیزات مناسب برای چاپ سریع و دقیق است، صفحه نمایشگر به صورت عمودی کار می کند
[ترجمه ترگمان]برای چاپ سریع و دقیق، صفحه نمایش به شکل عمودی کار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. An analysis is made about Descartes rays of transparent round-section fibers-a special internal surface reflection rays of the fiber when parallel rays strike the fibers perpendicularly to fiber axis.
[ترجمه گوگل]تجزیه و تحلیلی در مورد پرتوهای دکارت از الیاف شفاف مقطع گرد انجام شده است - یک پرتوهای بازتابی سطح داخلی ویژه فیبر هنگامی که پرتوهای موازی به الیاف عمود بر محور فیبر برخورد می کنند
[ترجمه ترگمان]یک آنالیز در مورد اشعه دکارت از رشته های گرد و برش شفاف شکل می گیرد - یک پرتو نور داخلی خاص از فیبر هنگامی که اشعه های موازی الیاف را عمود بر محور فیبر فرو می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Continuing along its path, this portion of s-polarized light would be reflected twice by the lamp reflector, and would finally be reflected perpendicularly, by the beam splitter, toward the LCD panel.
[ترجمه گوگل]در ادامه مسیر خود، این بخش از نور پلاریزه s دو بار توسط بازتابنده لامپ منعکس می شود و در نهایت توسط تقسیم کننده پرتو به سمت صفحه LCD منعکس می شود
[ترجمه ترگمان]در امتداد مسیر خود، این بخش از نور پلاریزه شده دو بار توسط رفلکتور نور منعکس شده و در نهایت به شکل عمود بر روی صفحه LCD منعکس خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Each patch antenna element is excited by two slots on the ground plane placed perpendicularly.
[ترجمه گوگل]هر عنصر آنتن پچ توسط دو شکاف بر روی صفحه زمین که عمود بر هم قرار گرفته اند تحریک می شود
[ترجمه ترگمان]هر عنصر آنتن آرایه با دو شکاف در صفحه پایه به شکل عمودی ایجاد می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[ریاضیات] به طور عمود، عمودا

انگلیسی به انگلیسی

• vertically, in the manner of being plumb, in an upright manner

پیشنهاد کاربران

بپرس