- The parents are very permissive, and the children are rather spoiled as a result.
[ترجمه فائقه] والدین بیش از اندازه آسان گیر ( سهل انگار ) هستند، در نتیجه کودکان نسبتا لوس ( نازپرورده ) هستند
|
[ترجمه گوگل] والدین بسیار سهل گیر هستند و در نتیجه بچه ها نسبتاً لوس می شوند [ترجمه ترگمان] والدین بسیار مجاز هستند و بچه ها در نتیجه آن را خراب می کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2)تعریف: indicating permission. • مشابه: affirmative, approving, consenting, favorable
جمله های نمونه
1. permissive parents who spoil their children
پدر و مادران سهل انگاری که فرزندان خود را لوس می کنند
2. He claims that society has been far too permissive towards drug taking.
[ترجمه گوگل]او ادعا می کند که جامعه نسبت به مصرف مواد مخدر بسیار سهل گیر بوده است [ترجمه ترگمان]او ادعا می کند که جامعه برای مصرف مواد مخدر بیش از حد مجاز است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. It's a very permissive school where the children are allowed to do whatever they like.
[ترجمه گوگل]این یک مدرسه بسیار راحت است که در آن بچه ها اجازه دارند هر کاری که دوست دارند انجام دهند [ترجمه ترگمان]مدرسه خیلی راحتی است که بچه ها مجاز به انجام هر کاری هستند که دوست دارند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. He is a product of the permissive society of the 1960s.
[ترجمه گوگل]او محصول جامعه سهل گیر دهه 1960 است [ترجمه ترگمان]او محصول جامعه permissive در دهه ۱۹۶۰ است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Would you trust him/her to a permissive relationship with contemporary television?
[ترجمه گوگل]آیا به او اعتماد می کنید تا رابطه ای سهل گیرانه با تلویزیون معاصر داشته باشد؟ [ترجمه ترگمان]آیا به او اطمینان دارید که رابطه permissive با تلویزیون معاصر دارد؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Earlier, permissive legislation had already enabled some authorities to innovate in services for the disabled.
[ترجمه گوگل]پیش از این، قوانین مسالمت آمیز برخی از مقامات را قادر به نوآوری در خدمات برای معلولان کرده بود [ترجمه ترگمان]پیش از این، این قانون مجاز به برخی از مقامات امکان نوآوری در خدمات معلولین را فراهم کرده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Police powers were permissive in dealing with the lower classes.
[ترجمه گوگل]اختيارات پليس در برخورد با طبقات پايين آسان بود [ترجمه ترگمان]نیروهای پلیس در برخورد با طبقات پایین مجاز بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Fat Vince doubles as the popular and permissive assistant-manager of a snooker hall in Victoria.
[ترجمه گوگل]فت وینس به عنوان دستیار-مدیر محبوب و راحت یک سالن اسنوکر در ویکتوریا دو برابر می شود [ترجمه ترگمان]به عنوان دستیار ساده و سهل permissive، به عنوان مدیر سالن پشتی در ویکتوریا دو برابر می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The tenor of the 1976 Act is permissive: a licence should be granted unless good cause is shown justifying refusal.
[ترجمه گوگل]اصل قانون 1976 مجاز است: مجوز باید صادر شود مگر اینکه دلیل موجهی برای توجیه امتناع نشان داده شود [ترجمه ترگمان]تنور مصوب سال ۱۹۷۶ مجاز است: یک مجوز باید داده شود مگر اینکه دلیل خوبی برای امتناع از امتناع نشان داده شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. For he grew up before the permissive society and remembers his adolescence.
[ترجمه گوگل]زیرا او پیش از جامعه سهل گیر بزرگ شده و نوجوانی خود را به یاد می آورد [ترجمه ترگمان]زیرا او در برابر اجتماع permissive بزرگ شده بود و adolescence را به یاد می آورد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. He had a very permissive upbringing.
[ترجمه پگاه] او تربیت خیلی آسانگیری داشت
|
[ترجمه گوگل]او تربیت بسیار سهل گیرانه ای داشت [ترجمه ترگمان]اون خیلی سخت گیری داشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. We live in a permissive society.
[ترجمه گوگل]ما در جامعه ای سهل گیر زندگی می کنیم [ترجمه ترگمان]ما در جامعه ای permissive زندگی می کنیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. There was a generally growing permissive attitude, although I don't think that the attitude towards homosexuality was particularly permissive.
[ترجمه گوگل]به طور کلی یک نگرش سهلآمیز رو به رشد وجود داشت، اگرچه من فکر نمیکنم که نگرش نسبت به همجنسگرایی به ویژه سهلگیرانه باشد [ترجمه ترگمان]هر چند من فکر نمی کنم نگرش نسبت به همجنس گرایی به ویژه permissive باشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. They must be accorded a permissive rather than a causal role.
[ترجمه گوگل]آنها باید به جای نقش علّی، سهل گیر باشند [ترجمه ترگمان]آن ها باید به جای یک نقش علی، a باشند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. The Fifties were not a permissive era.
[ترجمه گوگل]دهه پنجاه یک دوره مجاز نبود [ترجمه ترگمان]The یک عصر permissive نبودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• tending to grant permission, allowing; indulgent, lax a permissive society allows people a lot of freedom, especially in sexual behaviour, despite the objection of certain parts of that society.
پیشنهاد کاربران
سروش”اختیاری” ترجمه کرده است ، درحوزه قانون کاملا درست است
۱. اسان گیر ۲. سهل انگار. بی بند و بار ۳. سهل انگارانه. اسان گیرانه مثال: permissive parents who spoil their children. والدین سهل انگار {و بی بند و باری} که کودکانشان را تباه می کنند.
Permissive parent والدینی که سخت نمیگیرن و اجازه میدن