permeability

/pərmiəˈbɪləti//ˌpɜːmɪəˈbɪlɪti/

معنی: نفوذ پذیری، قابلیت نفوذ، تراوایی، نفوذ پذیری مغناطیسی، نشت پذیری
معانی دیگر: نفوذ پذیری (به ویژه توسط آبگونه ها)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the quality or condition of permitting penetration or diffusion, as by a gas or liquid.

جمله های نمونه

1. The permeability of the rocks in the reservoir is mainly determined by the porosity and grain size of sands present.
[ترجمه گوگل]نفوذپذیری سنگ ها در مخزن عمدتاً با تخلخل و اندازه دانه ماسه های موجود تعیین می شود
[ترجمه ترگمان]نفوذپذیری سنگ ها در مخزن عمدتا با تخلخل و اندازه دانه شن حاضر تعیین می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Secondly, there is an enhanced permeability of the abomasal epithelium to macromolecules such as pepsinogen and plasma proteins.
[ترجمه گوگل]ثانیا، نفوذپذیری اپیتلیوم شیردان نسبت به ماکرومولکول هایی مانند پپسینوژن و پروتئین های پلاسما افزایش یافته است
[ترجمه ترگمان]دوم، نفوذپذیری افزایش یافته در بافت پوششی محافظ دار به macromolecules مانند pepsinogen و پروتیین های پلاسما وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Three studies on regional intestinal permeability in patients with ulcerative colitis have been published.
[ترجمه گوگل]سه مطالعه در مورد نفوذپذیری روده منطقه ای در بیماران مبتلا به کولیت اولسراتیو منتشر شده است
[ترجمه ترگمان]سه مطالعه بر روی نفوذپذیری منطقه ای در بیماران مبتلا به ulcerative colitis منتشر شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. An increased permeability of the mucosa in patients with coeliac disease has previously been shown by Bjarnason etal.
[ترجمه گوگل]افزایش نفوذپذیری مخاط در بیماران مبتلا به بیماری سلیاک قبلاً توسط Bjarnason etal نشان داده شده است
[ترجمه ترگمان]نفوذپذیری افزایش یافته مخاط در بیماران مبتلا به بیماری coeliac قبلا توسط Bjarnason etal نشان داده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Assessment of intestinal permeability in ulcerative colitis after the ingestion of various markers has yielded conflicting results.
[ترجمه گوگل]ارزیابی نفوذپذیری روده در کولیت اولسراتیو پس از مصرف نشانگرهای مختلف نتایج متناقضی را به همراه داشته است
[ترجمه ترگمان]ارزیابی نفوذپذیری روده در ulcerative colitis پس از مصرف مارکرهای مختلف منجر به نتایج متناقض شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Following this permeability change, the sodium ions are pumped out from the fibre so restoring the original state.
[ترجمه گوگل]به دنبال این تغییر نفوذپذیری، یون‌های سدیم از فیبر خارج می‌شوند تا حالت اولیه را بازیابی کنند
[ترجمه ترگمان]پس از تغییر تراوایی، یون های سدیم از فیبر پمپ می شوند تا حالت اصلی احیا شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Again the permeability is largely dependent upon sediment sorting and the presence of cements, or authigenic growths in the pore throats.
[ترجمه گوگل]باز هم نفوذ پذیری تا حد زیادی به مرتب سازی رسوب و حضور سیمان ها یا رشدهای برآمده در گلوهای منافذ بستگی دارد
[ترجمه ترگمان]باز هم نفوذپذیری تا حد زیادی وابسته به مرتب سازی رسوب و وجود سیمان های آلومینات یا authigenic در گلوی منفذی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. These data on colonic permeability are limited and have not been correlated to the degree of inflammation present.
[ترجمه گوگل]این داده ها در مورد نفوذپذیری کولون محدود هستند و با درجه التهاب موجود در ارتباط نیستند
[ترجمه ترگمان]این داده ها در permeability نفوذپذیری محدود هستند و با میزان التهاب موجود هم بسته نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The intestinal permeability test result was even less reliably related to the gliadin intake than the antigliadin antibody test.
[ترجمه گوگل]نتیجه تست نفوذپذیری روده حتی نسبت به تست آنتی بادی آنتی گلیادین با میزان مصرف گلیادین مرتبط بود
[ترجمه ترگمان]نتایج تست نفوذپذیری روده ای، حتی کم تر از تست آنتی بادی antigliadin، نسبت به ورودی gliadin نسبت داده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. With meso-high porosity and permeability, the Donghe sandstone member of Upper Devonian Donghetang Formation is the most important pay bed.
[ترجمه گوگل]با تخلخل و نفوذپذیری بسیار بالا، عضو ماسه سنگی دونگه در سازند دونگتانگ بالا دونین مهمترین بستر پرداخت است
[ترجمه ترگمان]با تخلخل گرادیانی و تراوایی، یکی از اعضای ماسه سنگ Donghe of علیا، مهم ترین بس تر پولی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Quantitatively assay the NE by ELISA, the permeability of Horseradish peroxidase (HRP) through the blood-brain barrier, observe the structural changes by scanning and transmission electron microscopy.
[ترجمه گوگل]سنجش کمی NE توسط ELISA، نفوذپذیری پراکسیداز ترب کوهی (HRP) از طریق سد خونی مغزی، مشاهده تغییرات ساختاری با اسکن و میکروسکوپ الکترونی عبوری
[ترجمه ترگمان]برای مشاهده تغییرات ساختاری از طریق دیواره خون - مغز، مشاهده تغییرات ساختاری از طریق میکروسکوپ الکترونی عبوری و میکروسکوپ الکترونی عبوری مشاهده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The higher - permeability region for CBM exploration are Panzhuang - Yangcheng, Yangquan - Shouyang and Taiyuan Xishan coalfield in Qinshui Basin.
[ترجمه گوگل]منطقه با نفوذپذیری بالاتر برای اکتشاف CBM عبارتند از Panzhuang - Yangcheng، Yangquan - Shouyang و Taiyuan Xishan در حوضه Qinshui
[ترجمه ترگمان]منطقه نفوذپذیری بالاتر برای اکتشاف CBM، Panzhuang - Yangcheng، Yangquan - Shouyang و Taiyuan Xishan coalfield در حوضه Qinshui هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Permeability, compactibility and mould compaction are important performance characteristics of green sand and mould.
[ترجمه گوگل]نفوذپذیری، تراکم پذیری و تراکم قالب از ویژگی های عملکردی مهم ماسه و قالب سبز هستند
[ترجمه ترگمان]permeability، compactibility و mould، ویژگی های عملکردی مهمی از شن و ماسه سبز هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Arriving at the post synaptic membrane, it causes a change in its permeability so that a new action potential begins.
[ترجمه گوگل]با رسیدن به غشای پست سیناپسی، باعث تغییر در نفوذپذیری آن می شود به طوری که پتانسیل عمل جدیدی آغاز می شود
[ترجمه ترگمان]با رسیدن به غشا پس سیناپسی، تغییر در تراوایی ایجاد می شود به طوری که پتانسیل عمل جدید شروع شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. A team at the Westport labs is looking at solids invasion in conditions of high permeability and large pore throat geometry.
[ترجمه گوگل]تیمی در آزمایشگاه‌های Westport به بررسی تهاجم مواد جامد در شرایط نفوذپذیری بالا و هندسه حفره‌های بزرگ می‌پردازند
[ترجمه ترگمان]یک تیم در آزمایشگاه های وست پورت در حال بررسی حمله به جامدات در شرایط نفوذپذیری بالا و هندسه گلویی تر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نفوذ پذیری (اسم)
penetrance, permeance, permeability

قابلیت نفوذ (اسم)
penetrance, permeability

تراوایی (اسم)
permeability

نفوذ پذیری مغناطیسی (اسم)
permeability

نشت پذیری (اسم)
permeability

تخصصی

[شیمی] تراوایی، نفوذ پذیرى
[عمران و معماری] نفوذپذیری - تراوایی - قابلیت نفوذ - قابلیت تراوایی
[برق و الکترونیک] نفوذ پذیری مغناطیسی، پرمابیلیته - تراوایی معیاری برای قابلیت هر ماده برای عمل کردن به صورت مسیری برای خطوط نیروی مغناطیسی، در مقایسه با هوا . تراوایی هوا 1 فرض می شود .
[صنایع غذایی] نشت پذیری، قابلیت نفوذ، تراوایی، نفوذ پذیری
[زمین شناسی] نفوذ پذیری میزان سهولتی که یک جامد اجازه می دهد که مایعی از آن عبور کند.
[نساجی] نفوذ پذیری - قابلیت نفوذ
[ریاضیات] نفوذپذیری، نفوذپذیری مغناطیسی
[نفت] نفوذپذیری
[پلیمر] تراوایی،نفوذ پذیری
[آب و خاک] نفوذ پذیری

انگلیسی به انگلیسی

• penetrability, ability to be permeated, ability to be entered

پیشنهاد کاربران

این مصطلح علمی ساختگی برای توضیح چند مطلب علمی وفنّی متفاوت به کار میبرند
= permeability= PERMEATION Ability� تغلل قابلیة
ومعنی واحد ندارد.
وبر حسب کاربرد یا تخصص معنی دقیق عربی جداگانه ترجمه میشه:
...
[مشاهده متن کامل]

نفاذیة، تسرّبیّة، تغلغلیّة، تسللیّة، إختراقیّة . . .
زبان عربی به ترکیب کلمات SUFFIX یا Prefix برای ایجاد مصطلح علمی جدیدنیاز ندارد ( هرچه که امکانش هست ) چون همه معانی ومفاهیم از ازل موجود بود وازش استفاده شد.
"و علّم آدمَ الاسماء کُلّها" .
وضعف مترجم وعدم تسلّط کافی بر زبان عربی منجر به ترجمه ضعیف یا اشتباه یا عدم استفاده از واژه موجود در متون وفرهنگنامه های کهن.
این جواب کوبنده دیگری به مقاله زیر. . .

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : permeate
اسم ( noun ) : permeation / permeability
صفت ( adjective ) : permeable
قید ( adverb ) : _
permeability ( فیزیک )
واژه مصوب: تراوایی
تعریف: شاخصی برای ویژگی مغناطیسی ماده که به صورت نسبت میدان مغناطیسی القاشده در ماده به میدان مغناطیسی القاکننده تعریف می شود

بپرس