• : تعریف: the state or quality of being permanent.
جمله های نمونه
1. a love affair that was intense but lacked permanence
یک رابطه ی عشقی که شدید بود ولی دوام نداشت
2. Nothing threatens the permanence of the system.
[ترجمه گوگل]هیچ چیز ماندگاری نظام را تهدید نمی کند [ترجمه ترگمان]هیچ چیز دوام سیستم را تهدید نمی کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. We no longer talk of the permanence of marriage.
[ترجمه ناشناس] ما دیگر از ثبات ازدواج صحبت نمیکنیم.
|
[ترجمه گوگل]ما دیگر از ماندگاری ازدواج صحبت نمی کنیم [ترجمه ترگمان]دیگر از دوام ازدواج حرف نمی زنیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Never once called permanence.
[ترجمه گوگل]هرگز یک بار به نام ماندگاری [ترجمه ترگمان] تا ابد دوام نخواهد داشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Anything which threatens the permanence of the treaty is a threat to peace.
[ترجمه گوگل]هر چیزی که دوام معاهده را تهدید کند، تهدیدی برای صلح است [ترجمه ترگمان]هر چیزی که دوام پیمان را تهدید کند تهدیدی برای صلح است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The spoken word is immediate but lacks permanence.
[ترجمه گوگل]کلام گفتاری فوری است اما ماندگاری ندارد [ترجمه ترگمان]کلمه حرف زدن فوری است اما دوام و دوام است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. In the first place, Handy attributes more permanence to the professional core than actually exists.
[ترجمه گوگل]در وهله اول، Handy بیش از آنچه در واقع وجود دارد، به هسته حرفه ای ماندگاری نسبت می دهد [ترجمه ترگمان]در وهله اول، هند دوام بیشتر را به هسته حرفه ای تبدیل می کند تا اینکه واقعا وجود دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Thirdly, permanence and seasonality of occupation are important.
[ترجمه گوگل]ثالثاً، ماندگاری و فصلی بودن شغل مهم است [ترجمه ترگمان]سوم، دوام و فصلی بودن شغل مهم است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Neither formation provides ledges of any size or permanence, although small auk populations once nested on the chalk cliffs.
[ترجمه گوگل]هیچ کدام از این سازندها تاقچههایی با هر اندازه یا ماندگاری ایجاد نمیکنند، اگرچه جمعیتهای کوچک Auk زمانی روی صخرههای گچی لانه میکردند [ترجمه ترگمان]با این که جمعیت های کوچکی که زمانی بر روی صخره های گچی لانه کرده اند، هیچ کدام از شکل گیری و تداوم را فراهم نمی کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. They had little or no permanence and cohesion and therefore no organisation and no prospect of standing up for their rights.
[ترجمه گوگل]آنها دوام و انسجام کمی داشتند یا نداشتند و بنابراین هیچ سازمان و چشم اندازی برای دفاع از حقوق خود نداشتند [ترجمه ترگمان]آن ها دوام و دوام و پیوستگی نداشتند و بنابراین هیچ سازمانی و هیچ امیدی برای ایستادگی در برابر حقوق خود نداشتند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Should we accept the inevitability and permanence of this state of affairs?
[ترجمه گوگل]آیا باید اجتناب ناپذیر بودن و دوام این وضعیت را بپذیریم؟ [ترجمه ترگمان]آیا باید جبر و دوام این وضع را بپذیریم؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. There is the issue of permanence, and the related issue of artefactual identity.
[ترجمه گوگل]بحث ماندگاری و هویت مصنوع مرتبط با آن وجود دارد [ترجمه ترگمان]مساله دوام و مساله مربوط به هویت artefactual وجود دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The reversibility depended upon the permanence of severe retardation whereas infants are not defective and their human potential is a fact.
[ترجمه گوگل]برگشت پذیری به ماندگاری عقب ماندگی شدید بستگی دارد در حالی که نوزادان معیوب نیستند و پتانسیل انسانی آنها یک واقعیت است [ترجمه ترگمان]The به تداوم عقب ماندگی شدید وابسته است در حالی که کودکان ناقص و پتانسیل انسانی آن ها یک واقعیت است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. This is our pledge for a place of permanence in our lives.
[ترجمه گوگل]این تعهد ما برای ماندگاری در زندگی ماست [ترجمه ترگمان]این تعهد ماست که در زندگی ما دوام بیاورد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. They gradually realized the permanence of their condition.
[ترجمه گوگل]آنها کم کم متوجه ماندگاری وضعیت خود شدند [ترجمه ترگمان]به تدریج دوام این وضع را درک کردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
دوام , ماندگاری – Nothing threatens the permanence of the system – a love affair that was intense but lacked permanence – They gradually realized the permanence of their condition