peripatetic

/ˌperəpəˈtetɪk//ˌperɪpəˈtetɪk/

معنی: دوره گرد، پیاده رو، راه رونده، وابسته به فلسفه ارسطو، گردش کننده، متحرک
معانی دیگر: (p بزرگ) وابسته به فلسفه و پیروان ارسطو، ارسطویی، وابسته به آیین مشا، رهرو، جنبا، سیار، سالک

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: walking or traveling around; going from place to place; itinerant.
مشابه: ambulatory, migrant

- He came from a peripatetic family and consequently attended many different schools as a child.
[ترجمه گوگل] او از خانواده مشایی بود و به تبع آن در دوران کودکی در مدارس مختلف تحصیل کرد
[ترجمه ترگمان] او از خانواده ای که پیرو ارسطو بود، آمد و در نتیجه در بسیاری از مدارس مختلف به عنوان یک کودک در آن شرکت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He is a peripatetic plastic surgeon who treats people with facial deformities in underdeveloped countries.
[ترجمه گوگل] او یک جراح پلاستیک مشایی است که در کشورهای توسعه نیافته به درمان افرادی با ناهنجاری های صورت می پردازد
[ترجمه ترگمان] او یک جراح پلاستیک سخت است که در کشورهای توسعه نیافته با افراد دچار تغییر شکل صورت رفتار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: peripatetically (adv.)
• : تعریف: someone who walks or travels from place to place; itinerant.

جمله های نمونه

1. Peripatetic music teachers visit the school regularly.
[ترجمه گوگل]معلمان موسیقی مشاء به طور مرتب از مدرسه بازدید می کنند
[ترجمه ترگمان]Peripatetic معلم موسیقی به طور مرتب از مدرسه دیدن می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Where a teacher is peripatetic in a school building it is much more difficult to display materials and motivate pupil contributions.
[ترجمه گوگل]در جایی که معلم در ساختمان مدرسه مشاء است، نمایش مطالب و ایجاد انگیزه برای مشارکت دانش آموزان بسیار دشوارتر است
[ترجمه ترگمان]جایی که یک معلم در یک ساختمان مدرسه به آن نیاز دارد، نمایش مطالب و ایجاد انگیزه به دانش آموزان بسیار مشکل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Can you take the peripatetic lifestyle that many entrepreneurs find so essential?
[ترجمه گوگل]آیا می توانید سبک زندگی مشایی را که بسیاری از کارآفرینان آن را بسیار ضروری می دانند، اتخاذ کنید؟
[ترجمه ترگمان]آیا می توانید سبک زندگی ارسطو را که بسیاری از کارآفرینان آن را اینقدر ضروری می یابند، به دست آورید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. His career in the decade that followed was peripatetic.
[ترجمه گوگل]حرفه او در دهه بعد مشاء بود
[ترجمه ترگمان]حرفه او در دهه بعد از آن، ارسطو بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Of course, yes, the ill-fated visitor, the peripatetic guest.
[ترجمه گوگل]البته آری دیدار کننده بدبخت، مهمان مشاء
[ترجمه ترگمان]البته، بله، مهمان -، مهمان کننده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The relationship between sedentary and peripatetic peoples had no doubt always required diplomacy but these days it could be explosive.
[ترجمه گوگل]رابطه بین مردم بی تحرک و مشاء بدون شک همیشه نیاز به دیپلماسی داشت، اما این روزها می تواند انفجاری باشد
[ترجمه ترگمان]رابطه بین افراد ساکن و peripatetic بدون شک همیشه به دیپلماسی نیاز داشت، اما این روزها می توانستند مواد منفجره باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This reflects Warltire's peripatetic way of life, which in turn explains why precise biographical details are so elusive.
[ترجمه گوگل]این منعکس کننده شیوه زندگی مشایی وارلتایر است که به نوبه خود توضیح می دهد که چرا جزئیات دقیق زندگی نامه تا این حد مبهم است
[ترجمه ترگمان]این نشان دهنده روش ارسطو در زندگی ارسطو است، که به نوبه خود توضیح می دهد که چرا جزییات زندگی زندگی نامه ای اینقدر گیج کننده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This pattern of living was reproduced wherever the peripatetic court might settle.
[ترجمه گوگل]این الگوی زندگی در هر کجا که دادگاه مشاء مستقر می شد، بازتولید می شد
[ترجمه ترگمان]این الگوی زندگی هر جا که دادگاه ارسطو مورد توجه قرار می گرفت، تکثیر می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A wolf, likes peripatetic wandering around lonely and prefers listening to the song.
[ترجمه گوگل]گرگ، پرسه زدن مشاء را در تنهایی دوست دارد و گوش دادن به آهنگ را ترجیح می دهد
[ترجمه ترگمان]یک گرگ، دوست دارد گردش کند و ترجیح بدهد به آهنگ گوش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We are more and more a peripatetic planet or in plain English we move about more.
[ترجمه گوگل]ما بیشتر و بیشتر یک سیاره مشاء هستیم یا به زبان انگلیسی ساده بیشتر حرکت می کنیم
[ترجمه ترگمان]ما بیشتر و بیشتر از یک سیاره فلسفه ارسطو یا انگلیسی ساده هستیم و در حدود بیشتر حرکت می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Accompanying the peripatetic Secretary of State on his shuttle diplomacy marathons.
[ترجمه گوگل]همراهی وزیر امور خارجه مشاء در ماراتن های دیپلماسی شاتل
[ترجمه ترگمان]در مسابقه دوی ماراتن شاتل خود، به همراه وزیر امور خارجه، به همراه وزیر امور خارجه، به همراه او همراهی می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Her father was in the army and the family led a peripatetic existence.
[ترجمه گوگل]پدرش در ارتش بود و خانواده زندگی مشایی داشتند
[ترجمه ترگمان]پدر او در ارتش بود و خانواده به رهبری پیرو ارسطو رهبری می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. When he does come to publish his account of the oddities of peripatetic life in hiding, it will be compelling reading.
[ترجمه گوگل]وقتی او بیاید تا گزارش خود را از عجیب و غریب زندگی مشایی در مخفیگاه منتشر کند، خواندن آن جذاب خواهد بود
[ترجمه ترگمان]هنگامی که او برای انتشار گزارش خود از غرابت زندگی ارسطو در خفا بیرون می آید، مطالعه اجباری خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. After grad school, a series of grants allowed the peripatetic poet simply to write.
[ترجمه گوگل]پس از فارغ التحصیلی، مجموعه ای از کمک های مالی به شاعر مشاء اجازه می داد که به سادگی بنویسد
[ترجمه ترگمان]بعد از مدرسه، یک رشته از کمک های مالی به شاعر مورد علاقه اجازه داد که بنویسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دوره گرد (اسم)
badger, huckster, caird, costermonger, crier, peripatetic

پیاده رو (اسم)
walk, pedestrian, peripatetic, pavement, footer, sidewalk, footpath

راه رونده (صفت)
peripatetic, gressorial

وابسته به فلسفه ارسطو (صفت)
peripatetic

گردش کننده (صفت)
peripatetic

متحرک (صفت)
moving, agile, mobile, movable, ambulatory, ambulant, versatile, peripatetic, gradient, locomotive, locomotor, marked with a vowel point, nomadic, traveling

انگلیسی به انگلیسی

• drifter, wanderer, vagabond
moving, wandering, nomadic; occurring while walking about
peripatetic workers have jobs which require them to work for short periods of time in different places; a technical term.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: Traveling from place to place, especially working or based in various locations🧳🚶‍♂️
🔍 مترادف: Nomadic, itinerant
✅ مثال: The peripatetic nature of his job required him to move frequently between cities and countries.
مشّایی
ارسطویی
جهانگردی
peripatetic:خانه به دوش - کولی
در ادبیات انگلیسی واژه ی peripatetic رو برای شخصی به کار میبرن که تمایل بیش از حد به تنهایی داره.
مشایی
سیار. تحرک
a peripatetic music teacher
فلسفه مشاء
فلسفه راه رونده
مربوط به فلسفه ارسطو
ممنون که همیشه در کنارمان هستید

بپرس