perimeter

/pəˈrɪmətər//pəˈrɪmɪtə/

معنی: پیرامون، محیط، فضای احاطه کننده
معانی دیگر: اطراف، دور، دورادور، پرگیر، جوانب، (نظامی) مرز پدافندی، محدوده ی دفاعی، حد برونی، (پزشکی) تورینه سنج، دستگاه سنجش شبکیه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: perimetral (adj.), perimetric (adj.)
(1) تعریف: the boundary or border of a closed, two-dimensional figure or area.
مشابه: circumference, edge

- a fence along the perimeter of the property
[ترجمه گوگل] حصار در امتداد محیط ملک
[ترجمه ترگمان] یک نرده در امتداد محوطه ملک قرار داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the length of this boundary or border.
مشابه: circumference, edge

- a perimeter of one hundred feet
[ترجمه گوگل] محیطی صد پا
[ترجمه ترگمان] شعاع یک صد پا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the perimeter of a circle
پیرامون یک دایره

2. a wall on the perimeter of the football field
دیواری دور میدان فوتبال

3. small houses on the perimeter of the village
خانه های کوچک در اطراف دهکده

4. they attacked the barbed-wire perimeter of our bunkers
آنها به محدوده سنگرهای ما که با سیم خاردار محصور شده بود حمله کردند.

5. They ended up ripping down perimeter fencing and tussling with the security staff.
[ترجمه گوگل]آنها در نهایت نرده های محیطی را پاره کردند و با کارکنان امنیتی درگیر شدند
[ترجمه ترگمان]اونا به محوطه شمشیر زدن و چوب زدن با کارکنان امنیتی تموم شدن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The river marks the eastern perimeter of our land.
[ترجمه گوگل]رودخانه حاشیه شرقی سرزمین ما را مشخص می کند
[ترجمه ترگمان]رودخانه در محدوده شرقی سرزمین ما قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A mine blew a hole in the perimeter wall.
[ترجمه گوگل]یک مین یک سوراخ در دیوار محیطی ایجاد کرد
[ترجمه ترگمان] معدن یه سوراخ تو دیوار ایجاد کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Protesters cut a hole in the perimeter fence.
[ترجمه گوگل]معترضان حصار اطراف را سوراخ کردند
[ترجمه ترگمان]Protesters یک سوراخ تو محوطه حصار ایجاد کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We walked round the perimeter of the prison.
[ترجمه گوگل]دور تا دور زندان راه افتادیم
[ترجمه ترگمان]به اطراف محوطه زندان قدم زدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Find the area and perimeter of the following shapes.
[ترجمه گوگل]مساحت و محیط شکل های زیر را پیدا کنید
[ترجمه ترگمان]ناحیه و محیط اشکال زیر را پیدا کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. There's a small shop on the perimeter of the camp.
[ترجمه گوگل]یک مغازه کوچک در اطراف کمپ وجود دارد
[ترجمه ترگمان]یه مغازه کوچک در اطراف کمپ هست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. We crept along, hugging the perimeter fence.
[ترجمه گوگل]ما خزیدیم و حصار محیطی را در آغوش گرفتیم
[ترجمه ترگمان]ما به راه خود ادامه دادیم و حصار اطراف را در آغوش کشیدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Slowly and watchfully they walked around the perimeter of the clearing.
[ترجمه گوگل]آنها به آرامی و با هوشیاری در اطراف محوطه پاکسازی قدم زدند
[ترجمه ترگمان]آهسته و با احتیاط از محوطه بی درخت بیرون رفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Guards patrolled the perimeter of the airfield.
[ترجمه گوگل]نگهبانان در اطراف فرودگاه به گشت زنی پرداختند
[ترجمه ترگمان]نگهبانا از محدوده فرودگاه محافظت کردن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پیرامون (اسم)
perimeter, circumference, ambit, periphery, environs, skirt, apis, outline

محیط (اسم)
ambiance, environment, surroundings, setting, perimeter, circumference, ambience, sphere, periphery, entourage, circuit, milieu

فضای احاطه کننده (اسم)
perimeter

تخصصی

[عمران و معماری] محیط - پیرامون
[ریاضیات] طول محیط، محیط، پیرامون

انگلیسی به انگلیسی

• outer boundary of a figure or area; total length of the outer boundary
the perimeter of an area of land is its outer edge or boundary.

پیشنهاد کاربران

محیط ( مربع، مستطیل و . . . )
به مرز یا حدی از یک منطقه اشاره دارد که پلیس یا نیروهای امنیتی کنترل یا نظارت می کنند تا امنیت و ایمنی را تضمین کنند. این اغلب شامل ایجاد یک خط فیزیکی یا مجازی است که حد یک منطقه ایمن یا محدود را مشخص می کند. محدوده امنیتی
...
[مشاهده متن کامل]

این اصطلاح به طور معمول زمانی استفاده می شود که نیروهای انتظامی نیاز به ایمن سازی یک منطقه دارند، مانند هنگام بررسی صحنه جرم، رویداد عمومی یا پاسخ به اضطراری. ایجاد یک محیط به کنترل دسترسی و حفظ نظم کمک می کند.
مثال؛
The police set up a perimeter around the crime scene to keep bystanders away.
During the protest, law enforcement established a perimeter to prevent unauthorized entry.
The security team maintained a tight perimeter around the event to ensure the safety of all attendees.

( هندسه ) محیط
حول
دوستان دقت کنین که Circumference محیط دایره میشه ولی Perimeter محیط اشکال گوشه دار مثل لوزی، مربع و غیره میشه
جداره، جنب، شرف، محدوده
security perimeter
محدوده امنیتی
دور و اطراف
دامنه پوشش، حیطه
محدوده
A river runs along one side of the field's perimeter
دفاع محیطی
به معنی محیط یک شکل هندسی
در ریاضیات "محیط"
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس