performer

/pərˈfɔːrmər//pəˈfɔːmə/

معنی: بازیگر، سازنده، ساز زن، ایفا کننده
معانی دیگر: ایفا کننده

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a person who sings, acts, or does some form of entertainment for an audience; one who performs.
مشابه: entertainer

- The opera singer was only one of many performers on the talent show.
[ترجمه Armita] خواننده ی اپرا یکی از چندین اجرا کننده ( نقش آفرین ) در برنامه ی استعداد یابی بود.
|
[ترجمه sobhan] خواننده اپرا تنها یکی از بسیاری از اجراکنندگان در نمایش استعدادیابی بود
|
[ترجمه گوگل] خواننده اپرا تنها یکی از بسیاری از اجراکنندگان در نمایش استعدادیابی بود
[ترجمه ترگمان] خواننده اپرا تنها یکی از بازیگران نمایش استعداد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. No artist of performer can entirely escape the lure of fame and its promise of endless admiration and respect, but there is a heavy price one must pay for it.
[ترجمه گوگل]هیچ هنرمند مجری نمی تواند به طور کامل از فریب شهرت و وعده تحسین و احترام بی پایان آن بگریزد، اما بهای سنگینی برای آن وجود دارد
[ترجمه ترگمان]هیچ هنرمندی از نوازنده نمی تواند به طور کامل از فریب شهرت و قولی که به تحسین و احترام بی نهایت دارد، خلاص شود، اما قیمت سنگینی برای آن وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He was a better songwriter than performer.
[ترجمه گوگل]او ترانه سرا بهتری بود تا مجری
[ترجمه ترگمان]او a از اجرا کننده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The star performer of the match was Bill Holland who scored 26 points.
[ترجمه گوگل]ستاره این دیدار بیل هالند بود که 26 امتیاز کسب کرد
[ترجمه ترگمان]مجری ستاره این مسابقه، (بیل هلند)بود که ۲۶ امتیاز کسب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A performer in evening dress plays classical selections on the violin.
[ترجمه گوگل]یک مجری با لباس شب، انتخاب های کلاسیک را روی ویولن می نوازد
[ترجمه ترگمان]نوازنده در لباس شب نمایش کلاسیک را بر روی ویولن ایفا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He was a poor performer at school and left with no qualifications.
[ترجمه مهدی ترابیان بادی] او خواننده ی ضعیفی در مدرسه بود و بدون هیچ مهارتی مدرسه رو به پایان رساند.
|
[ترجمه گوگل]او در مدرسه عملکرد ضعیفی داشت و بدون مدرک تحصیلی را ترک کرد
[ترجمه ترگمان]او یک نوازنده ضعیف در مدرسه بود و بدون هیچ صلاحیت باقی ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She's a seasoned concert performer.
[ترجمه گوگل]او یک مجری باتجربه کنسرت است
[ترجمه ترگمان]او یک نوازنده کنسرت seasoned است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He is a world class performer.
[ترجمه گوگل]او یک مجری در سطح جهانی است
[ترجمه ترگمان]او نوازنده کلاس جهانی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She was no mean performer on a variety of other instruments.
[ترجمه گوگل]او نوازنده بدی در انواع سازهای دیگر نبود
[ترجمه ترگمان]او برای نواختن ساز و کاره ای دیگر به معنای کسی نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The British boat was the star performer in the race.
[ترجمه گوگل]قایق بریتانیایی ستاره این مسابقه بود
[ترجمه ترگمان]قایق بریتانیایی نوازنده گیتار در این مسابقه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She is compelling, spectral, fascinating, an unforgettably unique performer.
[ترجمه گوگل]او قانع کننده، طیفی، جذاب، مجری فراموش نشدنی منحصر به فرد است
[ترجمه ترگمان]او جذاب، شبح وار، جذاب، و اجرا کننده منحصر به فرد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The performer received only pitying looks from his audience.
[ترجمه گوگل]این مجری تنها نگاه های ترحم آمیز مخاطبان خود را دریافت کرد
[ترجمه ترگمان]اجرا کننده تنها آثار ترحم انگیزی از حضار دریافت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The president was a polished television performer.
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور یک مجری مجرب تلویزیونی بود
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور یک مجری تلویزیون صیقل یافته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. VW is the star performer of the motor industry this year.
[ترجمه گوگل]فولکس‌واگن امسال ستاره‌ای در صنعت موتور است
[ترجمه ترگمان]فولکس واگن ستاره صنعت موتور امسال است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He was singled out as the outstanding performer of the games.
[ترجمه گوگل]او به عنوان مجری برجسته بازی ها معرفی شد
[ترجمه ترگمان]او به عنوان نوازنده برجسته این بازی ها انتخاب شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Minelli is a born performer - she loves the excitement and she loves the adulation.
[ترجمه گوگل]Minelli یک مجری متولد شده است - او عاشق هیجان است و او عاشق تحسین است
[ترجمه ترگمان]Minelli بازیگر متولد شده ای است - او عاشق این هیجان است و she را دوست دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بازیگر (اسم)
actor, performer, puppeteer, mummer, stager

سازنده (اسم)
performer, author, composer, maker, manufacturer, creator, constructor, builder, producer, engineer, originator, procreator, instrumentalist

ساز زن (اسم)
performer, musician, professional musician

ایفا کننده (اسم)
performer

تخصصی

[سینما] هنرپیشه - بازیگر

انگلیسی به انگلیسی

• one who performs; actor; musician
a performer is a person who does something to entertain an audience, for example acting, singing, or playing an instrument.
someone who is a particular kind of performer does a particular thing in the way indicated or to the standard indicated.

پیشنهاد کاربران

performance ؛
اگر بخواهیم ببینیم خداوند متعال از طریق این کلمه چه حکمتی را می خواهد به بندگان خودش برساند باید صندوقچه ی اسرارآمیز این کلیدواژه را باز کنیم تا ببینیم چه مفاهیم نورانی در درون صندوقچه ی این کلمه نهفته شده است.
...
[مشاهده متن کامل]

کلمه ی performance با نگارش آن به خط فارسی پِرفُرم یک کانسپت کلامی متشکل از دو کلمه ی پِر و فُرم می باشد.
مدل ساختمان این کلمه از ترکیب یک کلمه به دو صورت و دو نگاره یعنی دو کلمه ی پارس و فارس ایجاد شده است.
نیم کلمه ی پِر در ساختمان کلمه ی performance منشعب از کلمه ی پِرْسیَن مرتبط با کلمه ی پارس به معنی نور و نیرو دارای معنا و مفهوم می باشد.
کلمه ی فُرْم مرتبط با کلمه ی فِرِیْم و فرمول اشاره به یک چهارچوب زنده و پویا که دارای یک جریانی از انرژی باشد منشعب از کلمه ی فارس ایجاد شده است.
در اصطلاح فُرس گذاشتن در کارها و اصطلاح یک پُرس غذا و فراوان از این دست اصطلاحات مفهوم نور و نیرو به راحتی قابل مشاهده است.
کلمه ی پِرفُرمِر با نگارش performer به لحاظ معنا و مفهوم به کسی اشاره دارد که در یک چهارچوب مشخص به یک سیستم و یا یک سازمان و گروه و. . . جهت انجام کارها به عنوان یک مسیول یا یک مافوق و یا مدیر و رییس در ابعاد مختلف کاربردی انرژی رسانی و آن سیستم را پُر از انرژی برای ایجاد حرکت در انجام کارها می کند.
از کلمه ی پارس به معنی و با محوریت نور و نیرو در کلمات بسیار زیادی با ساختمان های متفاوت در ابعاد کاربردی مختلف مثل ( پریز و پرزیدنت و پروفسور و پرافیت و پرافیس و پروفسشنال و فرض و فرصت و فلسفه و فلسطین و پالس و پلیس و پولتیک و پارس و پارازیت و اسپورت و اسپرینگ و پرستار و پرستش و پُرسش و پرواز و پیروز و پرایس و پارادایس و پسر و پاسارگاد و پاریس و ابزار و آپارات و اپریزال و . . . ) استفاده شده است.
کلمه ی پارس و فارس اونقدر دارای حوزه ی بسیار گسترده ای از کلمات می باشد که اگر از طریق قانون و قواعد ایجاد کلمات نیز بخواهیم دنبال کلمات با محوریت نور و نیرو بگردیم به کلمات بسیار زیادتری نیز خواهیم رسید.
مثلاً از طریق مصدر دو حرف ( پ س ) در ریشه ی ثلاثی پُرس حقیقت و فلسفه ی کلمه ی بذر با معنی موازی آن به معنی دانه و غله که در عالم واقع برمبنای مبارزه و بروز کردن و بُرزو شدن و ابراز وجود و البرز شدن می باشد منشعب از کلمه ی پارس می باشد.
هرچند مجدداً لازم به ذکر می باشد که در نگارش حروف به صورت های مختلف در مبحث خط و نگارش حروف و کلمات نیز حکمت هایی وجود دارد که هر کلمه در جایگاه خودش تفسیر خاص خودش را ایجاد می کند.
مثلاً ذات آوایی حرف ( ز ذ ض ظ ) در زبان و خط فارسی دارای یک حکمت مشترک با صورت های مختلف می باشد که این حکمت در این حرف اشاره به وجود یک مفهوم با مقدار و حجم کم و کیفیت زیاد و استحکام بالا و تند و تیزی و نفوذ و اثرگذاری بالا را در ساختمان کلمات ایجاد می کند.

بازیگر، خواننده، نوازنده ( بستگی به اجرا دارد )
اجرا کننده ، مجری
۱. اجرا کننده ۲. بازیگر ۳. نوازنده
مثال:
a circus performer
یک بازیگر و اجرا کننده سیرک
بازیکن
عامل
مجری ، بازیگر ، هنرپیشه ، اجرا کننده ، نقش آفرین
مجری ( به معنی اجرا کننده یک کار، کنشگر )
نقش آفرین
ایفاگر نقش
انجام دهنده، عمل کننده
بازیگر
He is a performer who consistently pushes the envelope of TV comedy
اجرا کننده ( می تونه یک خواننده، نوازنده، مجری، کمدین و یا هر کسی باشه که عده ای رو سرگرم می کنه )
آفریننده
اجرا کننده - هنرمند - ( تئاتر ) بازیگر - ( موسیقی ) نوازنده - خواننده
( سیرک ) اجرا کننده، مجری - هنرمند
خواننده

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)