perform

/pərˈfɔːrm//pəˈfɔːm/

معنی: انجام دادن، بازی کردن، نمایش دادن، اجرا کردن، کردن، بجا آوردن، ایفا کردن
معانی دیگر: (نقشی را) بازی کردن، (موسیقی) زدن، نواختن، گزاریدن، تمام کردن، به پایان رساندن، عمل کردن، کارکردن، بر گزار کردن، بجا اوردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: performs, performing, performed
(1) تعریف: to carry out; do; fulfill.
مترادف: carry out, discharge, do
مشابه: accomplish, achieve, commit, execute, fulfill, transact

- The new employee performed all the assigned tasks.
[ترجمه گوگل] کارمند جدید تمام وظایف محوله را انجام داد
[ترجمه ترگمان] کارمند جدید تمام وظایف محوله را انجام داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Which surgeon performed the operation?
[ترجمه گوگل] کدام جراح این عمل را انجام داد؟
[ترجمه ترگمان] کدوم جراح عمل رو انجام داده؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The experiment was performed a second time and produced the same results.
[ترجمه گوگل] آزمایش برای بار دوم انجام شد و نتایج یکسانی داشت
[ترجمه ترگمان] آزمایش برای بار دوم انجام شد و نتایج مشابهی ایجاد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to enact or present for the entertainment of an audience.
مترادف: act, enact, portray, put on, stage
مشابه: depict, give, play, present, render, represent

- He performed the role of Othello on the London stage.
[ترجمه ارشیا] او نقش اتلّو را در صحنه لندن اجرا کرد
|
[ترجمه گوگل] او نقش اتللو را روی صحنه لندن اجرا کرد
[ترجمه ترگمان] نقش اتللو را در صحنه لندن بازی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The orchestra performed that difficult new piece very well.
[ترجمه گوگل] ارکستر آن قطعه سخت جدید را خیلی خوب اجرا کرد
[ترجمه ترگمان] ارکستر این قطعه بسیار سخت را به خوبی اجرا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: performable (adj.), performer (n.)
(1) تعریف: to do, fulfill, or carry out that which is expected.
مشابه: act, do, finish, provide

- She performs very efficiently in her job.
[ترجمه گوگل] او در کار خود بسیار کارآمد عمل می کند
[ترجمه ترگمان] او در کار خود بسیار کارآمد عمل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- This make of washing machine has always performed extremely well.
[ترجمه گوگل] این ماشین لباسشویی همیشه عملکرد فوق العاده ای داشته است
[ترجمه ترگمان] این کار از ماشین لباس شویی همیشه به خوبی انجام شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to provide entertainment for an audience, as by giving a musical concert.
مترادف: act, dance, play, sing
مشابه: troupe

- Who's performing at the auditorium this weekend?
[ترجمه گوگل] چه کسی این آخر هفته در سالن نمایش اجرا می کند؟
[ترجمه ترگمان] این آخر هفته کی داره تو سالن نمایش اجرا می کنه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I thought you performed very well in the play.
[ترجمه گوگل] به نظرم در نمایشنامه خیلی خوب بازی کردی
[ترجمه ترگمان] فکر می کردم تو نمایش خوبی انجام دادی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. to perform a difficult dance
یک رقص دشوار را اجرا کردن

2. to perform a laboratory experiment
تجربه ی آزمایشگاهی را انجام دادن

3. to perform a miracle
معجزه کردن

4. to perform an autopsy
کالبد شکافی کردن

5. to perform one's duties
وظایف خود را انجام دادن

6. to perform one's priestly duties
وظایف کشیشی خود را انجام دادن

7. this machine can perform a multitude of tasks
این دستگاه می تواند وظایف زیادی را انجام بدهد.

8. this computer program can perform several functions
این برنامه ی کامپیوتری چندین کار انجام می دهد.

9. he was not able to perform his editorial duties on account of illness
به واسطه ی بیماری قادر به انجام وظایف سردبیری نبود.

10. his frozen fingers could not perform their office
انگشتان یخ زده ی او نمی توانستند کار خود را انجام بدهند.

11. the tasks which they expected me to perform
کارهایی که انتظار داشتند من انجام دهم.

12. a first-year medical student is not qualified to perform a surgical operation
دانشجوی سال اول پزشکی صلاحیت انجام عمل جراحی را ندارد.

13. In your new job you will perform a variety of functions.
[ترجمه گوگل]در شغل جدید خود وظایف مختلفی را انجام خواهید داد
[ترجمه ترگمان]در شغل جدید شما انواع مختلفی از عملکردها را انجام خواهید داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Norton Disk Doctor can perform miracles on a dodgy hard disk.
[ترجمه گوگل]Norton Disk Doctor می تواند معجزه ای را روی یک هارد دیسک مبهم انجام دهد
[ترجمه ترگمان]امروزه دکتر نورتون دکتر می تواند معجزه را در یک هارد دیسک سخت انجام دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. You will be asked to perform some standard manoeuvres during your driving test.
[ترجمه گوگل]در طول آزمون رانندگی از شما خواسته می شود تا مانورهای استانداردی را انجام دهید
[ترجمه ترگمان]از شما خواسته می شود در طی تست رانندگی، برخی مانورهای استاندارد انجام دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Wizards usually use magic wands to perform spells.
[ترجمه گوگل]جادوگران معمولا از عصای جادویی برای انجام جادوها استفاده می کنند
[ترجمه ترگمان]جادوگرها معمولا از چوبدستی جادویی استفاده می کنن تا افسون ها رو اجرا کنن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. His council had had to perform miracles on a tiny budget.
[ترجمه گوگل]شورای او مجبور بود با بودجه ای ناچیز معجزه کند
[ترجمه ترگمان]شورای او باید در مورد یک بودجه بسیار کوچک معجزه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. The children always perform a nativity play every Christmas.
[ترجمه گوگل]بچه ها همیشه در هر کریسمس یک بازی مولودی اجرا می کنند
[ترجمه ترگمان]بچه ها همیشه هر کریسمس یک بازی nativity انجام می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. We usually ask interviewees to perform a few simple tasks on the computer just to test their aptitude.
[ترجمه گوگل]ما معمولاً از مصاحبه شوندگان می خواهیم که چند کار ساده را روی رایانه انجام دهند تا استعداد خود را آزمایش کنند
[ترجمه ترگمان]ما معمولا از مصاحبه شوندگان می خواهیم تا فقط چند کار ساده روی کامپیوتر انجام دهند تا استعداد خود را آزمایش کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. A computer can perform many tasks at once.
[ترجمه گوگل]یک کامپیوتر می تواند چندین کار را همزمان انجام دهد
[ترجمه ترگمان]یک کامپیوتر می تواند کاره ای زیادی را بلافاصله انجام دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. Computers can perform a variety of tasks.
[ترجمه گوگل]کامپیوترها می توانند وظایف مختلفی را انجام دهند
[ترجمه ترگمان]کامپیوترها می توانند وظایف متنوعی را انجام دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

انجام دادن (فعل)
accomplish, complete, achieve, do, perform, carry out, fulfill, make, implement, administer, administrate, put on, pay, char, consummate, do up, effectuate

بازی کردن (فعل)
perform, act, play, twiddle, sport, toy, disport, move

نمایش دادن (فعل)
perform, execute, act, display, represent, exhibit, depict, expose, depicture, enact

اجرا کردن (فعل)
enforce, perform, execute, effect, administer, apply, administrate, exert

کردن (فعل)
rest, joint, do, perform, have, ramble, char, relocate, gig, kick in

بجا آوردن (فعل)
perform, spot, pay

ایفا کردن (فعل)
perform

تخصصی

[کامپیوتر] اجرا کردن
[حقوق] انجام دادن، اجرا کردن، ایفا کردن
[نساجی] انجام دادن
[ریاضیات] عمل کردن، انجام دادن، نمایش دادن، اجرا کردن
[پلیمر] پیش شکل

انگلیسی به انگلیسی

• do, carry out, execute; act, fulfill a role in a show; present; arrange; direct, manage
to perform a task, action, or service means to do it.
if something performs well or badly, it works or functions well or badly.
if you perform a play, a piece of music, or a dance, you do it in front of an audience.

پیشنهاد کاربران

انجام دادن
مثال: She performed well in her role as team leader.
او در نقش رهبر تیم خود عملکرد خوبی داشت.
به مرحله اجرا درآوردن
تفاوت Perform و Do:
Do همونطور که میدونین به معنای "انجام دادن" هست و طیف وسیعی از فعالیت ها رو پوشش میده مثلا Do the laundry اما . . .
Perform به "انجام دادن" عملی گفته میشه که در حضور جمع انجام میشه و اون جمع یا تماشاچین یا ارزیابی میکنن یا غیره. برای مثال برای نمایش ها و سیرک ها از واژه Perform استفاده میشه یا عملکرد سازمان ها به عنوان Performance شناخته میشه.
...
[مشاهده متن کامل]

perform: انجام دادن
پیاده سازی ( ایده، طرح و . . . )
Perform اجرا کردن
Performer مجری/اجرا کننده
Performance اجرا
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : perform
✅️ اسم ( noun ) : performance / performative
✅️ صفت ( adjective ) : performative
✅️ قید ( adverb ) : _
1. انجام دادن یا برآورده کردن ( یک عمل، وظیفه یا عملکرد )
• انجام دادن کاری به نحو احسنت یا با یک استاندارد مشخص
• رابطه جنسی موفق یا رضایت بخش با کسی داشتن ( غیرِرسمی )
2. ارائه ( شکلی از سرگرمی ) به مخاطب
...
[مشاهده متن کامل]

• سرگرم کردن مخاطب ( معمولاً با بازیگری، آواز خواندن یا رقصیدن روی صحنه )

اجرا
انجام دادن ، عمل نمودن، کردن
سلام، به معنی انجام وادن، عمل کردن، ادا کردن است، performance هم به معنای عملکرد هستش، مثال:
Its exciting to perform a lecture about mathematics in class =اجرای یک سخنرانی درباره ریاضیات در کلاس هیجان انگیز است.
...
[مشاهده متن کامل]

My performance was not good enough in last exam =عملکرد من در امتحان گذشته به اندازه کافی خوب نبود.
Muslims should perform 5 times prayer a day=مسلمانان باید ۵ بار در روز نماز به جا بیاورند ( انجام دهند، ادا کنند، )
I performed my morning prayer=من نماز صبح خود را انجام دادم ( ادا کردم، به جا اوردم ) .
موفق باشید!

We will play with our smart, beautiful and happy lips children in a part of the child's happiness environment
To play with your children
You need to think about your love now, the mother of your future children
...
[مشاهده متن کامل]

The mother of your future children is waiting for you. Please make your connection with the world of love as soon as possible
با فرزندان باهوش و زیبا و خوش خنده خود در بخشی از محیط شادی کودک بازی خواهیم کرد
برای بازی با فرزندان خود
اکنون باید به عشق خود فکر کنید ( مادر فرزندان آینده تان ) مادر فرزندان آینده شما منتظر شماست. لطفا هرچه سریعتر ارتباط خود را با دنیای عشق برقرار کنید.

بازدهی
انجام دادن و عملکرد
عمل کردن

انجام دادن
درمورد آزمون برگزاری
perform:عمل کردن
performance:عملکرد
عملکرد
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)

بپرس