perforate

/ˈpɜːrfəˌret//ˈpɜːfəreɪt/

معنی: سوراخ کردن، سفتن، ایجاد سوراخ کردن، سنبیدن، منگنه کردن، رسوخ کردن
معانی دیگر: سوراخ کردن یا شدن، آژیدن، مضرس کردن یا شدن، پرفراژ کردن، (در امتداد خط راست) سوراخ سوراخ (شده)، پرفراژ (شده)، سوراخ شده، سفته (perforated هم می گویند)، سورا  کردن، رسو  کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: perforates, perforating, perforated
(1) تعریف: to make a hole in.
مشابه: hole, pierce, puncture

- The knife perforated his lung.
[ترجمه گوگل] چاقو ریه اش را سوراخ کرد
[ترجمه ترگمان] چاقو سوراخ ریه ش رو سوراخ کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to make a series of small holes in (paper or other material) so as to facilitate proper tearing.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: perforable (adj.), perforator (n.)
• : تعریف: to penetrate or go through something.
مشابه: hole

جمله های نمونه

1. to perforate a box top to give a captured butterfly air
در قوطی را سوراخ کردن و به پروانه ی اسیر هوا رساندن

2. beautiful fjords perforate the coastline
خلیج های زیبا ساحل را مضرس می کنند.

3. a stomach ulcer can perforate the stomach wall
زخم معده می تواند دیواره ی معده را سوراخ کند

4. He suffered from bruises and a perforated eardrum in the accident.
[ترجمه گوگل]وی در این حادثه دچار کبودی و سوراخ شدن پرده گوش شد
[ترجمه ترگمان]او از کبودی ها و پرده گوش دار در این حادثه رنج می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I refused to wear headphones because they can perforate your eardrums.
[ترجمه گوگل]من از زدن هدفون امتناع کردم زیرا می تواند پرده گوش شما را سوراخ کند
[ترجمه ترگمان]از گذاشتن هدفون خودداری کردم چون آن ها می توانند پرده گوش شما را خفه کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The nail perforated her coat and left an ugly rip.
[ترجمه گوگل]میخ کتش را سوراخ کرد و پارگی زشتی به جا گذاشت
[ترجمه ترگمان]میخ کتش را سوراخ کرد و پاره زشتی به جا گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The broken ribs perforated into his lung.
[ترجمه گوگل]دنده های شکسته در ریه اش سوراخ شد
[ترجمه ترگمان]دنده های شکسته به ریه اش نفوذ کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A broken rib had perforated her lung.
[ترجمه گوگل]یک دنده شکسته ریه اش را سوراخ کرده بود
[ترجمه ترگمان]یه دنده شکسته ریه اش رو سوراخ کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Keep good apples in perforated polythene bags.
[ترجمه گوگل]سیب های خوب را در کیسه های پلی اتیلن سوراخ دار نگهداری کنید
[ترجمه ترگمان]سیب های خوبی در کیسه های polythene سوراخ دار نگه دارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In Sanchersville, she opened a storefront law office perforating the heart of the ghetto.
[ترجمه گوگل]در سانچرسویل، او یک دفتر وکالت در ویترین فروشگاهی افتتاح کرد که قلب محله یهودی نشین را سوراخ می کرد
[ترجمه ترگمان]او در Sanchersville، یک دفتر قانون کار در قلب محله را افتتاح کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Abandoned mines perforate the hills and tell of short but acute prosperity.
[ترجمه گوگل]مین های متروکه تپه ها را سوراخ می کنند و از رونق کوتاه اما حاد خبر می دهند
[ترجمه ترگمان]مین ها را ترک می کنند و تپه ها را سوراخ می کنند و از یک موفقیت کوتاه و تیز چیزی می گویند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A 72 year old woman died of a perforated colon 11 days after completing the trial, despite continuing prednisolone treatment.
[ترجمه گوگل]یک زن 72 ساله با وجود ادامه درمان با پردنیزولون، 11 روز پس از اتمام کارآزمایی، بر اثر سوراخ شدن کولون درگذشت
[ترجمه ترگمان]یک زن ۷۲ ساله پس از تکمیل محاکمه علی رغم ادامه درمان prednisolone، ۱۱ روز پس از پایان محاکمه، فوت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The explosion perforated his eardrum.
[ترجمه گوگل]انفجار پرده گوش او را سوراخ کرد
[ترجمه ترگمان]پرده گوش پرده گوش او را سوراخ کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The ulcer has perforated.
[ترجمه گوگل]زخم سوراخ شده است
[ترجمه ترگمان]زخم سوراخ شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The toe area is perforated, while the heel has a double collar for improved cushioning.
[ترجمه گوگل]ناحیه پنجه سوراخ شده است، در حالی که پاشنه دارای یک یقه دوتایی برای بهبود بالشتک است
[ترجمه ترگمان]ناحیه پنجه دار در حال سوراخ کردن است در حالی که پاشنه کفش پاشنه دو برابر برای بهبود cushioning دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سوراخ کردن (فعل)
stick, puncture, bore, gimlet, delve, gore, jab, pierce, dig a hole, perforate, notch, thrust, broach, punch, cut a hole, stab, impale, peck a hole

سفتن (فعل)
bore, pierce, perforate

ایجاد سوراخ کردن (فعل)
stave, perforate

سنبیدن (فعل)
perforate

منگنه کردن (فعل)
stamp, perforate, punch

رسوخ کردن (فعل)
soak, pierce, perforate, transpierce

تخصصی

[زمین شناسی] مشبک،سوراخ سوراخ (الف) دیواره میان مرجانهای تازه شکل گرفته در یک توده مرجانی که حاوی بازشدگیهای بسیاری است که به صورت نامنظم در کنار هم چیده شده اند. همچنین مربوط به زیرمجموعه ای از مرجانها که دارای اسکلتی با بافت متخلخل هستند (ب) آن دسته از دیواره های پوسته شعاعیان که دارای حفرات متعددی است که نسبت به دهانه ها و کانالهای موجود در پوسته آنها، متفاوت اند. دیواره های متخلخل، همچنین مشخصه پوسته های کلسیتی شیشه ای هستند؛ مربوط به perforata که زیر مجموعه ای از شعاعیان هستند که صدف آنها دارای حفرات اندکی برای عبور اندام درونی است. (ج) برجستگی بدنه یک خاردار که در قسمت فوقانی دارای فرورفتگی است که محل اتصال رباط و اصل بین زائده و برجستگی استخوانی، به آن می باشد. (د) صدف حلزونی یک موجود نرمتن که در قسمت مرکزی پیوندگاه دارای حفره ای نسبتاً بزرگ است. مقایسه شود با: imperforate.

انگلیسی به انگلیسی

• puncture, pierce; make holes, punch holes
if something perforates something else, it pierces it or causes it to have holes in it.

پیشنهاد کاربران

۱. سوراخ کردن ۲. {کاغذ} سوراخ سوراخ کردن. پرفراژ کردن
مثال:
a lung badly perforated in two places and urinary system damaged,
{در} یکی از شش ها دو جا بطور بدی سوراخ شده بود و سیستم ادراری آسیب دیده بود.
مشبک کردن ( در مهندسی نفت )
Pierce
سوراخ کردن

بپرس