perfidy

/ˈpɜːrfədi//ˈpɜːfɪdi/

معنی: نقض عهد، خیانت، غدر، پیمان شکنی، بی دینی
معانی دیگر: نابکاری، نق­ عهد

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: perfidies
• : تعریف: an act or the practice of conscious, deliberate disloyalty or treachery; breach of faith.
متضاد: fealty
مشابه: treachery

- The traitor was captured by his former regiment and made to suffer for his perfidy.
[ترجمه گوگل] خائن توسط هنگ سابق خود اسیر شد و به خاطر خیانت خود متحمل رنج شد
[ترجمه ترگمان] خائن هنگ او را دستگیر کرده و از بی وفایی خود رنج برده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. As devotion unites lovers, so perfidy estranges friends.
[ترجمه عرفان] همانطور که اخلاص عاشقان را به هم پیوند می دهد ، خیانت دوستی ها را از هم می پاشاند
|
[ترجمه گوگل]همانطور که فداکاری عاشقان را متحد می کند، خیانت دوستان را بیگانه می کند
[ترجمه ترگمان]همان طور که اخلاص عاشقان را به هم پیوند می دهد، پس به خیانت دوستان خود خیانت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. When the Seminoles and blacks responded to this perfidy by refusing to cooperate in their removal, Jesup renewed warfare.
[ترجمه گوگل]هنگامی که سمینول ها و سیاهپوستان با امتناع از همکاری در حذف آنها به این خیانت پاسخ دادند، جسوپ جنگ را تجدید کرد
[ترجمه ترگمان]وقتی the و سیاهان به این بی وفایی واکنش نشان دادند و از هم کاری در حذف آن ها سرباز زدند، Jesup دوباره جنگ را ازسر گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. On trips organised for food writers, public perfidy is a popular lament.
[ترجمه گوگل]در سفرهایی که برای نویسندگان غذا ترتیب داده می شود، خیانت عمومی یک مرثیه عمومی است
[ترجمه ترگمان]در سفرهایی که برای نویسندگان مواد غذایی ترتیب داده شده است، perfidy عمومی یک تاسف عمومی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. But can you live with your perfidy?
[ترجمه گوگل]اما آیا می توانید با خیانت خود زندگی کنید؟
[ترجمه ترگمان]اما می تونی با perfidy زندگی کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The knowledge of Hurstwood's perfidy wounded her like a knife.
[ترجمه گوگل]آگاهی از خیانت هرستوود او را مانند چاقو زخمی کرد
[ترجمه ترگمان]آگاهی از بی وفایی s مانند یک چاقو او را زخمی کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Never mind now about Hurstwood's perfidy -- why had he done this?
[ترجمه گوگل]حالا دیگر به خیانت هرستوود اهمیتی نمی‌دهیم - چرا او این کار را کرده بود؟
[ترجمه ترگمان]فکرش را هم نکن به خاطر perfidy، چرا این کار را کرده بود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Oh, the perfidy of men!
[ترجمه گوگل]ای خیانت مردان!
[ترجمه ترگمان]آه، بی وفایی مردان!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Anyway, they've seized on this legal brouhaha as an example of Albion's perfidy, so to speak.
[ترجمه گوگل]به هر حال، آنها از این بروهاه قانونی به عنوان نمونه ای از خیانت آلبیون استفاده کرده اند
[ترجمه ترگمان]به هر حال، آن ها این brouhaha قانونی را به عنوان نمونه ای از بی وفایی Albion اثبات کرده اند تا بتوانند حرف بزنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Young Zuwaya talked with anger and shock, lips and hands trembling, about the perfidy of the Magharba.
[ترجمه گوگل]زویه جوان با خشم و شوک، لب ها و دستان لرزان، از خیانت مغاربه صحبت کرد
[ترجمه ترگمان]Zuwaya جوان با خشم و وحشت حرف می زد، لب ها و دست هایش می لرزید، درباره بی وفایی the
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. After dinner, they lined the bar, talking loudly about the perfidy of Highlanders and bemoaning their ten-mile, fishless walk.
[ترجمه گوگل]بعد از شام، آنها در بار صف کشیدند، با صدای بلند در مورد خیانت هایلندرها صحبت کردند و با زاری از پیاده روی ده مایلی و بدون ماهی آنها ناله کردند
[ترجمه ترگمان]بعد از شام، بار دیگر در کنار بار صف کشیدند و با صدای بلند در مورد خیانت Highlanders و bemoaning که ده مایل راه رفتن داشتند، صحبت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He was quite certain now that she knew he was married and angered at his perfidy.
[ترجمه گوگل]او اکنون کاملاً مطمئن بود که او می دانست که او ازدواج کرده است و از خیانت او عصبانی شده بود
[ترجمه ترگمان]اکنون کام لا مطمئن بود که می داند ازدواج می کند و از بی وفایی خود خشمگین شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نقض عهد (اسم)
abjuration, breach, violation, perjury, perfidy

خیانت (اسم)
perfidy, collaboration, infidelity, adultery, betrayal, treason, treachery, disloyalty, untruth, guile, treason felony, ratting, treacherousness, treasonableness

غدر (اسم)
perfidy, betrayal, treason, treachery

پیمان شکنی (اسم)
perjury, perfidy, treason, breach of promise, violation of a treaty

بی دینی (اسم)
perfidy, adultery, irreligion

انگلیسی به انگلیسی

• adulterousness, unfaithfulness; treachery, deceitfulness

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : perfidy
✅️ صفت ( adjective ) : perfidious
✅️ قید ( adverb ) : perfidiously
perfidy ( علوم نظامی )
واژه مصوب: فریب غیرمجاز
تعریف: هر اقدامی که برای فریب غیرقانونی یا ممنوع انجام شود

بپرس