perch

/ˈpɜːrt͡ʃ//pɜːt͡ʃ/

معنی: تیر، جای امن، ماهی لوتی، جایگاه بلند، نشیمن گاه پرنده، چوب زیر پایی، قرار گرفتن، نشستن، در جای بلند قرار دادن
معانی دیگر: (جانور شناسی) لوتی (ماهی خاردار تیره ی percidae به ویژه perca flavescens که بومی امریکای شمالی است)، جای نشستن پرنده، نشستنگاه پرنده، نستم، آده، پرواز، پتواز، (به ویژه پرنده) نشستن بر، قرار گرفتن روی، قرار دادن، نشاندن، پتواز کردن، نشیمنگاه، استراحتگاه، (واحد سنجش درازا برابر با 5/029 متر) پرچ، (واحد اندازه گیری زمین برابر با 25/3) پرچ، (گاری و کالسکه و غیره) میله ای که دو محور چرخ های جلو و عقب را به هم وصل می کند، میل، فرود امدن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a rod, branch, or the like on which birds sit.

- The parakeet flew back to its perch.
[ترجمه گوگل] طوطی به سمت نشیمنگاه خود پرواز کرد
[ترجمه ترگمان] طوطی دوباره به جایگاه خود برگشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a place to sit or rest, esp. a high, rather small place.

- She found a comfortable perch where she could sit quietly and read her book.
[ترجمه گوگل] او یک صندلی راحت پیدا کرد که بتواند آرام بنشیند و کتابش را بخواند
[ترجمه ترگمان] روی نیمکت راحتی نشسته بود که می توانست آرام بنشیند و کتابش را بخواند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: a pole that connects the front and rear axles of a carriage, wagon, or the like.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: perches, perching, perched
(1) تعریف: to rest or come to rest on a branch, rod, or the like.

- The sparrows perched on the clothes line.
[ترجمه شهرام] گنجشک ها روی سیم رخت نشسته بودند.
|
[ترجمه گوگل] گنجشک ها روی خط لباس نشستند
[ترجمه ترگمان] گنجشک ها در صف ایستاده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to rest or be situated, esp. in a spot of high elevation.

- The monkeys were perching in the tree tops.
[ترجمه گوگل] میمون ها در بالای درختان نشسته بودند
[ترجمه ترگمان] میمون ها در نوک درختان خوابیده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
مشتقات: percher (n.)
• : تعریف: to position or set in a high place; place on or as if on a perch.

- She perched the cup on top of the bookcase.
[ترجمه گوگل] لیوان را بالای قفسه کتاب گذاشت
[ترجمه ترگمان] او جام را بالای قفسه گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
حالات: perch, perches
(1) تعریف: any of various edible freshwater fishes that have spiny fins.

(2) تعریف: any of various related or similar fishes.

جمله های نمونه

1. birds had turned the branch into a perch
پرندگان شاخه ی درخت را نشیمنگاه خود کرده بودند.

2. He watched the game from his perch on top of the wall.
[ترجمه گوگل]او بازی را از روی صندلی بالای دیوار تماشا کرد
[ترجمه ترگمان]بازی را از جایگاه خود روی دیوار تماشا می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She watched the parade from her perch on her father's shoulders.
[ترجمه گوگل]او رژه را از روی شانه های پدرش تماشا کرد
[ترجمه ترگمان]او رژه parade را که روی شانه های پدرش بود تماشا می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A macaw screeched at him from its perch.
[ترجمه گوگل]یک ماکائو از روی صندلی به او جیغ زد
[ترجمه ترگمان]یکی از آن ها از جایگاهش بیرون آمد و با صدای جیغ مانندی گفت:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I like fishing for perch on vacation.
[ترجمه گوگل]من عاشق ماهیگیری سوف در تعطیلات هستم
[ترجمه ترگمان]من ماهی گیری رو دوست دارم واسه تعطیلات
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. My father used to perch me on the front of his bike.
[ترجمه گوگل]پدرم من را جلوی دوچرخه اش می نشاند
[ترجمه ترگمان] پدرم قبلا روی موتورش سوار من بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Many house swallows perch themselves on the roof of the house.
[ترجمه گوگل]بسیاری از پرستوهای خانه روی پشت بام خانه نشسته اند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از خانه خود را روی بام خانه می نشاند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The bird took its perch.
[ترجمه گوگل]پرنده سوف خود را گرفت
[ترجمه ترگمان]پرنده جایگاه خود را گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He watched the game from his precarious perch on top of the wall.
[ترجمه گوگل]او بازی را از روی صندلی متزلزلش بالای دیوار تماشا کرد
[ترجمه ترگمان]او بازی پر precarious را که روی دیوار نشسته بود تماشا می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We watched the parade from our perch.
[ترجمه گوگل]ما رژه را از روی صندلی خود تماشا کردیم
[ترجمه ترگمان]ما رژه perch رو تماشا کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The wig seemed to perch on his head.
[ترجمه گوگل]کلاه گیس روی سرش نشسته بود
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که کلاه گیس بر سرش فرود آمده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A robin came to perch on the trellis, only an arm's distance away.
[ترجمه گوگل]یک رابین روی پرده نشست، فقط یک دست فاصله داشت
[ترجمه ترگمان]یک سینه سرخ روی the نشسته بود و فقط فاصله یک بازویش را دور نگه داشته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Kelston for good nets of roach, chub, perch and odd bream from pegs below the weir.
[ترجمه گوگل]کلستون برای تورهای خوب سوسک، چاق، سوف و سیم عجیب و غریب از میخ های زیر سرریز
[ترجمه ترگمان]Kelston برای تورهای خوب ماهی، ماهی گیری، ماهی گیری و ماهی گیری عجیب از گیره در زیر سرریز
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A raven swooped down from its perch in the rafters and dived at the wizard, talons open and gleaming.
[ترجمه گوگل]کلاغی از روی قایق‌های خود به پایین خم شد و با چنگال‌های باز و درخشان به سمت جادوگر شیرجه زد
[ترجمه ترگمان]یک کلاغ از جایگاه خود روی تیره ای سقف شیرجه زد و به طرف ساحر شیرجه رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تیر (اسم)
ache, pain, bar, shot, arrow, firing, fire, shaft, prop, mercury, lug, gunshot, dart, timber, staff, stanchion, butt shaft, staple, perch, spike, mast, quintain

جای امن (اسم)
haven, perch

ماهی لوتی (اسم)
perch

جایگاه بلند (اسم)
perch

نشیمن گاه پرنده (اسم)
roost, perch

چوب زیر پایی (اسم)
perch

قرار گرفتن (فعل)
stand, sit, lie, stymie, perch

نشستن (فعل)
sit, perch

در جای بلند قرار دادن (فعل)
perch

انگلیسی به انگلیسی

• branch; position, standing; safe place; type of spiny fish found in european and north american waters
sit on a rod; sit on a branch; alight, land (slang); seat, sit; position, make stand
if you perch on something, you sit lightly on the edge or tip of it.
if one thing perches on another, or you perch it there, it is on the top or edge of the other thing, and looks as if it might fall off.
when a bird perches somewhere, for example on a branch or a wall, it stands there.
a perch is a place where a bird stands, especially a short rod in a cage where a pet bird stands.

پیشنهاد کاربران

در اندازه گیری زمین و بنا واحدیست که برابر با 25 متر مربع ( یک صد و شصتم هکتار ) است و در اصطلاح به خانه بسیار کوچک هم اطلاق می شود.
یک وری بر لبه میز یا هر چیز دیگری نشستن
پرتگاه
بر روی چیزی نشستن یا در در نزدیکی لبه چیزی قرار داشتن
We perched on bar stools and had a beer
قرار گرفتن ( روی لبه دیوار و. . . )
به این چوب هایی که تو قفس پرنده میزارن هم میگن
ماهی سوف
roost
قراردادن
گذاشتن
استراحتگاه حیوان
( زمین شناسی ) معلق
جای امن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس