اسم ( noun )
• (1) تعریف: a rod, branch, or the like on which birds sit.
- The parakeet flew back to its perch.
[ترجمه گوگل] طوطی به سمت نشیمنگاه خود پرواز کرد
[ترجمه ترگمان] طوطی دوباره به جایگاه خود برگشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] طوطی دوباره به جایگاه خود برگشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: a place to sit or rest, esp. a high, rather small place.
- She found a comfortable perch where she could sit quietly and read her book.
[ترجمه گوگل] او یک صندلی راحت پیدا کرد که بتواند آرام بنشیند و کتابش را بخواند
[ترجمه ترگمان] روی نیمکت راحتی نشسته بود که می توانست آرام بنشیند و کتابش را بخواند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] روی نیمکت راحتی نشسته بود که می توانست آرام بنشیند و کتابش را بخواند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: a pole that connects the front and rear axles of a carriage, wagon, or the like.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: perches, perching, perched
حالات: perches, perching, perched
• (1) تعریف: to rest or come to rest on a branch, rod, or the like.
- The sparrows perched on the clothes line.
[ترجمه شهرام] گنجشک ها روی سیم رخت نشسته بودند.|
[ترجمه گوگل] گنجشک ها روی خط لباس نشستند[ترجمه ترگمان] گنجشک ها در صف ایستاده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to rest or be situated, esp. in a spot of high elevation.
- The monkeys were perching in the tree tops.
[ترجمه گوگل] میمون ها در بالای درختان نشسته بودند
[ترجمه ترگمان] میمون ها در نوک درختان خوابیده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] میمون ها در نوک درختان خوابیده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
مشتقات: percher (n.)
مشتقات: percher (n.)
• : تعریف: to position or set in a high place; place on or as if on a perch.
- She perched the cup on top of the bookcase.
[ترجمه گوگل] لیوان را بالای قفسه کتاب گذاشت
[ترجمه ترگمان] او جام را بالای قفسه گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او جام را بالای قفسه گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
حالات: perch, perches
حالات: perch, perches
• (1) تعریف: any of various edible freshwater fishes that have spiny fins.
• (2) تعریف: any of various related or similar fishes.