perceptual

/pərˈsept͡ʃəwəl//pəˈseptjʊəl/

معنی: دریافتی، ادراکی
معانی دیگر: بینشی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: perceptually (adv.)
• : تعریف: of, relating to, or involving perception.

- The child has some perceptual problems that make it difficult for him to recognize letters and numbers.
[ترجمه گوگل] کودک مشکلات ادراکی دارد که تشخیص حروف و اعداد را برای او دشوار می کند
[ترجمه ترگمان] این کودک دارای چند مشکل ادراکی است که به سختی می تواند حروف و اعداد را تشخیص دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Animals' perceptual abilities are different from those of humans.
[ترجمه گوگل] توانایی های ادراکی حیوانات با انسان ها متفاوت است
[ترجمه ترگمان] توانایی های ادراکی حیوانات متفاوت از انسان ها هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Some children have more finely trained perceptual skills than others.
[ترجمه گوگل]برخی از کودکان مهارت های ادراکی آموزش دیده تری نسبت به دیگران دارند
[ترجمه ترگمان]برخی از کودکان مهارت های ادراکی بیشتری نسبت به دیگران دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The extent to which situational similarity on the perceptual side corresponds with similarity in the behavioural reports indicates individual consistency across situations.
[ترجمه گوگل]میزانی که شباهت موقعیتی در سمت ادراکی با شباهت در گزارش های رفتاری مطابقت دارد، نشان دهنده سازگاری فردی در موقعیت ها است
[ترجمه ترگمان]حدی که در آن همگونی وضعیت در سمت ادراکی با شباهت در گزارش ها رفتاری همخوانی دارد، نشان دهنده سازگاری فردی در وضعیت های مختلف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. We might assume that perceptual experiences of some kind are directly accessible to an observer, but observation statements certainly are not.
[ترجمه گوگل]ممکن است فرض کنیم که نوعی از تجارب ادراکی مستقیماً در دسترس یک ناظر است، اما گزاره‌های مشاهده قطعاً چنین نیستند
[ترجمه ترگمان]ما ممکن است فرض کنیم که تجارب ادراکی برخی از آن ها مستقیما در دسترس یک ناظر قرار دارند، اما اظهارات مشاهده بدیهی نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The patient with perceptual problems may be treated by the physiotherapist and the occupational therapist simultaneously, to help his overall awareness.
[ترجمه گوگل]بیمار مبتلا به مشکلات ادراکی ممکن است توسط فیزیوتراپیست و کاردرمانگر به طور همزمان تحت درمان قرار گیرد تا به آگاهی کلی او کمک کند
[ترجمه ترگمان]بیمار با مشکلات ادراکی ممکن است به طور همزمان توسط درمانگر و درمانگر حرفه ای درمان شود تا به آگاهی کلی او کمک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. But a child with poor perceptual motor skills has to separate out each step in her mind.
[ترجمه گوگل]اما کودکی با مهارت های حرکتی ادراکی ضعیف باید هر مرحله را در ذهن خود جدا کند
[ترجمه ترگمان]اما یک کودک با مهارت های ادراکی ضعیف باید هر گام را در ذهن خود از هم جدا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I do not believe that this perceptual process is either universal or immutable, but it is ubiquitous and extremely potent.
[ترجمه گوگل]من معتقد نیستم که این فرآیند ادراکی یا جهانی یا تغییرناپذیر است، اما همه جا حاضر و بسیار قدرتمند است
[ترجمه ترگمان]من باور ندارم که این فرآیند ادراکی هم جهانی و یا تغییر ناپذیر باشد، اما در همه جا حاضر و بسیار قوی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A child with good perceptual motor skills will effortlessly copy the sentence on the blackboard on to the paper at her desk.
[ترجمه گوگل]کودکی که مهارت‌های حرکتی ادراکی خوبی دارد، بدون زحمت جمله روی تخته سیاه را روی کاغذ روی میزش کپی می‌کند
[ترجمه ترگمان]یک کودک با مهارت های حرکتی ادراکی خوب، به آسانی جمله روی تخته سیاه را روی میز او کپی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The generally tense atmosphere also gave rise to perceptual errors.
[ترجمه گوگل]جو عموماً متشنج باعث بروز خطاهای ادراکی نیز شد
[ترجمه ترگمان]همچنین فضای پرتنش، منجر به بروز خطاهای ادراکی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. His perceptual difficulties may make it impossible for him to recognize you and his immediate family or your relationship with him.
[ترجمه گوگل]مشکلات ادراکی او ممکن است تشخیص شما و خانواده نزدیکش یا رابطه شما با او را برای او غیرممکن کند
[ترجمه ترگمان]مشکلات ادراکی او ممکن است برای او غیر ممکن شود که شما و خانواده و یا رابطه تان با او را بشناسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Task analysis, in common with every other perceptual process, is a matter of setting up mechanisms for categorisation and filtering.
[ترجمه گوگل]تجزیه و تحلیل وظیفه، مشابه هر فرآیند ادراکی دیگر، موضوعی است که مکانیسم‌هایی برای طبقه‌بندی و فیلتر کردن دارد
[ترجمه ترگمان]آنالیز کار، که با هر فرآیند ادراکی دیگر مشترک است، یک مساله ایجاد مکانیزم برای categorisation و فیلتر کردن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Perceptual skills by contrast are developments to do with the greater selectivity of information needed to monitor situations and guide actions.
[ترجمه گوگل]در مقابل، مهارت‌های ادراکی، پیشرفت‌هایی هستند که با گزینش‌پذیری بیشتر اطلاعات مورد نیاز برای نظارت بر موقعیت‌ها و هدایت اقدامات انجام می‌شوند
[ترجمه ترگمان]مهارت های ادراکی از طریق کنتراست، پیشرفته ای مربوط به انتخاب پذیری بیشتر اطلاعات مورد نیاز برای نظارت بر موقعیت ها و اقدامات راهنما می باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Previous evidence has shown that fluent braille involves a number of subsidiary perceptual, cognitive and manual skills.
[ترجمه گوگل]شواهد قبلی نشان داده است که خط بریل روان شامل تعدادی از مهارت های ادراکی، شناختی و دستی فرعی است
[ترجمه ترگمان]شواهد قبلی نشان داده اند که braille روان شامل تعدادی از مهارت های ادراکی، شناختی و دستی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Any cognitive activity seems to be dominated by the perceptual aspects.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد هر فعالیت شناختی تحت سلطه جنبه های ادراکی است
[ترجمه ترگمان]هر فعالیت شناختی تحت تاثیر جنبه های ادراکی قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The extremely rare use of the bare infinitive with the passive of perceptual verbs adds further proof that this is the case.
[ترجمه گوگل]استفاده بسیار نادر از مصدر لخت با مفعول افعال ادراکی، دلیل بیشتری بر این موضوع می‌افزاید
[ترجمه ترگمان]استفاده بسیار نادر از the عریان با افعال perceptual، دلیل دیگری را اضافه می کند که این مورد صدق می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دریافتی (صفت)
perceptual

ادراکی (صفت)
conceptual, perceptual, noetic

انگلیسی به انگلیسی

• involving perception, of apperception; insightful, intuitive

پیشنهاد کاربران

ادراکی. دریافتی
مثال:
Animals' perceptual abilities are different from those of humans.
توانایی های ادراکی حیوانات متفاوت از انسان است.
perceptual ( روان‏شناسی )
واژه مصوب: ادراکی
تعریف: مربوط به ادراک
دریافتی، ادراکی
ادراکی
حسی

بپرس