peppered

جمله های نمونه

1. peppered and parsleyed potatoes
سیب زمینی فلفل زده و جعفری زده

2. he peppered his opponent with short lefts
او ضربه های کوتاه دست چپ خود را بر حریف خود فرود آورد.

3. reporters peppered him with questions
خبرنگاران او را سوال پیچ کردند.

4. the wind peppered cold sleet into our faces
باد برف و باران به صورتمان می پاشید.

5. the roof was peppered with hailstones
دانه های تگرگ بر بام فرود می آمد.

انگلیسی به انگلیسی

• spicy, piquant; peppery; containing pepper
food that is peppered has had pepper added to it to give it a spicy flavour.
something that is peppered with things has many of them all over its surface, or contains a lot of them.
see also pepper.

پیشنهاد کاربران

کلمه "pepper" در انگلیسی معانی مختلفی دارد که بسته به زمینه و استفاده تغییر می کند. در اینجا به چندین معنی رایج آن اشاره می کنیم:
🔘 فلفل ( Spice )
• English meaning: A spice used to add flavor to food, commonly ground black pepper or white pepper.
...
[مشاهده متن کامل]

• Persian meaning: ادویه ای که برای طعم دادن به غذا استفاده می شود، معمولاً فلفل سیاه یا فلفل سفید.
• Example: She added a pinch of pepper to the soup for extra flavor.
• مثال: او کمی فلفل به سوپ اضافه کرد تا طعم بیشتری پیدا کند.
🔘 پراندن یا پاشیدن ( To Sprinkle or Scatter )
• English meaning: To sprinkle or scatter something ( such as pepper ) in a manner that is like spreading small bits.
• Persian meaning: به معنای پاشیدن یا پراکنده کردن چیزی ( مانند فلفل ) به صورت پودر یا قطعات ریز.
• Example: He peppered the steak with seasoning before grilling it.
• مثال: او قبل از کباب کردن استیک، آن را با ادویه جات پاشید.
🔘 کثرت یا تعدد ( To Cover with Many Small Things )
• English meaning: To cover something with many small things or actions, often used figuratively.
• Persian meaning: به معنای پوشاندن چیزی با تعداد زیادی از اشیاء یا اقدامات، که معمولاً به صورت استعاری استفاده می شود.
• Example: The journalist peppered the interviewee with difficult questions.
• مثال: روزنامه نگار با سوالات سخت، مصاحبه شونده را مورد حمله قرار داد.
🔘 افراد یا چیزهای کوچک و زیاد ( A Large Number of Small Things )
• English meaning: A large number of small items or events, often used in expressions like "peppered with" to describe something with many things happening in rapid succession.
• Persian meaning: تعداد زیادی از اشیاء یا رویدادهای کوچک و زیاد، که معمولاً در عبارات مانند "مورد حمله قرار گرفتن" برای توصیف اتفاقاتی که به سرعت پشت سر هم می آیند استفاده می شود.
• Example: The actor's career was peppered with successes and setbacks.
• مثال: دوران حرفه ای این بازیگر با موفقیت ها و شکست ها پیوسته بود.
🔘 فشار یا حمله مکرر ( To Attack or Criticize Repeatedly )
• English meaning: To criticize or attack someone repeatedly, often used in expressions like "peppering with questions" or "peppering with insults. "
• Persian meaning: به معنای انتقاد یا حمله کردن به کسی به طور مکرر، که معمولاً در عبارات مانند "مورد حمله با سوالات قرار گرفتن" یا "مورد حمله با توهین ها قرار گرفتن" استفاده می شود.
• Example: The politician was peppered with tough questions during the debate.
• مثال: سیاستمدار در طول مناظره با سوالات سخت مورد حمله قرار گرفت.
🔘 "Pepper" در بازی ها یا ورزش ها ( To Throw or Shoot Quickly )
• English meaning: To throw or shoot something quickly, like in sports.
• Persian meaning: به معنای پرتاب یا شلیک سریع چیزی، مانند در ورزش ها.
• Example: The soccer player peppered the goal with shots from all angles.
• مثال: بازیکن فوتبال از تمام جهات به دروازه شلیک کرد.
🔘 "Pepper" در موسیقی یا هنر ( To Add Excitement )
• English meaning: To add variety or excitement to something, such as a performance or song.
• Persian meaning: به معنای افزودن تنوع یا هیجان به چیزی، مانند یک اجرا یا آهنگ.
• Example: The band peppered their performance with energetic solos.
• مثال: گروه موسیقی اجرای خود را با سولوی های پرانرژی پر کرد.
🔘 "Pepper" در کشت و زرع ( Pepper Plant or Seed )
• English meaning: Refers to the plant that produces peppercorns or the seeds of pepper plants, used for producing pepper as a spice.
• Persian meaning: به گیاهی اشاره دارد که فلفل می دهد یا دانه های آن که برای تولید فلفل به عنوان ادویه استفاده می شود.
• Example: The farm grows black and white pepper plants.
• مثال: مزرعه گیاهان فلفل سیاه و سفید می کارد.
جمع بندی:
کلمه "pepper" می تواند معانی مختلفی داشته باشد از جمله فلفل ( به عنوان ادویه ) ، پاشیدن چیزی، انتقاد یا حمله مکرر، یا ایجاد هیجان و تنوع. در هر مورد، بسته به زمینه جمله، معنای دقیق آن تغییر می کند.
chatgpt

پر شدن با چیزی، مملو بودن

بپرس