کلمه "pepper" در انگلیسی معانی مختلفی دارد که بسته به زمینه و استفاده تغییر می کند. در اینجا به چندین معنی رایج آن اشاره می کنیم:
🔘 فلفل ( Spice )
• English meaning: A spice used to add flavor to food, commonly ground black pepper or white pepper.
... [مشاهده متن کامل]
• Persian meaning: ادویه ای که برای طعم دادن به غذا استفاده می شود، معمولاً فلفل سیاه یا فلفل سفید.
• Example: She added a pinch of pepper to the soup for extra flavor.
• مثال: او کمی فلفل به سوپ اضافه کرد تا طعم بیشتری پیدا کند.
🔘 پراندن یا پاشیدن ( To Sprinkle or Scatter )
• English meaning: To sprinkle or scatter something ( such as pepper ) in a manner that is like spreading small bits.
• Persian meaning: به معنای پاشیدن یا پراکنده کردن چیزی ( مانند فلفل ) به صورت پودر یا قطعات ریز.
• Example: He peppered the steak with seasoning before grilling it.
• مثال: او قبل از کباب کردن استیک، آن را با ادویه جات پاشید.
🔘 کثرت یا تعدد ( To Cover with Many Small Things )
• English meaning: To cover something with many small things or actions, often used figuratively.
• Persian meaning: به معنای پوشاندن چیزی با تعداد زیادی از اشیاء یا اقدامات، که معمولاً به صورت استعاری استفاده می شود.
• Example: The journalist peppered the interviewee with difficult questions.
• مثال: روزنامه نگار با سوالات سخت، مصاحبه شونده را مورد حمله قرار داد.
🔘 افراد یا چیزهای کوچک و زیاد ( A Large Number of Small Things )
• English meaning: A large number of small items or events, often used in expressions like "peppered with" to describe something with many things happening in rapid succession.
• Persian meaning: تعداد زیادی از اشیاء یا رویدادهای کوچک و زیاد، که معمولاً در عبارات مانند "مورد حمله قرار گرفتن" برای توصیف اتفاقاتی که به سرعت پشت سر هم می آیند استفاده می شود.
• Example: The actor's career was peppered with successes and setbacks.
• مثال: دوران حرفه ای این بازیگر با موفقیت ها و شکست ها پیوسته بود.
🔘 فشار یا حمله مکرر ( To Attack or Criticize Repeatedly )
• English meaning: To criticize or attack someone repeatedly, often used in expressions like "peppering with questions" or "peppering with insults. "
• Persian meaning: به معنای انتقاد یا حمله کردن به کسی به طور مکرر، که معمولاً در عبارات مانند "مورد حمله با سوالات قرار گرفتن" یا "مورد حمله با توهین ها قرار گرفتن" استفاده می شود.
• Example: The politician was peppered with tough questions during the debate.
• مثال: سیاستمدار در طول مناظره با سوالات سخت مورد حمله قرار گرفت.
🔘 "Pepper" در بازی ها یا ورزش ها ( To Throw or Shoot Quickly )
• English meaning: To throw or shoot something quickly, like in sports.
• Persian meaning: به معنای پرتاب یا شلیک سریع چیزی، مانند در ورزش ها.
• Example: The soccer player peppered the goal with shots from all angles.
• مثال: بازیکن فوتبال از تمام جهات به دروازه شلیک کرد.
🔘 "Pepper" در موسیقی یا هنر ( To Add Excitement )
• English meaning: To add variety or excitement to something, such as a performance or song.
• Persian meaning: به معنای افزودن تنوع یا هیجان به چیزی، مانند یک اجرا یا آهنگ.
• Example: The band peppered their performance with energetic solos.
• مثال: گروه موسیقی اجرای خود را با سولوی های پرانرژی پر کرد.
🔘 "Pepper" در کشت و زرع ( Pepper Plant or Seed )
• English meaning: Refers to the plant that produces peppercorns or the seeds of pepper plants, used for producing pepper as a spice.
• Persian meaning: به گیاهی اشاره دارد که فلفل می دهد یا دانه های آن که برای تولید فلفل به عنوان ادویه استفاده می شود.
• Example: The farm grows black and white pepper plants.
• مثال: مزرعه گیاهان فلفل سیاه و سفید می کارد.
جمع بندی:
کلمه "pepper" می تواند معانی مختلفی داشته باشد از جمله فلفل ( به عنوان ادویه ) ، پاشیدن چیزی، انتقاد یا حمله مکرر، یا ایجاد هیجان و تنوع. در هر مورد، بسته به زمینه جمله، معنای دقیق آن تغییر می کند.
chatgpt
فلفل ( ادویه ای تند )
She added black pepper to the stew. فلفل دلمه ای ( گیاهی از خانواده بادمجانیان با میوه ای درشت و شیرین )
He stuffed the peppers with rice and meat. با شدت/مکرر ( با چیزی مثل گلوله یا سوال )
... [مشاهده متن کامل]
The soldiers peppered the enemy with bullets.
پاشیدن ( قرار دادن چیزی در مقادیر کم در جاهای مختلف )
The text was peppered with spelling mistakes.
رنگ فلفل و نمکی ( مخلوطی از موهای تیره و روشن )
He has pepper and salt hair.
1. فلفل 2. فلفل دلمه ای 3. فلفل زدن 4. ( عامیانه ) سوراخ سوراخ کردن . آبکش کردن 5. پر کردن از 6. زدن. بصورت رگبار زدن
فلفل
مثال: He likes to add pepper to his food for extra flavor.
او دوست دارد به غذایش فلفل اضافه کند تا طعم بیشتری به آن بدهد.
pepper 2 ( n ) =a hollow fruit, usually red, green, or yellow, with a sweet or spicy flavor, eaten as a vegetable or used to give flavor to food pepper 1 ( n ) ( pɛpər ) =a powder made from dried berries ( calledpeppercorn ) , used to give a hot flavor to food, e. g. Season with salt and pepper.
peppered with: پر بودن از، دارای مقداری زیادی از چیزی بودن
bell pepper ( American ) / pepper ( British ) / sweet pepper ( both Am & Br ) = فلفل دلمه ای 🫑
تعدادی از ادویه جات معروف به انگلیسی:
pepper = فلفل
black pepper = فلفل سیاه
red pepper = فلفل قرمز
salt = نمک
turmeric = زردچوبه
saffron = زعفران
cinnamon = دارچین
... [مشاهده متن کامل]
cardamom = هل
ginger = زنجبیل
fennel = رازیانه
caraway = زیره
cumin = زیره
❗️لطفا برای مشاهده تفاوت این دو زیره، نام های هر کدام رو در گوگل سرچ کنید و عکس هاشون رو مشاهده کنید
اسامی سبزیجات به انگلیسی:
asparagus = مارچوبه
bell pepper ( American ) / pepper ( British ) / sweet pepper ( both Am & Br ) = فلفل دلمه ای 🫑
chilli ( British ) / chili ( American ) = فلفل تند 🌶 ( که یا قرمز است یا سبز ولی تند است )
... [مشاهده متن کامل]
cabbage = کلم
broccoli = کلم بروکلی 🥦
cauliflower = گل کلم
Brussels sprouts = کلم بروکسل، کلم فندقی
celery = کرفس
lettuce = کاهو 🥬
leek = تره فرنگی
chives = تره
basil = ریحان
dill = شوید
cress = شاهی، ترتیزک
coriander = گشنیز
mushroom = قارچ
onion = پیاز 🧅
spring onion ( British ) / scallion ( American ) / green onion ( American ) = پیازچه
garlic = سیر 🧄
shallot = نوعی پیاز کوچک
pea = نخود فرنگی
pumpkin = کدو تنبل 🎃
spinach = اسفناج
thyme = آویشن
fennel = رازیانه، بادیان
parsley = جعفری
mint = نعنا
green bean ( British ) / French bean ( British ) / runner bean / string bean = لوبیا سبز
turnip = شلغم
oregano = پونه کوهی
sage = مریم گلی
radish = تربچه
tarragon = ترخون
beetroot ( British ) / beet ( American ) = چغندر
zucchini ( American ) / courgette ( British ) = کدو سبز
okra = بامیه ( نوعی گیاه )
eggplant ( American ) / aubergine ( British ) = بادنجان 🍆
sweet potato = سیب زمینی شیرین
yam = سیب زمینی هندی
corn on the cob = بلال کامل 🌽
parsnip = هویج وحشی
broad bean ( British ) / fava bean ( American ) = باقلا
در بعضی نقاط آمریکا به فلفل دلمه میگن
Pepper=bell pepper
For example: multicolored peppers
pepper فلفل
red pepper/ chili pepper فلفل تند
sweet pepper فلفل شیرین
green pepper فلفل سبز
Eat pepper Pepper
Eat the pepper nicely with Jon
فلفل فلفل بخور
فلفل دلپذیر رو با جون بخور
pepper می تواند در بعضی مواقع، به معنای گسترانیده شدن و پخش شدن در درون یک متن یا اثر و یا موارد مشابه باشد. به مانند اینکه یک مفهوم، در تمام آثار یک نویسنده یا دانشمند یا فیلسوف، گسترانیده شده یا پخش شده
به عنوان اسم، معمولا می شه پودر فلفل
البته بریتانیایی ها به فلفل دلمه ای هم pepper می گن ( آمریکایی ها: Bell pepper )
به عنوان فعل، غیر از پاشیدن فلفل، معانی دیگه ای هم داره، مثل مملو ( پر ) بودن از چیزی، همچنین پرتاب مداوم گلوله، یا سؤال پیچ کردن متوالی، که در این صورت معمولا به همراه with می آد.
... [مشاهده متن کامل]
مثلا
I peppered him with a lot of questions
The moon surface is pepperd with craters
Pepper: این واژه ازفلفل هندو ایرانی گرفته شده است. این واژه به گونه Piper درلاتین Poivre درفرانسه peppe ایتالیایی ببر ( یئبار ) درترکی وپیری دریونانی است. بعضی معتقدند اصل کلمه آرامی است که بازهم زبان بخش بزرگی ازایران بوده ودردوران هخامنشی یکی اززبانهای رسمی ایران محسوب می شده است.
۱. فلفل
۲. پودر فلفل
EXAMPLE : Sarah asked me to pass her the salt and pepper
سارا از من خواست که نمک و فلفل را به او بدهم .
پیاپی، پشت سر هم، بدون توقف، پی درپی
به عنوان فعل �تحت تأثیر� نیز معنی می دهد
فلفل
فلفل سیاه
pepper : فلفل ، فلفل کوبیده
balck pepper : فلفل سیاه
دوستان معنی pepper میشه فلفل سیاه
فلفل قرمز
فلفل دلمه ای
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٥)