صفت ( adjective )
مشتقات: penuriously (adv.), penuriousness (n.)
مشتقات: penuriously (adv.), penuriousness (n.)
• (1) تعریف: extremely needy or poor; poverty-stricken.
• متضاد: wealthy
• مشابه: destitute, indigent, needy, poor
• متضاد: wealthy
• مشابه: destitute, indigent, needy, poor
- There is little help for the penurious population who have little food or shelter.
[ترجمه گوگل] کمک اندکی برای جمعیت فقیر که غذا یا سرپناه کمی دارند وجود دارد
[ترجمه ترگمان] برای جمعیت penurious که غذا یا سرپناه ندارند کمی کمک کمی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] برای جمعیت penurious که غذا یا سرپناه ندارند کمی کمک کمی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: producing little; poorly endowed or supplied.
• متضاد: fertile
• متضاد: fertile
- Their penurious plot of land could no longer support them.
[ترجمه گوگل] قطعه زمین فقیرانه آنها دیگر نمی توانست آنها را پشتیبانی کند
[ترجمه ترگمان] نقشه penurious آن ها دیگر نمی توانست از آن ها حمایت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] نقشه penurious آن ها دیگر نمی توانست از آن ها حمایت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: very miserly or stingy.
• متضاد: generous
• مشابه: churlish, close-fisted, miserly, niggard, niggardly, skimpy
• متضاد: generous
• مشابه: churlish, close-fisted, miserly, niggard, niggardly, skimpy
- He's always had penurious attitude toward giving money to charities.
[ترجمه گوگل] او همیشه نسبت به دادن پول به مؤسسات خیریه نگرش اهانت آمیز داشته است
[ترجمه ترگمان] او همیشه penurious penurious داشت که به موسسات خیریه پول بدهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او همیشه penurious penurious داشت که به موسسات خیریه پول بدهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید