معنی: یکی به اخر مانده، ماقبل اخرمعانی دیگر: یکی مانده به آخر، پیش پایانی، وابسته به ماقبل آخر، (زبان شناسی) وابسته به هجای پیش پایانی، penult یکی به اخر مانده
[ترجمه گوگل]Y حرف ماقبل آخر الفبا است [ترجمه ترگمان]Y حرف یکی مانده از حروف الفبا است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. It's the penultimate episode of the series tonight.
[ترجمه ehsan Mohammadzadeh] امشب قسمت یکی مانده به آخر سریال است.
|
[ترجمه گوگل]این قسمت ماقبل آخر سریال امشب است [ترجمه ترگمان]این یکی از قسمت های سریال tonight [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. November is the penultimate month of the year.
[ترجمه ehsan Mohammadzadeh] نوامبر ماه ماقبل آخر سال است.
|
[ترجمه گوگل]نوامبر ماقبل آخر سال است [ترجمه ترگمان]نوامبر یکی از ماه های آخر سال است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The old stadium was in its penultimate year as an athletics venue.
[ترجمه گوگل]استادیوم قدیمی در سال ماقبل آخر خود به عنوان یک مکان دو و میدانی بود [ترجمه ترگمان]استادیوم قدیمی در سال آخر خود به عنوان محل برگزاری ورزش برگزار شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The penultimate column shows the estimated cost to completion and the last one the budget for the project.
[ترجمه گوگل]ستون ماقبل آخر هزینه برآورد شده برای تکمیل و آخرین ستون بودجه پروژه را نشان می دهد [ترجمه ترگمان]ستون ماقبل آخر، هزینه برآورد شده برای تکمیل و آخرین بخش بودجه پروژه را نشان می دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. We booked a moped for penultimate day of the holiday allowing 24 hours for recovery before the flight home.
[ترجمه گوگل]ما یک موتور سیکلت را برای روز ماقبل آخر تعطیلات رزرو کردیم و 24 ساعت برای بهبودی قبل از پرواز به خانه در نظر گرفتیم [ترجمه ترگمان]ما برای روز یکی از روزه ای تعطیل به یکی از روزه ای تعطیل یعنی ۲۴ ساعت برای بهبودی قبل از بازگشت به خانه رزرو کردیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. It took us five hours to reach the penultimate peak.
[ترجمه گوگل]پنج ساعت طول کشید تا به قله ماقبل آخر رسیدیم [ترجمه ترگمان]پنج ساعت طول کشید تا به آخرین قله برسیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. These trials are actually the penultimate step toward choosing the Olympic team for this summer's games.
[ترجمه گوگل]این آزمایشات در واقع قدم ماقبل آخر برای انتخاب تیم المپیک برای بازی های تابستان امسال است [ترجمه ترگمان]این آزمایش ها در واقع آخرین گام به سوی انتخاب تیم المپیک برای بازی های تابستانی هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Particularly impressive is the horn section on the penultimate track, 'Just Jivin' Around'.
[ترجمه گوگل]بخش بوق در آهنگ ماقبل آخر، 'Just Jivin' Around' بسیار چشمگیر است [ترجمه ترگمان]مخصوصا اثر شاخی که در the به وجود اومده همین اطراف پرسه می زنه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Alan Aldridge's chestnut quickened well approaching the penultimate and was in no danger from then on.
[ترجمه گوگل]شاه بلوط آلن آلدریج به خوبی به ماقبل آخر نزدیک شد و از آن به بعد در خطر نبود [ترجمه ترگمان]اسب کهر آلن s به the نزدیک شده بود و از آن به بعد دیگر هیچ خطری نداشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. We booked a moped for the penultimate day of the holiday.
[ترجمه گوگل]برای روز ماقبل آخر تعطیلات یک موتور سیکلت رزرو کردیم [ترجمه ترگمان]ما برای روز یکی از روزه ای آخر تعطیلات، moped را رزرو کردیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. It was the penultimate act before war.
[ترجمه گوگل]این آخرین اقدام قبل از جنگ بود [ترجمه ترگمان]این آهنگ penultimate قبل از جنگ بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Beatification is the penultimate step before canonisation.
[ترجمه گوگل]سعادت خوانی قدم ماقبل آخر قبل از تجلیل است [ترجمه ترگمان]Beatification آخرین گام قبل از canonisation است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
یکی به اخر مانده (صفت)
penult, penultimate
ماقبل اخر (صفت)
penult, penultimate
تخصصی
[ریاضیات] قبل از آخر، ماقبل آخر
انگلیسی به انگلیسی
• next to last, second to last the penultimate thing in a series is the last but one; a formal word.
پیشنهاد کاربران
۱. ما قبل آخر. یکی مانده به آخر. یک. . . مانده به آخر مثال: You don’t need to read the penultimate chapter of the book. شما نیاز نیست فصل ما قبل آخر کتاب را بخوانید.