penny

/ˈpeni//ˈpeni/

معنی: شاهی
معانی دیگر: (انگلیس و غیره - واحد پولی برابر با یکصدم پوند - سابقا: یک دوازدهم شیلینگ) پنی، (امریکا و کانادا - یک صدم دلار) سنت، مبلغ، کوچکترین واحد پول انگلیس وامریکا، شاهی
penny _
پسوند:، به ارزش ... پنی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: pence, pennies
عبارات: a pretty penny
(1) تعریف: a coin of the United States and Canada worth one cent.

(2) تعریف: the smaller monetary unit (pl. pence) or coin (pl. pennies) of the United Kingdom and, formerly, of Ireland, equal to one hundredth of a pound.

(3) تعریف: a former monetary unit or coin of several countries including the United Kingdom and Ireland, worth one twelfth of a shilling.

(4) تعریف: a coin of a very small value, such as a denarius.

جمله های نمونه

1. a penny for your thoughts
فکرت را با من درمیان بگذار،بگو به چه چیز فکر می کنی

2. a penny saved is a penny earned
هر یک شاهی که صرفه جویی شود مانند یک شاهی است که کسب شده است،صرفه جویی پول را زیاد می کند

3. not a penny
نه حتی یک شاهی

4. a pretty penny
(عامیانه) مبلغ هنگفت

5. turn an honest penny
با شرافتمندی امرار معاش کردن

6. he doesn't have a penny to his name
او یک شاهی هم ندارد.

7. to work hard for every penny
برای هر شاهی جان کندن

8. the landlord was screwing the last penny from his tenants
صاحبخانه تا شاهی آخر را از مستاجرها درمی کشید.

9. first, i am tired today; two, i don't even have a penny
اولا من امروز خسته ام،دوما حتی یک شاهی پول ندارم.

10. the honest man who paid back his debts to the last penny
مرد امینی که قرض های خود را تا شاهی آخر پس داد

11. the court enjoined that he (must) pay his wife's alimony to the last penny
دادگاه حکم صادر کرد که باید تا دینار آخر نفقه ی زنش را بدهد.

12. A penny saved is a penny gained.
[ترجمه گوگل]یک پنی پس انداز، یک پنی به دست آمده است
[ترجمه ترگمان]یک پنی که پس انداز کرده بود، یک پنی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The unrighteous penny corrupts the righteous pound.
[ترجمه گوگل]سکه ناصالح، پوند عادل را فاسد می کند
[ترجمه ترگمان]اون پنی رو فاسد می کنه و حق righteous رو به فساد می بره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In for a penny, in for a pound.
[ترجمه گوگل]برای یک پنی، برای یک پوند
[ترجمه ترگمان]یک پنی هم برای یک پوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. A friend in court is better than a penny in purse.
[ترجمه گوگل]دوست در دادگاه بهتر از یک پنی در کیف است
[ترجمه ترگمان]دوستی در دربار بهتر از یک پنی در کیف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Who will not keep a penny, shall never have many.
[ترجمه گوگل]کسی که یک پنی نگه نخواهد داشت، هرگز تعداد زیادی نخواهد داشت
[ترجمه ترگمان]که حتی یک پنی هم نگه نخواهد داشت، هرگز زیاد نخواهد ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. A penny soul never came to twopence.
[ترجمه گوگل]یک پنی روح هرگز به دو پنس نرسید
[ترجمه ترگمان]یک جان یک پنی هیچ وقت به دو پنس نمی خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. He who will not keep a penny shall never have money.
[ترجمه گوگل]کسی که یک پنی نگه نمی دارد هرگز پول نخواهد داشت
[ترجمه ترگمان]او که حتی یک پنی هم نخواهد ماند هرگز پول نخواهد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شاهی (اسم)
cress, penny, garden cress, kingship, regality

انگلیسی به انگلیسی

• coin of low value; british coin of low value; coin worth one cent (used in usa and canada); fractional monetary unit of ireland and the u.k.
a penny is a british coin worth one hundredth of a pound.
a penny is also the amount of money that a penny is worth.

پیشنهاد کاربران

۱. پنی {یک صدم پوند، واحد پول بریتانیا ۲. {در آمریکا و عامیانه} سنت ۳. یک پول سیاه. پشیز. صنار. شاهی
مثال:
She had been saving every penny she could for months, with this result.
او هر پنی را که می توانست در {در طی} ماه ها پس انداز کرده بود، این هم نتیجه اش بود.
penny 2 ( n ) ( also pence ) =a small British coin and unit of money equal to 1 100th of one pound ( �1 ) , e. g. That will be 45 pence, please.
penny
penny 1 ( n ) ( pɛni ) ( pl. pennies ) =a cent
penny
پاپاسی
پول سیاه
یک قران

سکه
ارزان تومنی
بی ارزش هم میتوان گفت مگر انکه برای اسمی صفت بشود ولی در اصل پنی واحد کوچک و تشکیل دهنده پوند میباشد، هر ۱۰۰پنی یک پوند را تشکیل میدهد بنابراین ۱۰۰ پنی خوانده نمیشود بلکه یک پوند گویند مثال:هر ۱۰۰ کوروش را یک لیر در واحد ارز کشور ترکیه مینامند.
پول بی ارزش

بپرس