penknife

/ˈpennaɪf//ˈpennaɪf/

معنی: قلمتراش، چاقوی کوچک جیبی
معانی دیگر: چاقوی جیبی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: penknives
• : تعریف: a small folding knife.

جمله های نمونه

1. It's a penknife, scissors, corkscrew all rolled into one.
[ترجمه گوگل]این یک چاقوی قلمی، قیچی، پیچ چوب پنبه‌ای است که همه در یک حلقه شده اند
[ترجمه ترگمان]یک قلم تراش، قیچی و بطری باز کن در یکی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He had his trusty old penknife with him.
[ترجمه گوگل]او چاقوی قدیمی و قابل اعتماد خود را همراه داشت
[ترجمه ترگمان]با قلم تراش قابل اعتماد خود در کنار او بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. His scars were tourist penknife doodles.
[ترجمه گوگل]زخم‌های او ابله‌های چاقوی توریستی بود
[ترجمه ترگمان]زخم ها His tourist بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He took out his penknife and began whittling a piece of wood.
[ترجمه گوگل]او چاقوی خود را بیرون آورد و شروع به زدن یک تکه چوب کرد
[ترجمه ترگمان]چاقوی جیبی خود را بیرون آورد و تکه چوبی به آن داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Yes, he had his trusty old penknife.
[ترجمه گوگل]بله، او چاقوی قدیمی و قابل اعتماد خود را داشت
[ترجمه ترگمان]بله، یک قلم تراش لازمش داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She pulled out a penknife and started stabbing, hoping to break some vital connection.
[ترجمه گوگل]او یک چاقوی قلمی بیرون آورد و شروع به چاقو زدن کرد، به این امید که برخی از اتصالات حیاتی را قطع کند
[ترجمه ترگمان]یک قلم تراش کوچک بیرون آورد و شروع به چاقو زدن کرد و امیدوار بود که یک ارتباط حیاتی را بشکند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Billy used his penknife to fashion a needle sharp point on each of the sticks.
[ترجمه گوگل]بیلی از چاقوی خود برای ایجاد نوک تیز سوزنی روی هر یک از چوب ها استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]بیلی با استفاده از قلم تراش او یک نقطه تیز سوزن را روی هر یک از تکه های چوب قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I lent my penknife to someone, but I can't remember who it was now.
[ترجمه گوگل]من چاقویم را به کسی قرض دادم، اما الان یادم نمی آید که کی بود
[ترجمه ترگمان]چاقوی جیبی خود را به کسی قرض دادم، اما نمی توانم به یاد بیاورم که الان چه کسی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He forced the lock with a penknife.
[ترجمه گوگل]با چاقو به زور قفل را فشار داد
[ترجمه ترگمان]با قلم تراش، قفل را به زور باز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In have penknife, bottle opener, peeler, all - powerful handle, kitchen chopping board!
[ترجمه گوگل]دارای چاقو، درب بازکن، پوست کن، دسته قدرتمند، تخته خردکن آشپزخانه!
[ترجمه ترگمان]با قلم تراشی، بطری باز کن کننده، لاک کننده، و همه دسته محکم، تخته سلاخی کردن آشپزخانه!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A: Find me a penknife, can you, please ?
[ترجمه گوگل]پاسخ: برای من یک چاقوی قلمی پیدا کنید، می توانید، لطفا؟
[ترجمه ترگمان]یه چاقوی جیبی برام پیدا کن، میشه لطفا؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Experimental data: Penknife, spider, desk a piece.
[ترجمه گوگل]داده های آزمایشی: چاقو، عنکبوت، میز یک قطعه
[ترجمه ترگمان]داده های تجربی: penknife، عنکبوت، میز
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Common tools include the trowel, penknife and brush.
[ترجمه گوگل]ابزارهای رایج عبارتند از ماله، چاقو و قلم مو
[ترجمه ترگمان]ابزار مشترک شامل بیلچه، قلم تراش و قلم مو است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Scale chart leans basically contour pen, penknife and sizy, on the graph note write down with handwritten.
[ترجمه گوگل]نمودار مقیاس اساساً به قلم کانتور، چاقو و سایز متکی است، روی یادداشت نمودار با دست نوشته بنویسید
[ترجمه ترگمان]نمودار مقیاس به طور اساسی به قلم contour، penknife و sizy تکیه می کند، روی خط گراف با دست نوشته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قلمتراش (اسم)
jackknife, penknife

چاقوی کوچک جیبی (اسم)
penknife

انگلیسی به انگلیسی

• pocketknife, small folding knife
a penknife is a small knife with a blade that folds back into the handle.

پیشنهاد کاربران

با سلام
این کلمه یعنی
یه مدل چاقو های چند کاره جیبی است که تو جنگل و کمپ ازش استفاده می کنن
با تشکر
اگر مفید بود لایک کنید 💕💕
چاقوی کوچک چند کاره

بپرس