penetration

/ˌpenəˈtreɪʃn̩//ˌpenɪˈtreɪʃn̩/

معنی: فراست، زیرکی، کاوش، نفوذ، سرایت، نفوذ کاوش، حلول، کیاست
معانی دیگر: رسوخ، رخنه کردن، تراسهش، خلش، (ارتش) نفوذی، رخنه سازی، رسوخی، ذکاوت، تیز بینی، باهوشی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act, process, or power of penetrating.

(2) تعریف: the act or process of piercing the defenses or discovering the secrets of an opponent, or the degree of success in so doing.

(3) تعریف: mental sharpness or perceptiveness.
مشابه: perspicacity

جمله های نمونه

1. penetration tactics
تاکتیک های رخنه سازی

2. a penetration fighter
تکاور نفوذی

3. a penetration mission
ماموریت رسوخی

4. their penetration of our interior markets
نفوذ آنها به بازارهای داخلی ما

5. they want to stop the constant penetration of their country by illegal immigrants
آنان می خواهند رسوخ دایم مهاجران غیر قانونی به کشورشان را متوقف کنند.

6. she analyzes the causes of this crisis with unusual penetration
او علل این بحران را با تیزبینی فوق العاده مورد تجزیه و تحلیل قرار می دهد.

7. Cover the entire device to prevent water penetration.
[ترجمه گوگل]کل دستگاه را بپوشانید تا از نفوذ آب جلوگیری شود
[ترجمه ترگمان]کل دستگاه را بپوشانید تا از نفوذ آب جلوگیری شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Our aim is to achieve greater market penetration.
[ترجمه گوگل]هدف ما دستیابی به نفوذ بیشتر در بازار است
[ترجمه ترگمان]هدف ما رسیدن به نفوذ بیشتر در بازار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He is a man of penetration.
[ترجمه Rojan] او مرد زیرکی است
|
[ترجمه مهدی جودی] او مرد با نفوذی است
|
[ترجمه گوگل]او اهل نفوذ است
[ترجمه ترگمان]او مردی of است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The floor is sealed to prevent water penetration.
[ترجمه گوگل]کف برای جلوگیری از نفوذ آب آب بندی شده است
[ترجمه ترگمان]کف اتاق برای جلوگیری از نفوذ آب آب بندی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He writes with penetration.
[ترجمه حسین چارطاق] او تاثیرگذار می نویسد.
|
[ترجمه حسین چارطاق] نوشته های دارای تاثیرگذاری است.
|
[ترجمه گوگل]با نفوذ می نویسد
[ترجمه ترگمان]او با نفوذ می نویسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. RESULTS The cumulative penetration amount of papaverine was linear related to time.
[ترجمه گوگل]ResultsThe مقدار نفوذ تجمعی پاپاورین خطی مربوط به زمان بود
[ترجمه ترگمان]نتایج مقدار نفوذ فزاینده of خطی مربوط به زمان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The paper presents the thermocouple penetration assemblies of 10MW high temperature gas cooled reactor(HTR- .
[ترجمه گوگل]این مقاله مجموعه‌های نفوذ ترموکوپل راکتور 10 مگاواتی خنک‌شده با گاز با دمای بالا (HTR- ) را ارائه می‌کند
[ترجمه ترگمان]این مقاله the نفوذ ترموکوپل را در رآکتور سرد temperature ۱۰ مگاواتی نشان می دهد (HTR -
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The missile penetration technologies are discussed from the point of information countermeasures.
[ترجمه گوگل]فناوری های نفوذ موشک از نقطه نظر اقدامات متقابل اطلاعاتی مورد بحث قرار می گیرد
[ترجمه ترگمان]فن آوری های نفوذ موشکی از نقطه خنثی سازی اطلاعات مورد بحث قرار می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Data from DCCI: Netizen's penetration rate is the result of dividing the population with the amount of netizens.
[ترجمه گوگل]داده های DCCI: ضریب نفوذ Netizen نتیجه تقسیم جمعیت بر تعداد کاربران اینترنتی است
[ترجمه ترگمان]داده ها از DCCI: میزان نفوذ Netizen ناشی از تقسیم جمعیت با مقدار of می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فراست (اسم)
intelligence, acumen, physiognomy, sagacity, intuition, insight, flair, penetration, perspicacity

زیرکی (اسم)
intelligence, agility, sagacity, acuteness, brilliance, cunning, subtlety, astuteness, penetration, perspicuity, cogency, insinuation, perspicacity

کاوش (اسم)
analysis, search, probing, probe, excavation, research, rummage, penetration, dig, ferret

نفوذ (اسم)
influx, prevalence, force, influence, authority, leading, penetration, infiltration, permeation, dominance, importance, transpiration, transudation, insinuation, seepage, prestige

سرایت (اسم)
transmission, penetration, permeation, contagion, infection, contagious influence

نفوذ کاوش (اسم)
penetration

حلول (اسم)
penetration, transduction, transpiration, reincarnation

کیاست (اسم)
penetration, perspicacity

تخصصی

[شیمی] نفوذ، رسوخ، رخنه کردن، تراسهش، خلش
[عمران و معماری] نفوذ - فرورفت - دخول - فروروندگی
[کامپیوتر] نفوذ
[برق و الکترونیک] نفوذ
[مهندسی گاز] نفوذ
[زمین شناسی] نفوذ
[نساجی] نفوذ - فرو رفتگی - نفوذ پذیری - رسوخ
[ریاضیات] عمق جوش، تأثیر، نفوذ
[نفت] نفوذ
[پلیمر] فرورفتگی

انگلیسی به انگلیسی

• passing into, piercing, permeation; understanding; comprehension

پیشنهاد کاربران

entering
در مقالات زوج درمانی و روانشناسی بالینی این واژه به معنای دخول در روابط جنسی زناشویی است
رخنه
با ترجمه خانم بهار ابراهیمی ( نفوذ ) موافقم، یک مثال آورده می شود:
میزان نفوذ خودروهای برقی هیبریدی پلاگین به بازار برق ، عامل مهمی است که بر توانایی آن به عنوان یک منبع تأثیر می گذارد.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : penetrate
اسم ( noun ) : penetration
صفت ( adjective ) : penetrating / penetrable / penetrative
قید ( adverb ) : _
1 -
According to Black's Law Dictionary, penetration is defined as “the insertion of the male part into the female parts to
however, slight an extent; and by which insertion the offense is complete without proof of emission"
...
[مشاهده متن کامل]

دخول بدون انزال یا عدم امکان اثبات آن
The 18 charges announced on Wednesday include six counts of sexual penetration by use of force
2 -
ضریب نفوذ
Vaibhav Chaturvedi, a fellow at the council on energy, environment and water, a Delhi thinktank, was among those who believed AC penetration would exceed all current predictions.

منابع• https://healthinfo.healthengine.com.au/medical-glossary/penetration
penetration ( علوم سلامت )
واژه مصوب: دخول
تعریف: ورود آلت به داخل زهراه یا مقعد یا دهان
عمل دخول ( سکس )
نفوذ ⏬⏬⏬
sunscreens can help reduce the penetration of ultraviolet rays into the skin
کرم های ضد آفتاب میتوانند در کاهش نفوذ اشعه های فرابنفش به داخل پوست کمک کنند
احساس جنسی
برانگیخته گی
نفوذ
دخول
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس