pendulous

/ˈpendʒələs//ˈpendjʊləs/

معنی: نوسانی
معانی دیگر: آویزان، آونگان، آویخته، تاب مانند، آونگ سان، سر زیر، سر آویخته، سر خمیده

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: pendulously (adv.)
(1) تعریف: hanging downward; suspended so as to swing or sway.

- The willow's pendulous branches swayed in the wind.
[ترجمه گوگل] شاخه های آویزان بید در باد تکان می خوردند
[ترجمه ترگمان] شاخه های آویخته بید در باد تاب می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- This blackbird makes a pendulous nest.
[ترجمه گوگل] این مرغ سیاه لانه آویزانی می سازد
[ترجمه ترگمان] این توکا یک لانه آویخته می سازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: swinging back and forth.

جمله های نمونه

1. the cow's dugs were like two full, pendulous sacks
پستان های گاو،مانند دو کیسه ی پر و آویزان بودند.

2. Its bright yellow pendulous boughs have begun to bud, and its contours give evidence of a healthy plant.
[ترجمه گوگل]شاخه های آویزان زرد روشن آن شروع به جوانه زدن کرده اند و خطوط آن نشان دهنده یک گیاه سالم است
[ترجمه ترگمان]شاخه های زرد و آویخته آن شروع به غنچه شدن کرده اند و خطوط آن نشان دهنده یک گیاه سالم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Folds of fat and pendulous breasts symbolise the bounty of the inundation.
[ترجمه گوگل]چین‌های سینه‌های چاق و آویزان نمادی از نعمت طغیان است
[ترجمه ترگمان]توده های چربی و آویخته و آویخته بر سینه او، آب رودخانه را پر کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Objective To improve the cutis laxa and pendulous skin of the pars buccalis, lower mandible and labial commissure through the suspension of SMAS with small incision in the front of antilobium.
[ترجمه گوگل]هدف: بهبود کوتیس لاکسا و پوست آویزان پارس باکالیس، فک پایین و کمیسور لبی از طریق سوسپانسیون SMAS با برش کوچک در جلوی آنتی لوبیوم
[ترجمه ترگمان]هدف بهبود the laxa و پوست آویخته of پارس جنوبی، فک پایینی و labial commissure از طریق تعلیق of با برش کوچک در جلوی of
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The king's heart pendulous hair because of this the Liu fastened.
[ترجمه گوگل]موی آویزان قلب پادشاه به این دلیل لیو بسته شد
[ترجمه ترگمان]قلب پادشاه به خاطر این the آویخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Mammy's lips were large and pendulous and, when indignant,[sentence dictionary] she could push out her lower one to twice its normal length.
[ترجمه گوگل]لب‌های مامی بزرگ و آویزان بود و وقتی عصبانی می‌شد، [فرهنگ جمله‌ای] می‌توانست یک تا دو برابر طول معمولی‌اش را بیرون بزند
[ترجمه ترگمان]لب های مامی درشت و آویخته بود، و هنگامی که سخت خشمگین می شد، می توانست یکی را دو برابر طول معمولی خود بیرون بکشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Her lip grew pendulous as she aged.
[ترجمه گوگل]با بالا رفتن سن، لبش آویزان شد
[ترجمه ترگمان]همچنان که پیر شده بود لبش آویخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Her unbuttoned jacket opened to show two huge, pendulous breasts.
[ترجمه گوگل]ژاکت باز شده او باز شد تا دو سینه بزرگ و آویزان را نشان دهد
[ترجمه ترگمان]نیم تنه اش که باز شده بود تا دو سینه بزرگ و آویخته را نشان دهد باز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The pendulous accelerometer design had much in common with the gyro design.
[ترجمه گوگل]طراحی شتاب سنج آویزان شباهت زیادی با طراحی ژیروسکوپ داشت
[ترجمه ترگمان]طراحی شتاب سنج معلق بسیار رایج با طراحی ژیرو بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Phenomenon of this kind of pendulous still fails to get ameliorative in subsequently time.
[ترجمه گوگل]پدیده این نوع آونگ هنوز در زمان بعدی بهبود نمی یابد
[ترجمه ترگمان]پدیده این نوع آویخته هنوز در زمان subsequently موفق به دریافت ameliorative نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. For the research of a pendulous inertial sensor, it is quite important to measure the mechanical bias.
[ترجمه گوگل]برای تحقیق در مورد یک سنسور اینرسی آویزان، اندازه گیری بایاس مکانیکی بسیار مهم است
[ترجمه ترگمان]برای تحقیق یک سنسور اینرسی آویزان، اندازه گیری جهت گیری مکانیکی بسیار مهم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The pendulous lift may be hung from beam and is composed of drive slave wheel unit.
[ترجمه گوگل]بالابر آونگی ممکن است از تیر آویزان باشد و از واحد چرخ برده محرک تشکیل شده است
[ترجمه ترگمان]توده آویخته ممکن است از تیر آویزان شده و از واحد فرمان برداری ساخته شده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He wanted to hang a pendulous lamp on the ceiling.
[ترجمه گوگل]می خواست یک چراغ آویز به سقف آویزان کند
[ترجمه ترگمان]می خواست چراغ آویخته را روی سقف آویزان کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. To last, a love set pendulous between.
[ترجمه گوگل]برای ماندگاری، عشقی بین آنها آویزان شد
[ترجمه ترگمان]تا آخر، عشق در میان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. On the paralyzed side the ear is pendulous, the eye partly closed, and the nostril immobilized.
[ترجمه گوگل]در سمت فلج گوش آویزان، چشم تا حدی بسته و سوراخ بینی بی حرکت است
[ترجمه ترگمان]از طرف دیگر، گوش آویخته شده، چشم ها تا حدی بسته و سوراخ بینی بی حرکت شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نوسانی (صفت)
pendulous, swinging, vacillatory

انگلیسی به انگلیسی

• swinging; hanging loosely
something that is pendulous hangs downwards and swings freely, especially in an unattractive way; a literary word.

پیشنهاد کاربران

adjective
[more pendulous; most pendulous] formal literary : hanging down and swinging freely
◀️pendulous silver earrings
◀️blossoms dangling pendulously from the branches
◀️ Nice full pendulous udders, you should bend over and show off how they hang.
pendulous ( زیست شناسی - علوم گیاهی )
واژه مصوب: آویخته
تعریف: ← رأسی
شل و ول و آویزون

بپرس