pendant

/ˈpendənt//ˈpendənt/

معنی: اویزه، لنگه، شیب، بی تکلیف، اویز شده
معانی دیگر: (هر چیز تزیینی که از چیز دیگر آویخته باشد) آویزه، زیور، طاق (در برابر: جفت)، همتا، معلق، اویخته، قرین، نامعلوم، ضمیمه شده

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: something hanging as an ornament, esp. on a chain around the neck or on an earring.

(2) تعریف: a hanging decoration or lighting fixture in a room.
صفت ( adjective )
• : تعریف: variant of pendent.

جمله های نمونه

1. The pendant was hanging by a thin gold chain.
[ترجمه گوگل]آویز به یک زنجیر نازک طلایی آویزان شده بود
[ترجمه ترگمان]آویز با زنجیر نازک طلایی آویزان شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She was wearing a crystal pendant.
[ترجمه Ayda] او یک گردن آویز کریستال انداخته بود
|
[ترجمه گوگل]او یک آویز کریستالی پوشیده بود
[ترجمه ترگمان]اون یه آویز کریستالی پوشیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. My necklace has a heart pendant, but I don't wear it everyday.
[ترجمه گوگل]گردنبند من آویز قلب دارد، اما هر روز آن را نمی‌بندم
[ترجمه ترگمان]گردن بند من یک آویز قلبی دارد، اما من آن را هر روز نمی پوشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It was a beautiful necklace with a diamond pendant.
[ترجمه گوگل]یک گردنبند زیبا با یک آویز الماس بود
[ترجمه ترگمان]یه گردن بند زیبا با یه آویز الماس
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Wolsey played with the gold pendant around his neck and smirked patronisingly at Agrippa as if he was a favourite son.
[ترجمه گوگل]ولسی با آویز طلایی دور گردنش بازی می‌کرد و به گونه‌ای به آگریپا پوزخندی زد که انگار پسر مورد علاقه‌اش است
[ترجمه ترگمان]وولزی با گردن بند طلا دور گردنش بازی کرد و چنان به آگریپا نیشخند زد که گویی پسر مورد علاقه اش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. These arise when bulky pendant groups hinder the rotation about the backbone and cause T g to increase.
[ترجمه گوگل]اینها زمانی به وجود می آیند که گروه های آویز حجیم مانع از چرخش در اطراف ستون فقرات می شوند و باعث افزایش Tg می شوند
[ترجمه ترگمان]این اتفاق زمانی رخ می دهد که گروه های بزرگ pendant مانع چرخش ستون فقرات می شوند و باعث افزایش T می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A pendant fitting for use above a dining table should have a deep shade or one that is designed to avoid glare.
[ترجمه گوگل]اتصالات آویز برای استفاده در بالای میز ناهار خوری باید سایه عمیق داشته باشد یا طوری طراحی شده باشد که از تابش خیره کننده جلوگیری کند
[ترجمه ترگمان]یک pendant برای استفاده در بالای یک میز غذاخوری باید یک سایه عمیق داشته باشد یا کسی که برای جلوگیری از نگاه کردن طراحی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A jade-green pendant on a chain was hanging around her neck.
[ترجمه گوگل]یک آویز سبز یشمی روی یک زنجیر به گردنش آویزان بود
[ترجمه ترگمان]یک آویز سبز به زنجیر دور گردنش آویزان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. So, if you do want a pendant light, fit it close to the window to ensure privacy.
[ترجمه گوگل]بنابراین، اگر می خواهید یک چراغ آویز داشته باشید، برای اطمینان از حفظ حریم خصوصی، آن را نزدیک پنجره قرار دهید
[ترجمه ترگمان]پس اگر یک نور pendant می خواهید، آن را به پنجره نزدیک کنید تا از حریم خصوصی اطمینان حاصل کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. These lights should be independently switched from any pendant lights for maximum flexibility.
[ترجمه گوگل]این چراغ ها باید به طور مستقل از هر چراغ آویز برای حداکثر انعطاف پذیری تعویض شوند
[ترجمه ترگمان]این نورها باید به طور مستقل از هر دو نور pendant برای حداکثر انعطاف پذیری تغییر داده شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. These are: Conventional pendant and ceiling lights, wall lights, table lamps, floor lamps and strip lights.
[ترجمه گوگل]اینها عبارتند از: چراغ های آویز و سقفی معمولی، چراغ های دیواری، چراغ های رومیزی، چراغ های کف و چراغ های نواری
[ترجمه ترگمان]اینها عبارتند از: چراغ های صورتی و سقفی، چراغ های دیواری، چراغ های روی میز، چراغ های کف و چراغ های خیابان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The pendant round my neck only complicated things.
[ترجمه گوگل]آویز دور گردنم فقط چیزها را پیچیده می کرد
[ترجمه ترگمان]آویز دور گردنم فقط چیزهای پیچیده ای است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. You know the pendant she always wears round her neck, shaped like a heart?
[ترجمه گوگل]آیا می دانید آویز او همیشه دور گردنش به شکل قلب است؟
[ترجمه ترگمان]اون گردن بند رو که همیشه دور گردنش بوده رو می شناسی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. From time to time, she fingered the heart pendant and religious medallion that now hang around her neck.
[ترجمه گوگل]او هر از گاهی به گردن آویز قلب و مدال مذهبی که حالا به گردنش آویزان است انگشت می زد
[ترجمه ترگمان]از زمان به بعد، او به آویز قلب و مدال مذهبی اشاره کرد که حالا دور گردنش آویزان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. There was a turquoise stone set in a pendant and hanging from a fine gold chain at Debbie's throat.
[ترجمه گوگل]یک سنگ فیروزه در یک آویز قرار داشت و از یک زنجیر طلای خوب در گلوی دبی آویزان بود
[ترجمه ترگمان]یک جواهر آبی رنگی در یک آویز قرار داشت و از یک زنجیر طلای بسیار زیبا در گلوی دبی آویزان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اویزه (اسم)
appendix, lug, pendant

لنگه (اسم)
match, mate, pendant, bale, leaf, doublet

شیب (اسم)
dip, inclination, incline, pendant, slant, slope, tilt, declivity, rake, gradient, glacis, talus, shelving

بی تکلیف (صفت)
pendant, unaffected

اویز شده (صفت)
pendant

تخصصی

[ریاضیات] آویخته، نامعلوم، معلق، لنگه، قرین

انگلیسی به انگلیسی

• piece of jewelry designed to hang; flag, banner
hung, suspended; pending, undecided
a pendant is an ornament on a chain worn round your neck.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: An ornament or piece of jewelry that hangs from a chain around the neck 📿
🔍 مترادف: Necklace, charm
✅ مثال: She wore a beautiful pendant that sparkled in the sunlight
۱. گردنبند ۲. آویز
مثال:
Can you believe that her husband has bought a diamond pendant for her?
می توانی باور کنی که شوهرش برایش یک گردنبند الماس خریده است؟
هر وسیله تزئینی معلق در هوا مثل مدال گردنبند - گوشواره آویزی - چراغ دکوری که از سقف آویزان است .
a piece of jewellery worn around the neck, consisting of a long chain with an object hanging from it, or the object itself
یک قطعه جواهر که به دور گردن بسته می شود، متشکل از یک زنجیر بلند که یک شی ( پلاک ) از آن آویزان است، یا خود زنجیر به تنهایی، گردنبند، آویزه، گلو بند،
...
[مشاهده متن کامل]

She was wearing a crystal pendant.
It was a necklace with a diamond pendant.
Compare
pendent formal

pendant
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/pendant
SYN. of Medalion
گردن آویز _ مدال
پلاک گردنبند
نشان و جایگزین
به معنای آویز ، گردنبند
به معنی آویز گردنبند، شره های گردنبند.
آویز های گردنبند.
An ornament that hangs on a chain
Something that hangs like a type of light that hangs from the ceiling
پلاک ( که به گردنبند آویزان می کنند. )

( نوعی جواهر که از گردن بند آویزان می شود ) آویزه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس