pencil

/ˈpensl̩//ˈpensl̩/

معنی: مداد ابرو، مداد رنگی، مداد، هر چیزی شبیه مداد، با مداد کشیدن
معانی دیگر: هر چیز مداد مانند: مداد ابرو، (با مداد) نوشتن، نگاشتن، کشیدن، مداد به کار بردن، (در اصل) قلم موی کوچک، سبک انفرادی (نقاش)، خطوط شعاعی، دسته ی تشعشع الکترون ها، نقاشی مدادی، مدادی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: an implement for writing, drawing, or marking that consists of a slender core of graphite, carbon, crayon, or the like, usu. enclosed in or held by a cylinder of wood, plastic, or metal.

(2) تعریف: any of several similar objects.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: pencils, penciling, penciled
(1) تعریف: to write or compose by using a pencil.

(2) تعریف: to mark, color, or draw by pencil.

- He penciled out several unnecessary words.
[ترجمه گوگل] چند کلمه غیر ضروری را مداد نوشت
[ترجمه ترگمان] او چند کلمه غیر ضروری را به کار برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. pencil sharpener
مداد تراش،مداد تیز کن

2. a pencil drawing of his sister
تصویر مدادی خواهرش

3. a pencil stub
ته مداد

4. a red pencil
مداد قرمز

5. a sharp pencil
یک مداد تیز

6. a styptic pencil
مداد خون بند آور

7. he stood the pencil on its end
مداد را روی ته آن ایستاند.

8. i found a pencil
من یک مداد پیدا کردم.

9. never poke a pencil into your ear!
هرگز مداد را در گوش خود فرو نکن !

10. to sharpen a pencil
مدادی را تیز کردن

11. to take a pencil from the pocket
مدادی را از جیب در آوردن

12. she kept tapping her pencil on the table
مرتبا مداد خود را آهسته به میز می زد.

13. the stump of a pencil
ته مداد (که بقیه اش تراشیده شده است)

14. he circled my name with a red pencil
او دور اسم من با مداد قرمز دایره کشید.

15. he shaded the picture's background with a pencil
زمینه ی عکس را با مداد سایه زد.

16. throughout the meeting he was either chewing his pencil or fidgetting with his fingers
در طول جلسه،او یا مداد خود را می جوید و یا با انگشتان خود بازی می کرد.

17. the retarded child found it difficult to manipulate a pencil
برای کودک عقب افتاده به کار بردن مداد دشوار بود.

18. you almost poked me in the eye with your pencil
نزدیک بود مدادت را توی چشمم بزنی.

19. I'll get a pencil and paper.
[ترجمه گوگل]یک مداد و کاغذ می گیرم
[ترجمه ترگمان]من مداد و کاغذ میارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. She scribbled a note in pencil.
[ترجمه گوگل]او یادداشتی را با مداد نوشت
[ترجمه ترگمان]با مداد یک یادداشت نوشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. Anne sharpened her pencil and got out her homework.
[ترجمه adri(**)] آنه مداد مدادش را تیز کرد و تکالیف مدرسه ی خود را از کیف بیرون آورد .
|
[ترجمه گوگل]آن مدادش را تیز کرد و تکالیفش را بیرون آورد
[ترجمه ترگمان]آن مدادش را تیز کرد و تکالیف مدرسه اش را درآورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. He sat with his pencil poised, ready to take notes.
[ترجمه گوگل]او با مداد آماده نشسته بود و آماده یادداشت برداری بود
[ترجمه ترگمان]با مدادش نشست و آماده بود که یادداشت بردارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. I can't write with this pencil stub.
[ترجمه گوگل]من نمی توانم با این خرد مداد بنویسم
[ترجمه ترگمان]من نمی توانم با این مداد مداد بنویسم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. I could not find my pencil because it was covered up by the newspapers.
[ترجمه گوگل]مدادم را پیدا نکردم چون روزنامه ها آن را پوشانده بودند
[ترجمه ترگمان]نمی توانستم مداد را پیدا کنم چون روزنامه را پوشیده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. Don't bear hard upon the pencil, it will break.
[ترجمه گوگل]به مداد سخت نگیرید، می شکند
[ترجمه ترگمان]این مداد را به سختی تحمل نکن، آن وقت استراحت خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. She twirled the pencil round in her fingers.
[ترجمه گوگل]مداد را در انگشتانش چرخاند
[ترجمه ترگمان]مداد را در انگشتانش چرخاند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. Neither pen nor pencil can express.
[ترجمه گوگل]نه قلم و نه مداد نمی توانند بیان کنند
[ترجمه ترگمان]نه مداد و نه مداد ممکن نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مداد ابرو (اسم)
crayon, pencil

مداد رنگی (اسم)
pencil, pastil, pastille

مداد (اسم)
pencil

هر چیزی شبیه مداد (اسم)
pencil

با مداد کشیدن (فعل)
pencil

تخصصی

[ریاضیات] دسته

انگلیسی به انگلیسی

• writing tool containing lead
write with a pencil
a pencil is a thin wooden piece of wood with graphite down the centre which is used for writing or drawing.
if you pencil something, you write it using a pencil.
if an event or appointment is pencilled in, it has been agreed that it should take place, but it will have to be confirmed later.

پیشنهاد کاربران

pencil ( n ) ( pɛnsl ) =a narrow piece of wood, or a metal or plastic case, containing a black or colored substance, used for drawing or writing
pencil
a narrow set of lines or rays, such as light rays, diverging from or converging to a point.
مجموعه باریکی از خطوط یا پرتوها، مانند پرتوهای نور، که از یک نقطه واگرا یا همگرا می شوند.
Example 1:👇
...
[مشاهده متن کامل]

A pencil of light showed as the door opened slightly.
وقتی در کمی باز شد، پرتویی از نور دیده شد.
Example 2: 👇
From beyond the wall a small pencil of light is cast. It performs an arc in a space sweeping across the terrae, flooding over the upper wall of the house and disappearing again in the garden above.
* Hotel Universe - a play by Philip Barry
از آن سوی دیوار، پرتویِ باریکی از نور تابیده می شد که مثل قوسی سرتاسر ایوان را فرا گرفته بود و سپس رویِ دیوارِ فوقانیِ خانه ادامه پیدا می کرد و در باغِ بالایی ناپدید می شد.
متن انتخابی: نمایشنامه ی �هتل یونیورس� اثر فیلیپ بری

توضیحاتی در رابطه با اسم pencil
معادل فارسی اسم pencil مداد است. pencil یا مداد به وسیله ای باریک گفته می شود که برای نوشتن و نقاشی کردن از آن استفاده می شود. این وسیله از گرافیت در درون یک محفظه چوبی، پلاستیکی یا آهنی ساخته می شود و رنگ های مختف دارد. مثال:
...
[مشاهده متن کامل]

a box of colored pencils ( یک جعبه مداد رنگی )
. write your comments in the margin of the report in pencil ( نظرات خود را با مداد در حاشیه گزارش بنویسید. )
منبع: سایت بیاموز

مداد معنی میده
مداد
how many pencils do you have in your bag
چند تا مداد در کیفت داری 🟡🟡🟡🟡🟡🟡
Pencil ( n ) : A long narrow object made of wood and filled with a black substance, used for writing or drawing
مداد
مداد
با مداد سیاه کردن . علامت زدن

بپرس