• : تعریف: plural form of penny used when referring to an amount of British currency rather than number of penny coins. One hundred pence is equal to one pound.
- I need to borrow fifty pence.
[ترجمه گوگل] من باید پنجاه پنی قرض کنم [ترجمه ترگمان] من باید پنجاه پنس قرض بگیرم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. Take care of the pence and the pounds will take care of themselves.
[ترجمه گوگل]مراقب پنس باشید و پوندها از خودشان مراقبت خواهند کرد [ترجمه ترگمان]از این پول مراقبت کنید و پوند از خودشان مراقبت خواهد کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. There are one hundred pence in a pound.
[ترجمه گوگل]هر پوند صد پنس وجود دارد [ترجمه ترگمان]صد پنس در یک پوند است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. I tipped the taxi driver 50 pence.
[ترجمه گوگل]به راننده تاکسی 50 پنی انعام دادم [ترجمه ترگمان]به راننده تاکسی ۵۰ پنی انعام دادم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. These cost ten pence a pound.
[ترجمه گوگل]اینها قیمت هر پوند ده پنی هستند [ترجمه ترگمان]این مبلغ برای هر پوند ده پنس بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Any more raffle tickets? Twenty-five pence each or five for a pound.
[ترجمه گوگل]بلیط قرعه کشی دیگری دارید؟ هر کدام بیست و پنج پنس یا پنج پوند [ترجمه ترگمان]بلیط بخت آزمایی دیگه نداری؟ بیست و پنج پنس برای هر یک یا پنج لیره [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. These apples are selling at 40 pence a kilo.
[ترجمه گوگل]این سیب ها کیلویی 40 پنسی به فروش می رسند [ترجمه ترگمان]این سیب ها به قیمت ۴۰ پنس به هر کیلو می فروشند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Could you lend me 50 pence/50p please?
[ترجمه گوگل]میشه لطفا 50 پنس/50 پون به من قرض بدید؟ [ترجمه ترگمان]می توانید ۵۰ پنس \/ ۵۰ پنس به من قرض بدهید؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The fruit costs 30 pence per kilo.
[ترجمه گوگل]قیمت میوه هر کیلو 30 پنس است [ترجمه ترگمان]این میوه ۳۰ پنس در هر کیلو است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Electricity is ten pence per unit.
[ترجمه علی] واحد پول پنس
|
[ترجمه گوگل]برق هر واحد ده پنس است [ترجمه ترگمان]برق هر واحد ده پنس است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. She counted out fifteen pence and passed it to the salesgirl.
[ترجمه گوگل]او پانزده پنس را شمرد و به دختر فروشنده داد [ترجمه ترگمان]پانزده پنس را شمرد و به salesgirl پرداخت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. He paid 50 pence for the book.
[ترجمه گوگل]او 50 پنس برای کتاب پرداخت [ترجمه ترگمان]او ۵۰ پنس برای این کتاب پرداخت کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Buses charged a standard fare of about 20 pence per mile.
[ترجمه گوگل]اتوبوس ها کرایه استانداردی در حدود 20 پنس در هر مایل می گرفتند [ترجمه ترگمان]اتوبوس ها هزینه استاندارد حدود ۲۰ پنس در هر مایل را داشتند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. A hundred pence makes one pound.
[ترجمه گوگل]صد پنس یک پوند می شود [ترجمه ترگمان]صد کو پک یک پا وند می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The shares are currently being quoted at 54 pence a share.
[ترجمه گوگل]این سهام در حال حاضر به قیمت 54 پنس برای هر سهم عرضه می شود [ترجمه ترگمان]در حال حاضر سهام این سهام در حال حاضر ۵۴ سنت به ازای هر سهم به فروش می رسد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. I had only 20 pence.
[ترجمه گوگل]من فقط 20 پنی داشتم [ترجمه ترگمان]من فقط ۲۰ پنس داشتم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
انگلیسی به انگلیسی
• pence is a plural form of penny.
پیشنهاد کاربران
صورت جمع پنی ( یک صدم پوند. واحد پول بریتانیا. سنت ( در آمریکا و به زبانه عامیانه ) ) مثال: the shares climbed to 550 pence سود و بهره ها به ۵۵۰ پنی افزایش یافته بود.