pelvic

/ˈpelvɪk//ˈpelvɪk/

معنی: لگنی، وابسته به لگن خاصره، واقع در نزدیک لگن خاصره
معانی دیگر: وابسته به یا نزدیک به لگن خاصره

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: of or relating to the pelvis.

- a pelvic injury
[ترجمه گوگل] یک آسیب لگنی
[ترجمه ترگمان] یک آسیب لگن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. pelvic girdle
کمربند لگنی

2. The meat may not be removed from pelvic bones.
[ترجمه گوگل]گوشت را نمی توان از استخوان لگن جدا کرد
[ترجمه ترگمان]گوشت ممکن است از استخوان لگن برداشته نشود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Pap smears and pelvic examinations every three years for women to detect cervical cancer.
[ترجمه گوگل]پاپ اسمیر و معاینه لگن هر سه سال یکبار برای زنان برای تشخیص سرطان دهانه رحم
[ترجمه ترگمان]پاپ smears و لگن هر سه سال یک بار برای تشخیص سرطان رحم از زنان استفاده می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Passenger Donna Jackson, 1 suffered head and pelvic injuries in the crash at Ditton, Widnes.
[ترجمه گوگل]دونا جکسون، یک مسافر، در تصادف در Ditton، Widnes از ناحیه سر و لگن آسیب دید
[ترجمه ترگمان]Passenger جکسون، یک مسافر، در تصادف در Ditton، Widnes، دچار جراحاتی در ناحیه سر و لگن شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The recurrence of a niggling pelvic injury - plus difficulty in gaining consistent employment - turned McGahan toward the Rising Sun.
[ترجمه گوگل]عود آسیب شدید لگن - به علاوه دشواری در به دست آوردن شغل ثابت - مک گاهان را به سمت خورشید طلوع سوق داد
[ترجمه ترگمان]عود یک آسیب لگنی در لگن - به همراه دشواری در بدست آوردن استخدام سازگار - به سمت بالا آمدن خورشید متمایل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Backs include the pelvic bones and all the vertebrae posterior to the shoulder joint.
[ترجمه گوگل]پشت شامل استخوان های لگن و تمام مهره های خلفی مفصل شانه است
[ترجمه ترگمان]Backs شامل استخوان های لگن و تمام فقرات پشت شانه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The swordfish does not have pelvic fins.
[ترجمه گوگل]اره ماهی باله لگنی ندارد
[ترجمه ترگمان]اره ماهی از باله های لگن استفاده نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They are also characterized by their pelvic fins, which are jugular in position and have two to four rays.
[ترجمه گوگل]آنها همچنین با باله های لگنی خود که در موقعیت گردن هستند و دارای دو تا چهار پرتو هستند مشخص می شوند
[ترجمه ترگمان]آن ها همچنین با باله های لگن شان مشخص می شوند که در موقعیت گردنی هستند و دوتا با چهار اشعه دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The effect is to prevent the pelvic floor playing its part in the delivery of the voice.
[ترجمه گوگل]اثر این است که از نقش کف لگن در رساندن صدا جلوگیری می شود
[ترجمه ترگمان]افکت آن این است که از کف لگن جلوگیری کنید که نقش خود را در تحویل صدا ایفا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. If there is any uncertainty about that, a pelvic exam or sonogram may be done.
[ترجمه گوگل]اگر در مورد آن ابهام وجود دارد، ممکن است معاینه لگن یا سونوگرافی انجام شود
[ترجمه ترگمان]اگر هیچ شکی در مورد آن وجود ندارد، یک امتحان لگن یا sonogram ممکن است انجام شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The absence of pelvic sensation in the four patients with cervical lesions supports this interpretation.
[ترجمه گوگل]عدم وجود حس لگنی در چهار بیمار مبتلا به ضایعات دهانه رحم، این تفسیر را تأیید می کند
[ترجمه ترگمان]عدم وجود احساس لگن در چهار بیمار با ضایعات گردنی، این تفسیر را تایید می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The good news is that you can strengthen pelvic floor muscles through exercises.
[ترجمه گوگل]خبر خوب این است که می توانید عضلات کف لگن را از طریق ورزش تقویت کنید
[ترجمه ترگمان]خبر خوب این است که شما می توانید ماهیچه های کف لگن را از طریق ورزش تقویت کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Apparently it involved developing the muscles of the pelvic floor.
[ترجمه گوگل]ظاهراً شامل رشد عضلات کف لگن می شود
[ترجمه ترگمان]ظاهرا این کار در توسعه ماهیچه های کف لگن نقش داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The pectoral and pelvic fins and the dorsal along the crest of the back play no part in propulsion.
[ترجمه گوگل]باله های سینه ای و لگنی و پشتی در امتداد تاج پشت هیچ نقشی در پیشرانه ندارند
[ترجمه ترگمان]باله پشتی و لگن و باله پشتی در امتداد تاج پشت قسمت عقب هیچ نقشی در نیروی محرکه وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

لگنی (صفت)
pelvic

وابسته به لگن خاصره (صفت)
pelvic

واقع در نزدیک لگن خاصره (صفت)
pelvic

انگلیسی به انگلیسی

• of the pelvis
pelvic means close to your pelvis or relating to it.

پیشنهاد کاربران

بپرس