pelt

/ˈpelt//pelt/

معنی: شتاب، ضربه، پوستک، پوست خام، پوست پشم دار، پی در پی ضربت خوردن، پرتاب کردن، پوست کندن، پی درپی زدن، شتاب کردن
معانی دیگر: پرتاب کردن (به سوی)، انداختن، افکندن، پرت کردن، (به طور متوالی) ضربه زدن، (پی در پی) کوفتن، (پی در پی) پرسیدن، گفتن، عجله کردن، شتافتن، تکانه، (نادر) پرتاب، افکنش، (پوست یا چرم که مو یا پشم آن را نکنده باشند) پوستین، وت، (پوست یا چرم خام که مو یا پشم آن را کنده باشند) چرم خام، پوست دباغی نشده، خام سوز

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: pelts, pelting, pelted
(1) تعریف: to attack by hurling missiles or by repeated blows.

- The enemy pelted the fort with cannonballs.
[ترجمه گوگل] دشمن قلعه را با گلوله های توپ پرتاب کرد
[ترجمه ترگمان] دشمن با گلوله های توپ به دژ حمله کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The kids pelted each other with snowballs.
[ترجمه گوگل] بچه ها به یکدیگر گلوله های برفی پرتاب کردند
[ترجمه ترگمان] بچه ها با گلوله های برفی به یکدیگر حمله می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to throw (missiles) at someone or something.

- The castle's defenders pelted rocks down on their foes.
[ترجمه گوگل] مدافعان قلعه بر روی دشمنان خود سنگ پرتاب کردند
[ترجمه ترگمان] مدافعان قلعه به سوی دشمنان خود سنگ پرتاب کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to hit repeatedly.
مشابه: hail

- Hard rain pelted my face.
[ترجمه گوگل] باران تند صورتم را می بارید
[ترجمه ترگمان] باران سختی به چهره ام دوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to hit something repeatedly with, or as if with, missiles or blows.
مشابه: hail

- Outside it was pelting with rain.
[ترجمه گوگل] بیرون باران داشت می بارید
[ترجمه ترگمان] بیرون از آن، از باران، پر از باران بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: pelter (n.)
(1) تعریف: a blow, as of a missile.

- His neck felt the pelt of a rock.
[ترجمه گوگل] گردنش تکه سنگ را حس کرد
[ترجمه ترگمان] گردنش پوست یک صخره را احساس می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a repeated hitting.

- We went under an awning to escape the pelt of hail.
[ترجمه گوگل] برای فرار از تگرگ زیر سایه بان رفتیم
[ترجمه ترگمان] به زیر سایبانی رفتیم تا از the فرار کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: the skin or hide of an animal, usu. fur-bearing.
مشابه: hide, skin

جمله های نمونه

1. (at) full pelt
با سرعت تمام،با شتاب زیاد

2. i gave him a good pelt on the head with my stick
با چوب خود ضربه ی جانانه ای بر سر او زدم.

3. i listened to the rain pelt and rattle on the tin roof
به صدای خوردن و تلق تلق باران روی شیروانی گوش دادم.

4. Some of the younger men began to pelt one another with snowballs.
[ترجمه گوگل]برخی از مردان جوان شروع به زدن گلوله های برفی به یکدیگر کردند
[ترجمه ترگمان]بعضی از افراد کوچک تر با هم به هم گلوله های برفی می زدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The children pelt each other with snowballs.
[ترجمه گوگل]بچه ها با گلوله های برفی همدیگر را گلوله می زنند
[ترجمه ترگمان]بچه ها با گلوله های برفی به هم پرتاب می شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Alice leapt from the car and ran full pelt towards the emergency room.
[ترجمه گوگل]آلیس از ماشین پرید و به سمت اورژانس دوید
[ترجمه ترگمان]الیس از ماشین بیرون پرید و به سمت اتاق اورژانس رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He ran full pelt to the bus stop.
[ترجمه گوگل]به سمت ایستگاه اتوبوس دوید
[ترجمه ترگمان]با تمام قوا به ایستگاه اتوبوس حمله ور شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The boy gave the bully a pelt on the back with a pebble.
[ترجمه گوگل]پسرک با سنگ ریزه به کمرش گلوله داد
[ترجمه ترگمان]پسر با سنگریزه به پشتش ضربه زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Bullets of water pelt down, gusts of wind whip and tear from all sides.
[ترجمه گوگل]گلوله های آب فرو می ریزد، وزش باد از هر طرف شلاق می زند و پاره می شود
[ترجمه ترگمان]گلوله آب به پایین پرتاب می شود و باد می وزد و از هر طرف پاره می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A prime beaver pelt was worth $ 6 to $ 8 a pound.
[ترجمه گوگل]یک پوسته بیور اولیه 6 تا 8 دلار در هر پوند ارزش داشت
[ترجمه ترگمان]یک کلاهک اصلی سگ آبی به ارزش ۶ تا ۸ میلیارد پوند ارزش دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. An animal's pelt covered his scalp, its empty legs dangling beside his ears, yet it seemed not at all absurd.
[ترجمه گوگل]پوست حیوانی پوست سرش را پوشانده بود، پاهای خالیش کنار گوش‌هایش آویزان بود، اما اصلاً بی‌معنی به نظر نمی‌رسید
[ترجمه ترگمان]پوست سر حیوانی پوست سرش را پوشانده بود و پاهای خالی آن در گوش هایش آویزان بود، با این حال به نظر نمی رسید که بی معنی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I stroked his lovely velvety pelt and smelt his warm meaty breath.
[ترجمه گوگل]پوست مخملی دوست داشتنی اش را نوازش کردم و نفس گرم گوشتی اش را استشمام کردم
[ترجمه ترگمان]به پوست نرم مخملی او دست کشیدم و نفس گرم او را حس کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He ran full pelt down the street with a brick in his hand.
[ترجمه گوگل]او با آجری در دستش، در خیابان دوید
[ترجمه ترگمان]با یک آجر کف خیابان به طرف پایین خیابان دوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Pelt: Gee, thanks for the welcome.
[ترجمه گوگل]پلت: جان، ممنون از خوش آمدگویی
[ترجمه ترگمان] خدایا، ممنون که اومدی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Crowds started to pelt police cars with stones.
[ترجمه گوگل]جمعیت شروع به پرتاب سنگ به خودروهای پلیس کردند
[ترجمه ترگمان]جمعیت شروع به پرت کردن ماشین های پلیس با سنگ کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شتاب (اسم)
hurry, pelt, acceleration, haste, speed, velocity, precipitation, dispatch, hustle, expedience, expediency, tilt

ضربه (اسم)
pelt, accent, emphasis, stress, impact, strike, stroke, thud, lash, acute, hook, tit, brunt, hack, flap, whop, sock, traumatism, whang

پوستک (اسم)
pelt, cuticle

پوست خام (اسم)
pelt, rawhide

پوست پشم دار (اسم)
pelt

پی در پی ضربت خوردن (فعل)
pelt

پرتاب کردن (فعل)
pelt, slog, project, sling, lunge, thrust, pitch, shove, throw, hurl, shoot, skeet, jaculate

پوست کندن (فعل)
hide, pelt, bark, peel, pare, hull, rind, flense, skin

پی درپی زدن (فعل)
pelt, batter

شتاب کردن (فعل)
accelerate, hie, skelter, hurry, pelt, skelp

انگلیسی به انگلیسی

• fur; animal hide
throw, cast, project
if you pelt someone with things, you throw things at them.
if it is pelting with rain or if it is pelting down with rain, it is raining very hard; an informal use.

پیشنهاد کاربران

پوست ( دباغی نشده ) / ۱. پرتاب کردن. پرت کردن. انداختن ۲. ( باران ) به شدت باریدن ۳. مثل برق رفتن. مثل باد رفتن ۴. سوال پیچ کردن ۵. سرعت
مثال:
Pelting them with stones of shale
سنگهایی از سنگ رستی بر آنها پرت کردند.
...
[مشاهده متن کامل]

�تَرْمِیهِمْ بِحِجَارَةٍ مِنْ سِجِّیلٍ�
he made his fortune trading in beaver pelts
او ثروتش را از راه معامله و داد و ستد پوست سگ آبی بدست اورده.

● پی در پی کوفتن، پی در پی پرتاب کردن چیزی به سمت. . .
● شدید باریدن ( باران )
● خیلی سریع دویدن به جایی
● پوست جانور مرده ( همراه با پشم و موی روی آن )
● پشم و موی حیوان زنده
⁦✔️⁩پرتاب - پرت کردن، انداختن ( چیزی به سمت/سوی کسی یا چیزی دیگر )
Palestinian seriously hurt after settlers 💥pelt💥 his car with stones
باران بسیار شدید
repeatedly hurl ( something ) at someone or something
"he spotted four boys aged about ten pelting stones at ducks"
( of rain, hail, or snow ) fall quickly and very heavily.
"the rain was pelting down

بپرس