pelagic

/pəˈlædʒɪk//pəˈlædʒɪk/

معنی: دریایی، دریانشین، ساکن دریا، جانور دریایی
معانی دیگر: (جغرافی) دریا میان، دریا میانی، pelagian دریایی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: of, concerning, or living on the open sea, far from land, esp. on or near the surface.
مشابه: marine, maritime, oceanic

- pelagic islands
[ترجمه گوگل] جزایر دریایی
[ترجمه ترگمان] جزایر pelagic
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- pelagic birds
[ترجمه گوگل] پرندگان دریایی
[ترجمه ترگمان] پرندگان دریایی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. pelagic deposit
نهشت دریا میانی

2. Larvae may immediately become bottom dwellers or pelagic for a short period to be broadcast over vast distances by ocean currents.
[ترجمه گوگل]لاروها ممکن است فوراً برای مدت کوتاهی به ساکنان کف یا پلاژیک تبدیل شوند تا در فواصل وسیع توسط جریان های اقیانوسی پخش شوند
[ترجمه ترگمان]larvae ممکن است سریعا به ساکنین پایین یا ساکن دریا برای یک دوره کوتاه تبدیل شوند تا در فواصل طولانی از طریق جریان های اقیانوسی پخش شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Outside the breeding season, the terns are pelagic, ranging widely over the oceans.
[ترجمه گوگل]در خارج از فصل تولید مثل، درناها دریایی هستند و به طور گسترده در اقیانوس ها پخش می شوند
[ترجمه ترگمان]در خارج از فصل تولید مثل دریا، سیستم ها ساکن دریا هستند، به طور گسترده بر روی اقیانوس ها
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It has set a total quota for all pelagic species of just 60,000 tonnes for 199
[ترجمه گوگل]این کشور برای سال ۱۹۹ یک سهمیه کلی برای همه گونه های دریایی فقط ۶۰۰۰۰ تن تعیین کرده است
[ترجمه ترگمان]این کشور برای تمام گونه های ساکن ساکن دریا تنها ۶۰،۰۰۰ تن برای ۱۹۹ تن تعیین کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A pelagic habit and a delicate, gelatinous body account for their poor fossil record.
[ترجمه گوگل]یک عادت دریایی و بدن ظریف و ژلاتینی دلیل سابقه فسیلی ضعیف آنهاست
[ترجمه ترگمان]بر حسب عادت ماهیانه، یک حساب کوتاه و نازک و نازک و نازک برای فسیل ناچیز آن ها در نظر گرفته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They became masters of the pelagic realm, possibly swimming in schools like their distant relatives the squids.
[ترجمه گوگل]آنها استاد قلمرو پلاژیک شدند و احتمالاً مانند بستگان دور خود، ماهی مرکب، در مدارس شنا می کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها ارباب قلمرو ساکن دریا بودند که احتمالا در مدارسی مثل خویشاوندان دور آن ها شنا می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. What is the range of the pelagic environment?
[ترجمه گوگل]محدوده محیط پلاژیک چقدر است؟
[ترجمه ترگمان]گستره محیط ساکن دریا چیست؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The study shows that both the pelagic and demersal stocks have been in the state of over-expoition.
[ترجمه گوگل]این مطالعه نشان می دهد که هر دو ذخایر دریایی و کفزی در وضعیت بیش از حد اکسپوژی قرار داشته اند
[ترجمه ترگمان]این مطالعه نشان می دهد که هم the ساکن دریا و هم stocks در حالت بیش از حد هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Plankton and nekton are pelagic organisms.
[ترجمه گوگل]پلانکتون و نکتون موجودات دریایی هستند
[ترجمه ترگمان]plankton و nekton موجودات دریایی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Results shows that there are 13 pelagic sharks occurring in the Atlantic longline catch and dominant species are short mako(Isurus oxyrinchus) and blue shark(Prionace glauca).
[ترجمه گوگل]نتایج نشان می دهد که 13 کوسه دریایی در صید لانگ لاین اقیانوس اطلس وجود دارد و گونه های غالب آن ها ماکو کوتاه (Isurus oxyrinchus) و کوسه آبی (Prionace glauca) هستند
[ترجمه ترگمان]نتایج نشان می دهد که ۱۳ sharks ساکن دریا در اقیانوس اطلس و گونه های غالب وجود دارند (Isurus oxyrinchus)و کوسه آبی (Prionace glauca)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Pelagic tunicates play an important role in marine food web carbon cycle as they feed on bacterioplankton and pico-and nano-phytoplankton and meanwhile are preys for commercial animals.
[ترجمه گوگل]تونیکات های پلاژیک نقش مهمی در چرخه کربن شبکه غذایی دریایی دارند زیرا از باکتریوپلانکتون ها و پیکو و نانو فیتوپلانکتون تغذیه می کنند و در عین حال طعمه حیوانات تجاری هستند
[ترجمه ترگمان]Pelagic tunicates نقش مهمی در چرخه کربن تولید مواد غذایی دریایی ایفا می کنند چون آن ها از bacterioplankton و pico - و nano - phytoplankton تغذیه می کنند و در عین حال برای حیوانات تجاری شکار می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The pelagic fishery of our country has developed a lot since 194
[ترجمه گوگل]شیلات دریایی کشور ما از سال 194 پیشرفت زیادی کرده است
[ترجمه ترگمان]ماهیگیری ساکن دریا در کشور ما از زمان ۱۹۴ (۱۹۴)خیلی پیشرفت کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Pelagic sediment contains tiny grain of material.
[ترجمه گوگل]رسوب پلاژیک حاوی دانه های ریز مواد است
[ترجمه ترگمان]رسوب Pelagic حاوی دانه های ریز مواد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In some areas even aragonitic shells of the pelagic molluscs pteropods coat the sea floor.
[ترجمه گوگل]در برخی مناطق حتی پوسته‌های آراگونیتی نرم تنان دریایی پتروپودها کف دریا را می‌پوشانند
[ترجمه ترگمان]در برخی مناطق حتی aragonitic صدف دریایی ساکن دریا، molluscs pteropods را در کف دریا پوشانده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دریایی (صفت)
marine, maritime, nautical, pelagic, pelagian, thalassic

دریانشین (صفت)
pelagic, pelagian

ساکن دریا (صفت)
pelagic, pelagian

جانور دریایی (صفت)
pelagic, pelagian

تخصصی

[عمران و معماری] دریا میانی
[زمین شناسی] دریایی، واقع در آب، ستونی از آب شامل جانداران دریایی شناگر ارادی (نکتونیک) یا غوطه ور

انگلیسی به انگلیسی

• of the ocean, of sea water

پیشنهاد کاربران

pelagic ( زمین‏شناسی )
واژه مصوب: دریامیانی
تعریف: 1. مربوط به اندامگان های دریایی که محیط زیست آنها دریای آزاد باشد، نه بستر یا مناطق ساحلی دریا|||2. آنچه به محیط آب اقیانوس ها مربوط شود

بپرس