peeving

انگلیسی به انگلیسی

• irritating, annoying, maddening

پیشنهاد کاربران

🔸 معادل فارسی:
آزار دادن / رنجاندن / اعصاب خرد کردن / ناراحت کردن/ در زبان محاوره ای: رو مخ رفتن، کفر کسی رو درآوردن، اعصاب کسی رو خرد کردن
🔸 تعریف ها:
1. ( فعل – رفتاری ) : عمل آزار دادن یا ایجاد ناراحتی در کسی، معمولاً به صورت جزئی یا مکرر
...
[مشاهده متن کامل]

مثال: She’s always peeving her coworkers with her constant complaints. همیشه با غرغرهای مداومش اعصاب همکاراش رو خورد می کنه.
2. ( اسم مصدر – حالت ) : وضعیتی که در آن چیزی یا کسی باعث آزار یا ناراحتی می شه
مثال: His peeving attitude made the meeting unbearable. رفتار آزاردهنده ش جلسه رو غیرقابل تحمل کرد.
🔸 مترادف ها:
annoy – irritate – bother – vex – bug – aggravate – rile – nettle