🔸 معادل فارسی:
لایه ها را کنار زدن / پرده برداری تدریجی / کشف تدریجی حقیقت
در زبان محاوره ای:
کم کم رفتن توی عمق ماجرا، لایه به لایه راز رو برملا کردن
🔸 تعریف ها:
1. ( استعاری – کشف حقیقت ) :
... [مشاهده متن کامل]
به تدریج آشکار کردن جزئیات یا حقایق پنهان، معمولاً با بررسی دقیق یا پرسش های عمیق
مثال: To understand the problem, we need to peel back the layers of bureaucracy.
برای فهم مشکل، باید لایه های بوروکراسی رو کنار بزنیم.
2. ( تحلیلی – رسانه/تحقیق ) :
بررسی یک موضوع پیچیده با برداشتن موانع یا اطلاعات سطحی تا رسیدن به هسته ی اصلی
مثال: The documentary peels back the layers of the music industry.
این مستند لایه های صنعت موسیقی رو کنار می زنه.
3. ( شخصی – روانشناسی ) :
آشکار کردن احساسات یا انگیزه های پنهان یک فرد، معمولاً در گفت وگو یا درمان
مثال: Therapy helped her peel back the layers of her childhood trauma.
درمان به او کمک کرد لایه های آسیب های کودکی اش را کنار بزند.
🔸 مترادف ها:
uncover – reveal – dig deeper – get to the core – strip away
لایه ها را کنار زدن / پرده برداری تدریجی / کشف تدریجی حقیقت
در زبان محاوره ای:
کم کم رفتن توی عمق ماجرا، لایه به لایه راز رو برملا کردن
🔸 تعریف ها:
1. ( استعاری – کشف حقیقت ) :
... [مشاهده متن کامل]
به تدریج آشکار کردن جزئیات یا حقایق پنهان، معمولاً با بررسی دقیق یا پرسش های عمیق
مثال: To understand the problem, we need to peel back the layers of bureaucracy.
برای فهم مشکل، باید لایه های بوروکراسی رو کنار بزنیم.
2. ( تحلیلی – رسانه/تحقیق ) :
بررسی یک موضوع پیچیده با برداشتن موانع یا اطلاعات سطحی تا رسیدن به هسته ی اصلی
مثال: The documentary peels back the layers of the music industry.
این مستند لایه های صنعت موسیقی رو کنار می زنه.
3. ( شخصی – روانشناسی ) :
آشکار کردن احساسات یا انگیزه های پنهان یک فرد، معمولاً در گفت وگو یا درمان
مثال: Therapy helped her peel back the layers of her childhood trauma.
درمان به او کمک کرد لایه های آسیب های کودکی اش را کنار بزند.
🔸 مترادف ها: