peel away the layers

پیشنهاد کاربران

🔸 معادل فارسی:
( ۱ ) لایه برداری کردن از پیچیدگی ها
( ۲ ) پرده برداری تدریجی از حقیقت
( ۳ ) رسیدن به عمق موضوع یا احساس
در زبان محاوره ای:
لایه لایه باز کردن، رفتن زیر پوست قضیه، کندن نقاب ها
...
[مشاهده متن کامل]

________________________________________
🔸 تعریف ها:
1. 🧠 ( تحلیلی – ذهنی ) :
برای توصیف فرآیند بررسی عمیق یک موضوع، شخصیت، یا مسئله؛ از سطحی ترین لایه ها تا رسیدن به هسته ی اصلی
مثال:
To understand the conflict, we need to **peel away the layers** of history and emotion.
برای فهم این درگیری باید لایه های تاریخ و احساسات رو یکی یکی کنار بزنیم.
2. 💔 ( احساسی – روان شناختی ) :
در توصیف سفر درونی یا شناخت خود، برای رسیدن به احساسات پنهان یا زخم های عمیق
مثال:
Therapy helped her **peel away the layers** of shame and fear.
درمان بهش کمک کرد لایه های شرم و ترس رو کنار بزنه.
3. 🎭 ( شاعرانه – دراماتیک ) :
در نوشتار ادبی یا داستانی، برای توصیف کشف تدریجی حقیقت، هویت، یا راز
مثال:
As the story unfolds, we **peel away the layers** of each character’s past.
با پیشرفت داستان، لایه های گذشته ی هر شخصیت رو کنار می زنیم.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
uncover – reveal – dig deeper – strip back – expose – unravel