pedometer

/pɪˈdɒmɪtər//pɪˈdɒmɪtə/

معنی: رشد سنج کودک، گام شمار، قدم شمار
معانی دیگر: مسافت سنج، pedimeter رشد سنج کودک

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: an instrument that records the approximate distance a person walks by registering the number of steps taken.

جمله های نمونه

1. This program makes a great partner to your pedometer.
[ترجمه گوگل]این برنامه یک شریک عالی برای گام شمار شما می سازد
[ترجمه ترگمان]این برنامه، یک شریک بزرگ را به pedometer شما تبدیل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The use pedometer to calculate a day every day of the journey.
[ترجمه گوگل]از گام شمار برای محاسبه یک روز در هر روز سفر استفاده کنید
[ترجمه ترگمان]استفاده از pedometer برای محاسبه یک روز در هر روز از سفر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The easiest way to measure distance is to get hold of a pedometer.
[ترجمه گوگل]ساده ترین راه برای اندازه گیری فاصله گرفتن گام شمار است
[ترجمه ترگمان]ساده ترین راه برای اندازه گیری فاصله گرفتن یک pedometer است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Once you begin to stray from easily measured routes and landmarks, you will need to acquire a pedometer.
[ترجمه گوگل]هنگامی که شروع به دور شدن از مسیرها و نقاط دیدنی به راحتی اندازه گیری کردید، باید یک گام شمار داشته باشید
[ترجمه ترگمان]هنگامی که از مسیرها و نشانه های اندازه گیری به راحتی اندازه گیری به دست می آورید، باید یک pedometer به دست آورید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Of course, you can also attach it to your belt like a traditional pedometer.
[ترجمه گوگل]البته می توانید آن را نیز مانند گام شمار سنتی به کمربند خود وصل کنید
[ترجمه ترگمان]البته، شما هم چنین می توانید آن را به کمربند خود مانند یک pedometer سنتی وصل کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. In addition, walk - loving mobile phone users will be channeled a pedometer to use it.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، کاربران عاشق راه رفتن تلفن همراه، یک گام شمار برای استفاده از آن در اختیار خواهند داشت
[ترجمه ترگمان]به علاوه، کاربران تلفن همراه عاشق راه می روند تا از آن استفاده کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. New features include video, voice recording, an FM radio, and a pedometer.
[ترجمه گوگل]ویژگی های جدید شامل فیلم، ضبط صدا، رادیو FM و گام شمار است
[ترجمه ترگمان]ویژگی های جدید شامل ویدئو، ضبط صدا، رادیو اف ام و یک pedometer است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He was an inventor himself: he invented a moldboard for plows, a swivel chair, a pedometer, a camp stool, and a copying device, among other things.
[ترجمه گوگل]او خودش یک مخترع بود: او یک تخته قالب برای گاوآهن، یک صندلی چرخان، یک گام شمار، یک چهارپایه اردوگاهی و یک دستگاه کپی و موارد دیگر اختراع کرد
[ترجمه ترگمان]خودش یک مخترع بود: برای شخم زدن یک صندلی گردان، یک صندلی گردان، یک سه پایه camp و یک دستگاه کپی از چیزهای دیگر اختراع کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

رشد سنج کودک (اسم)
pedimeter, pedometer

گام شمار (اسم)
stopwatch, pedimeter, pedometer, step counter

قدم شمار (اسم)
stopwatch, pedometer

تخصصی

[علوم دامی] حرکت نگار
[زمین شناسی] قدم سنج
[] گام سنج
[نفت] گام شمار

انگلیسی به انگلیسی

• device for measuring the distance walked

پیشنهاد کاربران

[پزشکی] وسیله ی اندازه گیری رد پا ( جای پا، قدم )
pedometer ( رایانه و فنّاوری اطلاعات )
واژه مصوب: گام شمار
تعریف: افزارة کوچکی که حرکت عمودی بدن را حس می کند و با استفاده از آن گام ها را می شمارد

بپرس