pedlar

/ˈpedlər//ˈpedlə/

دوره گرد، دست فروش، خرده فروش

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: variant of peddler.

جمله های نمونه

1. The tricky street pedlar cheated the girl into giving him all her money.
[ترجمه گوگل]دستفروش حیله گر خیابان دختر را فریب داد تا تمام پول خود را به او بدهد
[ترجمه ترگمان]این دوره گرد حقه باز، دخترک را فریب داد و تمام پولش را به او داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The pedlar beckoned me to follow him.
[ترجمه گوگل]دستفروش به من اشاره کرد که دنبالش بروم
[ترجمه ترگمان]دوره گرد به من اشاره کرد که دنبالش بروم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The pedlar sponged money off us.
[ترجمه گوگل]دستفروش پول را از روی ما برداشت
[ترجمه ترگمان]فروشنده پول را با اسفنج پاک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The pedlar cast the scale slightly.
[ترجمه گوگل]دستفروش ترازو را کمی انداخت
[ترجمه ترگمان]فروشنده این مقیاس را اندکی کاهش داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The family had given shelter to an old pedlar.
[ترجمه گوگل]خانواده به یک دستفروش پیر پناه داده بودند
[ترجمه ترگمان]خانواده به یک دوره گرد پیر پناهنده شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The pedlar clammed up when I mentioned the police.
[ترجمه گوگل]وقتی به پلیس اشاره کردم، دستفروش بلند شد
[ترجمه ترگمان]فروشنده دوره گرد وقتی به پلیس اشاره کردم، آن را بلند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The young pedlar cast him a wary glance and apparently decided on practicality over valour.
[ترجمه گوگل]دستفروش جوان نگاهی محتاطانه به او انداخت و ظاهراً عملی بودن را به شجاعت ترجیح داد
[ترجمه ترگمان]این مرد جوان نگاهی محتاطانه به او انداخت و ظاهرا به خاطر شجاعت و شجاعت به این نتیجه رسیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The pedlar tried to sell me some small articles.
[ترجمه گوگل]دستفروش سعی کرد چند کالای کوچک را به من بفروشد
[ترجمه ترگمان]فروشنده سعی کرد چند تا مقاله کوچک به من بفروشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. My grandmother dickered with the pedlar over the price of apples.
[ترجمه گوگل]مادربزرگم با دستفروشی سر قیمت سیب‌ها می‌چرخید
[ترجمه ترگمان]مادربزرگم با دست فروش سیب در قیمت سیب هم کاری می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Every pedlar praises his own needles.
[ترجمه گوگل]هر دستفروشی سوزن های خودش را می ستاید
[ترجمه ترگمان]هر دوره گرد از میل های بافتنی خود تعریف می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Pedlar plays tricks on the balance, this kind of thing almost everybody has been encountered.
[ترجمه گوگل]پدلار روی تعادل بازی می کند، تقریباً همه با چنین چیزی مواجه شده اند
[ترجمه ترگمان]pedlar در این تعادل حقه می زند، این چیزی است که تقریبا همه با آن مواجه شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I buy to that book from flowing pedlar there.
[ترجمه گوگل]من آن کتاب را از دستفروشی که در آنجا جاری است خریدم
[ترجمه ترگمان]من این کتاب را از دست یک فروشنده دوره گرد می خرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. As if to be more like a pedlar, I wear a silver ring.
[ترجمه گوگل]انگار بیشتر شبیه دستفروش باشم، انگشتر نقره می پوشم
[ترجمه ترگمان]مثل یک فروشنده دوره گرد، من حلقه نقره می زنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The woman was bargaining with the pedlar.
[ترجمه گوگل]زن در حال چانه زنی با دستفروش بود
[ترجمه ترگمان]آن زن داشت با فروشنده معامله می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• one who travels about selling small wares, merchant; distributor; vendor (also peddler)
a pedlar is someone who sells small objects, especially by taking them round from house to house; an old-fashioned use.
a pedlar of particular ideas is someone who frequently expresses such ideas to other people; used showing disapproval.

پیشنهاد کاربران

بپرس