pedestrian

/pəˈdestriən//pɪˈdestrɪən/

معنی: پیاده رو، عابر پیاده، وابسته به پیاده روی، بی روح، مبتذل
معانی دیگر: پی سپار، پیاده، وابسته به پیاده ها، (به ویژه سبک ادبی یا سخنگویی) بی روح، عاری از لطف و گیرایی، پیش پا افتاده

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a person who is walking, esp. on or near a street.
مترادف: walker
مشابه: hiker, stroller
صفت ( adjective )
(1) تعریف: of, concerning, or intended for pedestrians.

(2) تعریف: going on foot.
مترادف: afoot

(3) تعریف: unimaginative or commonplace.
مترادف: banal, commonplace, humdrum, mundane, ordinary, prosaic, prosy, run-of-the-mill, uncreative, unimaginative
متضاد: stirring
مشابه: conventional, everyday, flat, hackneyed, middling, plodding, stale, stock, stodgy, tedious, trite, usual

- pedestrian literature
[ترجمه David] ادبیات سطحی/ مبتذل
|
[ترجمه گوگل] ادبیات عابر پیاده
[ترجمه ترگمان] ادبیات عابر پیاده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a pedestrian bridge
پل ویژه ی عابران پیاده

2. a pedestrian journey
مسافرت پیاده

3. most of his short stories are quite pedestrian and flat
اکثر داستان های او معمولی و خسته کننده اند.

4. After driving a bus all day, Norris liked to be a pedestrian and take long, casual walks in the evening.
[ترجمه گوگل]نوریس پس از رانندگی با اتوبوس در تمام طول روز، دوست داشت عابر پیاده باشد و عصرها پیاده روی های طولانی و معمولی داشته باشد
[ترجمه ترگمان]بعد از این که تمام روز سوار اتوبوس شد، خانم نوریس دوست داشت پیاده برود و از پیاده روی زیاد لذت ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The police say it is urgent that pedestrians stay on the sidewalk.
[ترجمه گوگل]پلیس می گوید ضروری است عابران پیاده در پیاده رو بمانند
[ترجمه ترگمان]پلیس می گوید ضروری است که عابران پیاده در پیاده رو بمانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I don't doubt that a pedestrian can get places faster than a car in downtown traffic.
[ترجمه گوگل]من شک ندارم که یک عابر پیاده می تواند سریعتر از یک ماشین در ترافیک مرکز شهر به مکان ها برسد
[ترجمه ترگمان]من شک ندارم که یک عابر پیاده می تواند سریع تر از یک ماشین در مرکز ترافیک مرکز خرید کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In Los Angeles a pedestrian is a rare spectacle.
[ترجمه گوگل]در لس آنجلس یک عابر پیاده یک منظره نادر است
[ترجمه ترگمان]در لس آنجلس، یک عابر پیاده یک نمایش نادر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She was mown down on a pedestrian crossing.
[ترجمه علی ابطحی] او بر روی خط عابر پیاده کشته شد.
|
[ترجمه گوگل]او را در گذرگاه عابر پیاده کنده اند
[ترجمه ترگمان]او در یک تقاطع پیاده رو درو شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The pedestrian stopped at the curbside.
[ترجمه گوگل]عابر پیاده کنار خیابان توقف کرد
[ترجمه ترگمان]عابر پیاده در the توقف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Life in the suburbs can be pretty pedestrian.
[ترجمه Akram] زندگی در حومه شهر میتواند بسیار بی روح باشد.
|
[ترجمه گوگل]زندگی در حومه شهر می تواند بسیار پیاده روی باشد
[ترجمه ترگمان]زندگی در حومه شهر می تواند بسیار پیاده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. His speech was long and pedestrian.
[ترجمه فهیمه] سخن او طولانی و پیش پا افتاده بود.
|
[ترجمه گوگل]سخنرانی او طولانی و پیاده بود
[ترجمه ترگمان]سخن او طولانی و طولانی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The speeding car barely missed the pedestrian.
[ترجمه گوگل]ماشین با سرعت زیاد به سختی از دست عابر پیاده گذشت
[ترجمه ترگمان]اتومبیل با سرعت به راه افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Her latest play is more pedestrian and less ambitious than her earlier work.
[ترجمه گوگل]آخرین نمایش او نسبت به کارهای قبلی‌اش پیاده‌روتر و جاه‌طلبانه‌تر است
[ترجمه ترگمان]آخرین بازی او more و less از کاره ای نخستش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The pedestrian who had nearly been run over reported the incident to the police.
[ترجمه گوگل]عابر پیاده که نزدیک به زیر گرفته شده بود، این حادثه را به پلیس گزارش داد
[ترجمه ترگمان]عابر پیاده که نزدیک بود این حادثه را به پلیس گزارش کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I traversed the narrow pedestrian bridge.
[ترجمه گوگل]از پل باریک عابر پیاده گذشتم
[ترجمه ترگمان]از پل باریک عبور کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The driver was slanging a pedestrian who had got in his way.
[ترجمه گوگل]راننده داشت به عابر پیاده ای که سر راهش قرار گرفته بود می گفت
[ترجمه ترگمان]راننده تنها کسی بود که راه خود را در پیش گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پیاده رو (اسم)
walk, pedestrian, peripatetic, pavement, footer, sidewalk, footpath

عابر پیاده (اسم)
pedestrian

وابسته به پیاده روی (صفت)
pedestrian

بی روح (صفت)
tame, inconscient, arid, meek, apathetic, apathetical, dead, soulless, spiritless, prosaic, pedestrian, vapid, inert, exanimate

مبتذل (صفت)
commonplace, stale, pedestrian, trivial, banal, vulgar, trite, humdrum, platitudinarian, platitudinous, well-worn, truistic

تخصصی

[عمران و معماری] عابرپیاده - پیاده رو

انگلیسی به انگلیسی

• someone who travels on foot
of a person who travels on foot; unimaginative; boring
a pedestrian is a person who is walking, especially in a town or city, rather than travelling in a vehicle.
someone or something that is pedestrian is dull and ordinary; a formal use.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: Lacking in excitement; dull and ordinary 🚶‍♂️🥱
🔍 مترادف: Mundane
✅ مثال: The film's plot was pedestrian, offering little more than a predictable story.
عابر پیاده
وابسته به پیاده روی، مبتذل، بی روح، معماری: پیاده
پیش پا افتاده ، سطح پایین ، ضعیف از لحاظ کیفیت
pedestrian 2 ( adj ) =without any imagination or excitement; dull, e. g. Her latest play is more pedestrian and less ambitious than her earlier work
pedestrian
pedestrian ( n ) ( pəˈdɛstriən ) =a person walking in the street and not traveling in a vehicle, pedestrian 1 ( adj ) ( pəˈdɛstriən ) =connected with pedestrians, e. g. pedestrian areas
pedestrian
pedestrian: عابر
Pedestrian job: شغل معمولی و ملال آور
عوام بودن
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : pedestrianize
✅️ اسم ( noun ) : pedestrian / pedestrianization
✅️ صفت ( adjective ) : pedestrian
✅️ قید ( adverb ) : _
whenever you were able to not say anything when angry and not break someones heart then you can claim that you love that you love the other bottom of your heart. . . otherwise when i am happy and normal when the pedestrians on my street are kind
عابر پیاده
Yesterday, a car collided with a pedestrian and seriously injured the pedestrian.
a person walking in the street and not travelling in a vehicle
a person going on foot : WALKER
Pedestrian : عابرپیاده
Sidewalk : پیاده رو
Walking/Hike : پیاده روی
تعریف گوگل رو هم میزارم براتون :
noun
🔴a person walking along a road or in a developed area
...
[مشاهده متن کامل]

◀️"the road is so dangerous pedestrians avoid it"
🔰SIMILAR :
walker / person on foot / hiker / rambler / stroller / wayfarer / footslogger / foot traveler
🔰OPPOSITE :
driver
adjective
🔴lacking inspiration or excitement; dull.
◀️"disenchantment with their present, pedestrian lives"
🔰SIMILAR :
dull / plodding / boring / tedious / monotonous / uneventful / unremarkable / tiresome / wearisome / uninspired / uncreative / unimaginative / unexciting / uninteresting / lifeless / dry / unvarying / unvaried / repetitive / repetitious / routine / commonplace / average / workaday / ordinary / everyday / unoriginal / derivative / mediocre / run - of - the - mill / flat / prosaic / matter - of - fact / turgid / stodgy / mundane / humdrum / OK / so - so / bog - standard / vanilla / plain vanilla / nothing to write home about / not so hot / not up to much / common or garden / half - pie
🔰OPPOSITE :
inspired / exciting

کسل کننده
شخصی یا کسی که در عابر پیاده راه میرود
پیاده محور، پیاده مدار
عابر پیاده
کم هوش و پیش پا افتاده هم معنی میده
ر. ک. توضیحی که درباره واژه vulgar داده ام. محمدرضا ایوبی صانع
vulgar
پیاده رو
عابر پیاده، معمولی، پیش پا افتاده
رهگذر
این کلمه در اسم میشود: عابر پیاده - پیاده
و در صفت : پیش پاافتاده و خسته کننده، کسالت آور و بی روح مثلا در سخنرانی ها
خط عابر پیاده
راه رفتن روی پیاده رو
عابران پیاده
پیاده
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٨)

بپرس