pedagogy

/ˈpedəˌɡodʒi//ˈpedəɡɒdʒi/

معنی: تربیت، تعلیم، فن تعلیم، نواموزی، فن اموزش وپرورش کودک، للگی
معانی دیگر: آموزگاری، تدریس، معلمی، آموزگری

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the art or technique of teaching.

(2) تعریف: the act, process, or profession of teaching.

- Her authoritarian style of pedagogy alienates students.
[ترجمه مسعود] شیوه مستبدانه تدریس او دانش آموزان را بیزار می کند.
|
[ترجمه گوگل] سبک آموزش اقتدارگرایانه او دانش آموزان را از خود بیگانه می کند
[ترجمه ترگمان] سبک authoritarian تعلیم و تربیت او دانش آموزان را منحرف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. A pedagogy which denies this perversely creates difficulties which hamper the learner in this task.
[ترجمه گوگل]تعلیم و تربیتی که این امر را به طور انحرافی انکار می کند، مشکلاتی را ایجاد می کند که زبان آموز را در انجام این کار دچار مشکل می کند
[ترجمه ترگمان]تعلیم و تربیت که این موضوع را انکار می کند، مشکلاتی را ایجاد می کند که به یاد گیرنده در این کار تاثیر می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The perspective on pedagogy that informs this book, then, makes considerable demands on the practising teacher.
[ترجمه گوگل]بنابراین، دیدگاه آموزشی که این کتاب را معرفی می کند، مطالبات قابل توجهی را از معلم عمل می کند
[ترجمه ترگمان]سپس دیدگاه آموزش و پرورش که این کتاب را اطلاع می دهد، مطالبات قابل توجهی را بر روی معلم تمرین ایجاد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The view of pedagogy proposed here, then, makes teachers responsible for defining their own problems and providing their own solutions.
[ترجمه گوگل]پس دیدگاه پداگوژی که در اینجا مطرح شده است، معلمان را مسئول تعریف مشکلات خود و ارائه راه حل های خود می کند
[ترجمه ترگمان]دیدگاه آموزش ارایه شده در اینجا، معلمان را مسیول تعریف مشکلات خودشان و ارایه راه حل خودشان می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Shaughnessy never developed a pedagogy of her own.
[ترجمه گوگل]Shaughnessy هرگز آموزش و پرورش خود را توسعه نداد
[ترجمه ترگمان]Shaughnessy هیچ وقت تعلیم و تربیت خود را پرورش نداد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. For example, a computer pedagogy aimed directly at fostering disembedded thought needs to be devised, as do appropriate evaluation procedures.
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، یک آموزش کامپیوتری که مستقیماً با هدف پرورش افکار نامتجانس انجام می شود، مانند روش های ارزیابی مناسب، باید ابداع شود
[ترجمه ترگمان]برای مثال، یک سیستم آموزش کامپیوتر با هدف ترویج تفکر disembedded نیاز به تدبیر دارد، همان طور که روش های ارزیابی مناسب را انجام می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It was very much the sort of developmental pedagogy that composition scholars and learning theorists prescribe for remedial students.
[ترجمه گوگل]این بسیار نوع تربیت رشدی است که دانشمندان ترکیب و نظریه پردازان یادگیری برای دانشجویان تقویتی تجویز می کنند
[ترجمه ترگمان]این نوع تعلیم و تربیت رو به رشدی بود که محققان و نظریه پردازان در زمینه یادگیری برای دانش آموزان درمان تجویز می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Pedagogy in this case actually makes the learning task more difficult.
[ترجمه گوگل]آموزش در این مورد در واقع کار یادگیری را دشوارتر می کند
[ترجمه ترگمان]Pedagogy در این مورد واقعا کار یادگیری را مشکل تر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. At least this sort of pedagogy acknowledges the gravity of the remedial task.
[ترجمه گوگل]حداقل این نوع آموزش، گرانی کار اصلاحی را تصدیق می کند
[ترجمه ترگمان]دست کم این نوع تعلیم و تربیت، جاذبه کار remedial را تایید می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Equally, how is language pedagogy to be defined in relation to other areas of enquiry that impinge upon it?
[ترجمه گوگل]به همین ترتیب، آموزش زبان در رابطه با سایر حوزه‌های تحقیقی که بر آن تأثیر می‌گذارد چگونه باید تعریف شود؟
[ترجمه ترگمان]به همان اندازه، شیوه آموزش زبان چگونه باید در رابطه با سایر حوزه های تحقیقاتی که بر آن تاثیر می گذارد، تعریف شود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. These conditions include theories of pedagogy and practices of hegemony that help to determine the meanings of literacy for particular practitioners.
[ترجمه گوگل]این شرایط شامل تئوری‌های آموزشی و شیوه‌های هژمونی است که به تعیین معانی سواد برای تمرین‌کنندگان خاص کمک می‌کند
[ترجمه ترگمان]این شرایط شامل نظریه های آموزش و شیوه هژمونی است که به تعیین معانی سواد برای متخصصان خاص کمک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The interests of scholarship and pedagogy are at odds here.
[ترجمه گوگل]منافع بورسیه و آموزش در اینجا در تضاد است
[ترجمه ترگمان]علایق پژوهشی و تعلیم و تربیت در اینجا با هم اختلاف نظر دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Teachers who make outstanding contributions in pedagogy should be commended and rewarded.
[ترجمه گوگل]معلمانی که سهم برجسته ای در تعلیم و تربیت دارند باید مورد ستایش و پاداش قرار گیرند
[ترجمه ترگمان]آموزگارانی که در آموزش و پرورش نقش مهمی ایفا می کنند، باید مورد تقدیر و تقدیر قرار گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Subjects of study such as pedagogy and education management are also on the priority list.
[ترجمه گوگل]رشته های تحصیلی مانند آموزش و پرورش و مدیریت آموزشی نیز در لیست اولویت قرار دارند
[ترجمه ترگمان]موضوعات مورد مطالعه مانند مدیریت آموزش و آموزش نیز در فهرست اولویت قرار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This theory belongs to music pedagogy and courses to learn the property.
[ترجمه گوگل]این تئوری متعلق به آموزش موسیقی و دوره هایی برای یادگیری ویژگی است
[ترجمه ترگمان]این نظریه به آموزش و تعلیم موسیقی و دوره های آموزشی مربوط می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The "Reform Program for Basic Curriculums(Trial)" emphasizes: "pedagogy is the unify of the teacher's teaching and student's learning which is the essentialness of the communication and interaction.
[ترجمه گوگل]«برنامه اصلاح برنامه‌های درسی پایه (آزمایشی)» تأکید می‌کند: «پاداگوژی یکپارچه‌سازی آموزش معلم و یادگیری دانش‌آموز است که اصل ارتباط و تعامل است
[ترجمه ترگمان]\"برنامه اصلاح برای Curriculums اساسی\" تاکید می کند: \" تعلیم و تربیت یکی از unify دانش معلم و دانش آموزان است که قابلیت ارتباط و تعامل را در بر می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تربیت (اسم)
manner, steerage, cultivation, civility, nurture, upbringing, pedagogy, gentry, gentrice, pedagogics

تعلیم (اسم)
schooling, training, edification, pedagogy, doctrine, didactics, teaching, tuition

فن تعلیم (اسم)
pedagogy, didactics

نواموزی (اسم)
pedagogy, didactics

فن اموزش وپرورش کودک (اسم)
pedagogy, pedagogics

للگی (اسم)
tutelage, pedagogy, tutorship, tutorage, pedagogics

انگلیسی به انگلیسی

• education; profession of teaching
pedagogy is the study and theory of the methods and principles of teaching; a formal word.

پیشنهاد کاربران

Pedagogy refers to the method or practice of teaching, including the strategies, techniques, and principles used to facilitate learning. It encompasses the theories and approaches that guide the educational process.
...
[مشاهده متن کامل]

به روش یا عمل تدریس، از جمله راهبردها، فنون و اصول مورد استفاده برای تسهیل یادگیری اشاره دارد. این عبارت، نظریه ها و رویکردهایی را در بر می گیرد که فرآیند آموزشی را هدایت می کنند.
*** علوم تربیتی ( آموزش شناسی ) شاخه ای از علوم انسانی است که به موضوع آموزش و پرورش انسان می پردازد و وجوه بی پایان آن از جمله یادگیری، رشد، به کارگیری و تقویت نیروهای فکری و بدنی و غیره را مورد بررسی قرار می دهد. هرچه که به نوعی، به تعلیم و تربیت انسان ها مربوط می شود، شاخه ای از حیطه وسیع علوم تربیتی علم کاربردی یا پایه ( Educationa Science ) است.
مثال ها؛
For example, a teacher might say, “I incorporate various pedagogical techniques to engage my students. ”
A researcher might study different pedagogies and their impact on student outcomes.
In a discussion about effective teaching, someone might argue, “A strong pedagogy is essential for promoting deep understanding and critical thinking. ”

منابع• https://fluentslang.com/slang-for-teaching/
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : pedagogy / pedagogue
✅️ صفت ( adjective ) : pedagogical / pedagogic
✅️ قید ( adverb ) : pedagogically
علم تربیت
فن تعلیم
آموزشی
روش آموزش
"تعلیم و تربیت" مطالعه و نظریه ی روشها و اصول " آموزش" است.
علوم پرورشی
آموزش کودکان
روش آموزگاری
تربیت، تعلیم.
تعلیم و تربیت
بررسی متدها ورزشهای که هریک از افراد جامعه برای زیستن ودر اجتماع حاضر بودن وب دست آوردن امکاناتی که با ان ها زندگی تسهیل می یابد.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس