1. A pedagogy which denies this perversely creates difficulties which hamper the learner in this task.
[ترجمه گوگل]تعلیم و تربیتی که این امر را به طور انحرافی انکار می کند، مشکلاتی را ایجاد می کند که زبان آموز را در انجام این کار دچار مشکل می کند
[ترجمه ترگمان]تعلیم و تربیت که این موضوع را انکار می کند، مشکلاتی را ایجاد می کند که به یاد گیرنده در این کار تاثیر می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. The perspective on pedagogy that informs this book, then, makes considerable demands on the practising teacher.
[ترجمه گوگل]بنابراین، دیدگاه آموزشی که این کتاب را معرفی می کند، مطالبات قابل توجهی را از معلم عمل می کند
[ترجمه ترگمان]سپس دیدگاه آموزش و پرورش که این کتاب را اطلاع می دهد، مطالبات قابل توجهی را بر روی معلم تمرین ایجاد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The view of pedagogy proposed here, then, makes teachers responsible for defining their own problems and providing their own solutions.
[ترجمه گوگل]پس دیدگاه پداگوژی که در اینجا مطرح شده است، معلمان را مسئول تعریف مشکلات خود و ارائه راه حل های خود می کند
[ترجمه ترگمان]دیدگاه آموزش ارایه شده در اینجا، معلمان را مسیول تعریف مشکلات خودشان و ارایه راه حل خودشان می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Shaughnessy never developed a pedagogy of her own.
[ترجمه گوگل]Shaughnessy هرگز آموزش و پرورش خود را توسعه نداد
[ترجمه ترگمان]Shaughnessy هیچ وقت تعلیم و تربیت خود را پرورش نداد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. For example, a computer pedagogy aimed directly at fostering disembedded thought needs to be devised, as do appropriate evaluation procedures.
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، یک آموزش کامپیوتری که مستقیماً با هدف پرورش افکار نامتجانس انجام می شود، مانند روش های ارزیابی مناسب، باید ابداع شود
[ترجمه ترگمان]برای مثال، یک سیستم آموزش کامپیوتر با هدف ترویج تفکر disembedded نیاز به تدبیر دارد، همان طور که روش های ارزیابی مناسب را انجام می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. It was very much the sort of developmental pedagogy that composition scholars and learning theorists prescribe for remedial students.
[ترجمه گوگل]این بسیار نوع تربیت رشدی است که دانشمندان ترکیب و نظریه پردازان یادگیری برای دانشجویان تقویتی تجویز می کنند
[ترجمه ترگمان]این نوع تعلیم و تربیت رو به رشدی بود که محققان و نظریه پردازان در زمینه یادگیری برای دانش آموزان درمان تجویز می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Pedagogy in this case actually makes the learning task more difficult.
[ترجمه گوگل]آموزش در این مورد در واقع کار یادگیری را دشوارتر می کند
[ترجمه ترگمان]Pedagogy در این مورد واقعا کار یادگیری را مشکل تر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. At least this sort of pedagogy acknowledges the gravity of the remedial task.
[ترجمه گوگل]حداقل این نوع آموزش، گرانی کار اصلاحی را تصدیق می کند
[ترجمه ترگمان]دست کم این نوع تعلیم و تربیت، جاذبه کار remedial را تایید می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Equally, how is language pedagogy to be defined in relation to other areas of enquiry that impinge upon it?
[ترجمه گوگل]به همین ترتیب، آموزش زبان در رابطه با سایر حوزههای تحقیقی که بر آن تأثیر میگذارد چگونه باید تعریف شود؟
[ترجمه ترگمان]به همان اندازه، شیوه آموزش زبان چگونه باید در رابطه با سایر حوزه های تحقیقاتی که بر آن تاثیر می گذارد، تعریف شود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. These conditions include theories of pedagogy and practices of hegemony that help to determine the meanings of literacy for particular practitioners.
[ترجمه گوگل]این شرایط شامل تئوریهای آموزشی و شیوههای هژمونی است که به تعیین معانی سواد برای تمرینکنندگان خاص کمک میکند
[ترجمه ترگمان]این شرایط شامل نظریه های آموزش و شیوه هژمونی است که به تعیین معانی سواد برای متخصصان خاص کمک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The interests of scholarship and pedagogy are at odds here.
[ترجمه گوگل]منافع بورسیه و آموزش در اینجا در تضاد است
[ترجمه ترگمان]علایق پژوهشی و تعلیم و تربیت در اینجا با هم اختلاف نظر دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Teachers who make outstanding contributions in pedagogy should be commended and rewarded.
[ترجمه گوگل]معلمانی که سهم برجسته ای در تعلیم و تربیت دارند باید مورد ستایش و پاداش قرار گیرند
[ترجمه ترگمان]آموزگارانی که در آموزش و پرورش نقش مهمی ایفا می کنند، باید مورد تقدیر و تقدیر قرار گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Subjects of study such as pedagogy and education management are also on the priority list.
[ترجمه گوگل]رشته های تحصیلی مانند آموزش و پرورش و مدیریت آموزشی نیز در لیست اولویت قرار دارند
[ترجمه ترگمان]موضوعات مورد مطالعه مانند مدیریت آموزش و آموزش نیز در فهرست اولویت قرار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. This theory belongs to music pedagogy and courses to learn the property.
[ترجمه گوگل]این تئوری متعلق به آموزش موسیقی و دوره هایی برای یادگیری ویژگی است
[ترجمه ترگمان]این نظریه به آموزش و تعلیم موسیقی و دوره های آموزشی مربوط می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. The "Reform Program for Basic Curriculums(Trial)" emphasizes: "pedagogy is the unify of the teacher's teaching and student's learning which is the essentialness of the communication and interaction.
[ترجمه گوگل]«برنامه اصلاح برنامههای درسی پایه (آزمایشی)» تأکید میکند: «پاداگوژی یکپارچهسازی آموزش معلم و یادگیری دانشآموز است که اصل ارتباط و تعامل است
[ترجمه ترگمان]\"برنامه اصلاح برای Curriculums اساسی\" تاکید می کند: \" تعلیم و تربیت یکی از unify دانش معلم و دانش آموزان است که قابلیت ارتباط و تعامل را در بر می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید