• : تعریف: of, concerning, or consisting of money; financial.
- He never discussed pecuniary matters with his wife, and it was only upon his death that she learned how large his debts were.
[ترجمه گوگل] او هرگز با همسرش در مورد مسائل مالی صحبت نکرد و تنها پس از مرگ او بود که متوجه شد بدهی های او چقدر زیاد است [ترجمه ترگمان] او هرگز درباره مسائل مالی با همسرش صحبت نمی کرد و فقط به خاطر مرگ او بود که یاد گرفته بود که debts چقدر بزرگ است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. pecuniary problems
مسائل پولی
2. a pecuniary offense
تخلفی که جریمه ی پولی دارد
3. He was trying to get a pecuniary advantage for himself.
[ترجمه گوگل]او سعی می کرد برای خود یک مزیت مالی به دست آورد [ترجمه ترگمان]او می خواست برای خودش یک امتیاز مالی بگیرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. She denies obtaining a pecuniary advantage by deception.
[ترجمه فریبا قنبری] او کسب امتیاز مالی با حقه بازی را انکار می کند.
|
[ترجمه گوگل]او کسب مزیت مالی با فریب را انکار می کند [ترجمه ترگمان]او از به دست آوردن یک مزیت معنوی از طریق فریب دادن خودداری می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Professional and pecuniary plans meet with success so long as you know what you're aiming for and don't let others undermine you.
[ترجمه گوگل]برنامههای مالی و حرفهای با موفقیت روبرو میشوند تا زمانی که بدانید هدفتان چیست و اجازه ندهید دیگران شما را تضعیف کنند [ترجمه ترگمان]برنامه های مالی و مالی تا زمانی که شما بدانید قصد دارید چه چیزی را دنبال کنید و اجازه ندهید دیگران شما را خراب کنند، با موفقیت دیدار می کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Along with the carrot of pecuniary reward must go the stick of personal economic disaster.
[ترجمه گوگل]همراه با هویج پاداش مالی باید چوب فاجعه اقتصادی شخصی برود [ترجمه ترگمان]در کنار هویج یک پاداش مالی باید به عنوان یک فاجعه اقتصادی شخصی باقی بماند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The plaintiffs' loss of business was pecuniary or economic damage.
[ترجمه گوگل]از دست دادن تجارت شاکیان خسارت مالی یا اقتصادی بوده است [ترجمه ترگمان]شاکیان متحمل زیان مالی یا خسارت اقتصادی شدند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. If the judge has a pecuniary interest in the outcome of a case then he is absolutely barred from hearing it.
[ترجمه گوگل]اگر قاضی در نتیجه دعوی منفعت مالی داشته باشد، مطلقاً از رسیدگی منع می شود [ترجمه ترگمان]اگر قاضی در مورد یک پرونده سود مالی داشته باشد، از شنیدن آن منع می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Their pecuniary interests were probably greater than their antiquarian ones, and their errors were written up by the historian.
[ترجمه گوگل]منافع مالی آنها احتمالاً بیشتر از منافع باستانی آنها بوده است و اشتباهات آنها توسط مورخ نوشته شده است [ترجمه ترگمان]علایق مالی آن ها احتمالا بیش از آثار باستانی their بود، و اشتباه ات آن ها توسط مورخ نگاشته شده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. It need not be a pecuniary advantage.
[ترجمه گوگل]لازم نیست مزیت مالی باشد [ترجمه ترگمان]این یک نفع مالی نخواهد بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The reason for breaking our vows were pecuniary and made financial sense.
[ترجمه گوگل]دلیل شکستن عهد ما مالی و منطقی بود [ترجمه ترگمان]دلیل شکستن پیمان ما مالی و تامین مالی است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Crimes of pecuniary indecency have become standard corporate conduct.
[ترجمه گوگل]جرایم منافی عفت مالی به رفتار استاندارد تبدیل شده است [ترجمه ترگمان]جرائمی که از جرائم اقتصادی یه رفتار استاندارد داشته باشن [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The accused was charged with obtaining a pecuniary advantage by deception.
[ترجمه گوگل]متهم به کسب منفعت مالی با فریب متهم شد [ترجمه ترگمان]متهم به اخذ یک مزیت معنوی با فریب متهم شده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. There is no definition of pecuniary interest in the legislation.
[ترجمه گوگل]هیچ تعریفی از نفع مالی در قانون وجود ندارد [ترجمه ترگمان]هیچ تعریفی از منافع مالی در این قانون وجود ندارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
مالی (صفت)
financial, fiscal, pecuniary
پولی (صفت)
venal, pocket, pecuniary, monetary
نقدی (صفت)
pocket, pecuniary
جریمه دار (صفت)
pecuniary
تخصصی
[حقوق] پولی، نقدی، مالی
انگلیسی به انگلیسی
• of or relating to money, financial pecuniary means concerning or involving money; a formal word.
پیشنهاد کاربران
✨ از مجموعه لغات GRE ✨ ✍ توضیح: Relating to money or financial matters 💵 🔍 مترادف: Monetary, financial ✅ مثال: She was concerned about the pecuniary implications of taking on a new job