اسم ( noun )
• (1) تعریف: the top part of a mountain that tapers to a point, or such a mountain itself.
• مترادف: crest, mountaintop, pinnacle, summit
• مشابه: apex, height, mountain, prominence, tor, vertex
• مترادف: crest, mountaintop, pinnacle, summit
• مشابه: apex, height, mountain, prominence, tor, vertex
- When they reached the peak of the mountain, they planted a flag.
[ترجمه Jg] وقتی آنها به قله ی کوه رسیدند، پرچمی را درآنجا برافراشته کردند|
[ترجمه گوگل] وقتی به قله کوه رسیدند، پرچمی کاشتند[ترجمه ترگمان] وقتی به قله کوه رسیدند، پرچمی در آن کاشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The Himalayas contain the highest peaks in the world.
[ترجمه گوگل] هیمالیا دارای مرتفع ترین قله های جهان است
[ترجمه ترگمان] هیمالیا شامل بلندترین قله های در جهان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] هیمالیا شامل بلندترین قله های در جهان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: the protruding bill of a cap; visor.
• مترادف: bill, visor
• مشابه: brim, flap, sunshade
• مترادف: bill, visor
• مشابه: brim, flap, sunshade
- As a greeting, he touched his hand to the peak of his cap.
[ترجمه گوگل] به عنوان سلام دستش را به قله کلاهش کشید
[ترجمه ترگمان] به محض اینکه سلام و احوال پرسی کرد دستش را به لبه کلاهش برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] به محض اینکه سلام و احوال پرسی کرد دستش را به لبه کلاهش برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: the point of highest intensity, achievement, value, position, or the like.
• مترادف: acme, apex, climax, crest, culmination, ne plus ultra, pinnacle, summit, zenith
• مشابه: apogee, best, flood tide, flower, height, heyday, maximum, meridian, pitch, prime, top, ultimate
• مترادف: acme, apex, climax, crest, culmination, ne plus ultra, pinnacle, summit, zenith
• مشابه: apogee, best, flood tide, flower, height, heyday, maximum, meridian, pitch, prime, top, ultimate
- That day saw a surprising stock market peak.
[ترجمه گوگل] آن روز شاهد یک اوج شگفت انگیز بازار سهام بودیم
[ترجمه ترگمان] آن روز یک پیک بازار شگفت انگیز را دید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] آن روز یک پیک بازار شگفت انگیز را دید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She is at the peak of her development as a singer.
[ترجمه گوگل] او به عنوان یک خواننده در اوج پیشرفت خود قرار دارد
[ترجمه ترگمان] او در اوج رشد خود به عنوان یک خواننده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او در اوج رشد خود به عنوان یک خواننده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- We were lucky to sell our house when prices were at their peak.
[ترجمه گوگل] ما خوش شانس بودیم که خانه خود را زمانی که قیمت ها در اوج خود بود فروختیم
[ترجمه ترگمان] ما خوش شانس بودیم که خانه مان را زمانی که قیمت ها در اوج خود بودند به فروش برسانیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] ما خوش شانس بودیم که خانه مان را زمانی که قیمت ها در اوج خود بودند به فروش برسانیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: any tapering, pointed protuberance or projection.
• مترادف: cusp, point, tip
• مشابه: beak, crest, prominence, protrusion, spire
• مترادف: cusp, point, tip
• مشابه: beak, crest, prominence, protrusion, spire
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: peaks, peaking, peaked
حالات: peaks, peaking, peaked
• (1) تعریف: to reach a point of highest intensity, achievement, value, placement, or the like.
• مترادف: climax, crest, culminate
• مترادف: climax, crest, culminate
- The company's earnings peaked in 1986.
[ترجمه گوگل] درآمد این شرکت در سال 1986 به اوج خود رسید
[ترجمه ترگمان] درآمد شرکت در سال ۱۹۸۶ به اوج خود رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] درآمد شرکت در سال ۱۹۸۶ به اوج خود رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to rise or protrude in a point.
• مترادف: jut, spire
• مشابه: beetle, project, protrude, rise, tower
• مترادف: jut, spire
• مشابه: beetle, project, protrude, rise, tower
صفت ( adjective )
مشتقات: peaklike (adj.)
مشتقات: peaklike (adj.)
• : تعریف: at or near a maximum level.
• مترادف: maximum, nth, supreme, utmost
• مشابه: extreme, fine, great, high, prime, top, ultimate
• مترادف: maximum, nth, supreme, utmost
• مشابه: extreme, fine, great, high, prime, top, ultimate
- He raced at peak speed today.
[ترجمه گوگل] او امروز با اوج سرعت مسابقه داد
[ترجمه ترگمان] او امروز با سرعت به اوج رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او امروز با سرعت به اوج رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- They succeeded by putting in their peak effort.
[ترجمه گوگل] آنها با به کارگیری حداکثر تلاش خود موفق شدند
[ترجمه ترگمان] آن ها موفق شدند خود را در اوج تلاش خود قرار دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] آن ها موفق شدند خود را در اوج تلاش خود قرار دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید