peacemaker

/ˈpiːˌsmekər//ˈpiːsmeɪkə/

معنی: مصلح
معانی دیگر: آشتی گر، آشتی انگیز، صلح آور

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: peacemaking (adj.), peacemaking (n.)
• : تعریف: a person, group, or nation that tries to make peace between adversaries.

جمله های نمونه

1. Hill tried to play the peacemaker.
[ترجمه گوگل]هیل سعی کرد نقش صلح طلب را بازی کند
[ترجمه ترگمان] هیل \"سعی کرد\" صلح طلب \" بازی کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The US sees itself as a peacemaker in the region.
[ترجمه گوگل]ایالات متحده خود را به عنوان یک صلح طلب در منطقه می بیند
[ترجمه ترگمان]ایالات متحده خود را به عنوان یک میانجی صلح در منطقه می بیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Should you be acting as the peacemaker in your family, or the one who breaks the conspiracy of silence?
[ترجمه گوگل]آیا شما باید به عنوان صلح‌جو در خانواده‌تان عمل کنید یا کسی که توطئه سکوت را می‌شکند؟
[ترجمه ترگمان]آیا به عنوان یک انسان صلح طلب در خانواده ات رفتار می کنی، یا کسی که توطئه سکوت را می شکند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Between warring kings, a peacemaker; between adoring spouses, a seducer, or a child.
[ترجمه گوگل]بین پادشاهان متخاصم، صلح‌جو؛ بین همسران عاشق، یک اغواگر یا یک کودک
[ترجمه ترگمان]بین شاهان جنگ، یک انسان صلح طلب، بین یک همسر، یک یا یک بچه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She was constantly interceding as peacemaker between her son, Alfonso, and his father.
[ترجمه گوگل]او دائماً به عنوان صلح‌جو بین پسرش آلفونسو و پدرش شفاعت می‌کرد
[ترجمه ترگمان]پیوسته از بین پسرش، آلفونسو و پدرش پرهیز می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He was a natural fighter and a born peacemaker.
[ترجمه گوگل]او یک مبارز طبیعی و یک صلح طلب بود
[ترجمه ترگمان]او یک مبارز طبیعی و یک حافظ صلح بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. His test as a peacemaker is still ahead of him.
[ترجمه گوگل]آزمون او به عنوان یک صلح طلب هنوز در پیش است
[ترجمه ترگمان] آزمایش اون به عنوان یه صلح طلب هنوز از اون جلوتره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Are you a peacemaker and try to end conflict instead of starting it.
[ترجمه درسا] آیاشما یک صلح طلب هستید و سعی میکنید جنگ را به جای شروع آن به پایان برسانید
|
[ترجمه گوگل]آیا شما یک صلح طلب هستید و سعی کنید به جای شروع به درگیری پایان دهید
[ترجمه ترگمان]آیا شما یک میانجی صلح هستید و به جای شروع درگیری سعی در خاتمه دادن به درگیری دارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He is a poet who calls himself a peacemaker.
[ترجمه گوگل]او شاعری است که خود را صلح طلب می خواند
[ترجمه ترگمان]او شاعری است که خود را حافظ صلح می نامد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. But we also are committed to a peacemaker and a troublemaker.
[ترجمه گوگل]اما ما نیز متعهد به صلح‌جو و مشکل‌ساز هستیم
[ترجمه ترگمان]اما ما نیز به یک میانجی peacemaker و یک آشوبگر دست یافته ایم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Solve conflicts so everyone wins a peacemaker.
[ترجمه گوگل]درگیری ها را حل کنید تا همه برنده صلح شوند
[ترجمه ترگمان]حل اختلافات به گونه ای که هر کسی یک میانجی صلح داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He will be a peacemaker whenever a quarrel happens.
[ترجمه گوگل]هر گاه نزاع پیش بیاید، صلح طلب خواهد بود
[ترجمه ترگمان]هر وقت که مشاجره ای رخ دهد، یک انسان صلح طلب خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Daniel tried to act as peacemaker.
[ترجمه گوگل]دانیل سعی کرد به عنوان صلح طلب عمل کند
[ترجمه ترگمان] دنیل \"سعی کرد به عنوان صلح طلب عمل کنه\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. If you are not a peacemaker, at least do not be a troublemaker.
[ترجمه گوگل]اگر اهل صلح نیستی لااقل مشکل ساز نباش
[ترجمه ترگمان]اگر شما یک میانجی صلح ندارید، حداقل یک دردسر ساز نخواهید بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مصلح (اسم)
corrector, reformer, peacemaker, make-peace

انگلیسی به انگلیسی

• one who makes peace, reconciler
a peacemaker is a person who tries to stop people or countries from quarrelling or fighting by talking to the people concerned.
one who makes peace, one who settles disagreements or quarrels

پیشنهاد کاربران

The term “peacemaker” is often used as a slang term for a revolver, particularly one with a reputation for resolving conflicts. It can also refer to a person who helps to calm or mediate disputes.
اصطلاح عامیانه
...
[مشاهده متن کامل]

کلت تکنواخت ارتشی، معروف به کلت مُصلِح ( peacemaker ) رِولوِری بود که توسط کارخانه کلت برای سواره نظام ارتش آمریکا طراحی و در سال ۱۸۷۳ میلادی عرضه شد.
همچنین می تواند به شخصی اشاره کند که به آرام کردن یا میانجی گری اختلافات کمک می کند.
***************************************************************************************************
مثال؛
For example, in a western film, a character might say, “I reckon it’s time to bring out the peacemaker. ”
In a discussion about firearms history, someone might mention, “The Colt Peacemaker was a game - changer in the Old West. ”
A gun collector might proudly display their peacemakers and say, “These revolvers are a piece of American history. ”

peacemaker
منابع• https://fluentslang.com/slang-for-guns/
۱. میانجی صلح. مصلح ۲. {عامیانه} تپانچه. اسلحه
مثال:
He said that very soon a Peacemaker would be coming who would put an end to everything
او گفت که خیلی زود مصلح خواهد آمد او که به همه چیز پایان خواهد داد.
فرشتۀ صلح و آشتی
مصالحه گر
میانجی، آشتی دهنده، واسطه ( صلح )
کسی که بقیه رو آروم می کنه توی بحث ها یا شرایط سخت و کلا طرفدار آرامش و آروم کردنه
حل کننده مشاجره و دعوا
آشتی دهنده
آشتی جو
صلح طلب

بپرس