peaceable

/ˈpiːsəbl̩//ˈpiːsəbl̩/

معنی: ارام، ملایم، صلح دوست، اشتی پذیر
معانی دیگر: صلح جو، آرامش طلب، آشتی دوست، در حال صلح، در صلح و صفا

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: peaceably (adv.), peaceableness (n.)
• : تعریف: disposed to maintaining harmony or tranquillity.
متضاد: bellicose, contentious, fractious, martial, pugnacious, quarrelsome, warlike
مشابه: amicable, harmonious

جمله های نمونه

1. a modest and peaceable man
یک مرد افتاده و آرام

2. the natives lead peaceable lives
بومیان در صلح و صفا زندگی می کنند.

3. i was pleased to see how peaceable the horse had become
از اینکه اسب این چنین رام شده بود خوشنود شدم.

4. They cooperate in a peaceable spirit.
[ترجمه گوگل]آنها با روحیه صلح آمیز همکاری می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها با یک روح آرام هم کاری می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A peaceable settlement has been reached.
[ترجمه گوگل]توافق صلح آمیز حاصل شده است
[ترجمه ترگمان]تا کنون توافقی صلح آمیز حاصل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A peaceable crowd gathered outside the White House.
[ترجمه گوگل]جمعیت صلح آمیز بیرون کاخ سفید تجمع کردند
[ترجمه ترگمان]مردمی آرام در بیرون کاخ سفید جمع شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He's always been a very peaceable man.
[ترجمه گوگل]او همیشه مردی بسیار آرام بوده است
[ترجمه ترگمان]همیشه مرد آرامی بوده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I like to think of myself as a peaceable man.
[ترجمه گوگل]دوست دارم خودم را مردی صلح طلب بدانم
[ترجمه ترگمان]دوست دارم به خودم به عنوان یک مرد آرام فکر کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They were peaceable, but none the less enforced clearances.
[ترجمه گوگل]آنها صلح آمیز بودند، اما به هر حال مجوزهای لازم را به اجرا درآوردند
[ترجمه ترگمان]آن ها peaceable بودند، اما none clearances کم تر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He was a dreamer, dithering and peaceable: Ireland would not be saved by such as he.
[ترجمه گوگل]او فردی رویاپرداز، پریشان و صلح طلب بود: ایرلند توسط کسانی مانند او نجات نخواهد یافت
[ترجمه ترگمان]او با dithering، dreamer، و آرام بود: ایرلند تا چنین جایی نجات نخواهد یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The Fermanagh Armstrongs seemed peaceable enough.
[ترجمه گوگل]فرمناگ آرمسترانگ به اندازه کافی صلح آمیز به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]خانواده Fermanagh به اندازه کافی آرام به نظر می رسیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A peaceable and orderly crowd staged a protest outside city hall.
[ترجمه گوگل]جمعیتی صلح‌آمیز و منظم در بیرون ساختمان شهرداری تظاهرات کردند
[ترجمه ترگمان]مردمی آرام و منظم اعتراضی را در خارج از سالن شهرداری برپا کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They sat in peaceable silence. .
[ترجمه گوگل]آنها در سکوت مسالمت آمیز نشستند
[ترجمه ترگمان]در سکوت صلح آمیز نشستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He has lived a peaceable and honest life.
[ترجمه گوگل]او زندگی آرام و صادقانه ای داشته است
[ترجمه ترگمان]او زندگی آرام و صادقانه ای داشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. And the peaceable habitations are cut down because of the fierce anger of the Lord.
[ترجمه گوگل]و مسکن‌های صلح‌آمیز به‌سبب خشم شدید خداوند منهدم می‌شود
[ترجمه ترگمان]و the peaceable peaceable به خاطر خشم شدید لرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ارام (صفت)
calm, quiet, silent, imperturbable, moderate, gentle, still, stilly, appeasable, peaceful, placid, tranquil, whist, bland, placable, composed, self-composed, daft, sedate, serene, staid, taciturn, irenic, pacific, peaceable, self-possessed, unruffled, waveless

ملایم (صفت)
good-tempered, easy, calm, quiet, moderate, gentle, meek, soft, peaceful, downy, smooth, benign, mild, bland, clement, sedate, lenient, good-natured, temperate, peaceable

صلح دوست (صفت)
peaceable, solomonic

اشتی پذیر (صفت)
peaceable

انگلیسی به انگلیسی

• peaceful, loves peace, avoids conflict
someone who is peaceable tries to avoid quarrelling or fighting with other people.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : pacify
✅️ اسم ( noun ) : peace / peacefulness / pacifism / pacifist / pacification
✅️ صفت ( adjective ) : peaceful / peaceable / pacifist / pacific
✅️ قید ( adverb ) : peacefully / peaceably
مسالمت جویانه

بپرس