payable

/ˈpeɪəbl̩//ˈpeɪəbl̩/

معنی: قابل پرداخت، پرداختی، وابسته به پرداخت
معانی دیگر: (چک - با: to) در وجه، پرداختنی، سررسیده، به موعد پرداخت رسیده، (معدن و غیره) سودآور، (جمع) حساب های پرداختنی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: due to be paid, as a debt.
مترادف: due, owing, receivable
مشابه: demandable, outstanding

(2) تعریف: capable of being paid.

- Write the check payable to me.
[ترجمه گوگل] چک قابل پرداخت را به من بنویسید
[ترجمه ترگمان] the چک را برای من بنویس
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. payable to mehri
در وجه مهری

2. The full fee is payable on enrolment.
[ترجمه گوگل]هزینه کامل در هنگام ثبت نام قابل پرداخت است
[ترجمه ترگمان]هزینه کامل قابل پرداخت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Tax is payable on the interest.
[ترجمه گوگل]مالیات بر سود قابل پرداخت است
[ترجمه ترگمان]مالیات بر منافع قابل پرداخت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The full fee is payable on enrollment.
[ترجمه گوگل]هزینه کامل در هنگام ثبت نام قابل پرداخت است
[ترجمه ترگمان]هزینه کامل در زمینه ثبت نام، قابل پرداخت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The mortgage is payable in monthly instalments.
[ترجمه گوگل]وام مسکن به صورت اقساط ماهانه قابل پرداخت است
[ترجمه ترگمان]این وام در اقساط ماهیانه قابل پرداخت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This check is payable on demand.
[ترجمه گوگل]این چک در صورت تقاضا قابل پرداخت است
[ترجمه ترگمان]این چک به تقاضا قابل پرداخت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Purchase tax was not payable on goods for export.
[ترجمه گوگل]مالیات بر خرید کالاهای صادراتی قابل پرداخت نبود
[ترجمه ترگمان]مالیات خرید برای صادرات قابل پرداخت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The rent is payable in advance .
[ترجمه گوگل]اجاره پیش پرداخت می شود
[ترجمه ترگمان]مبلغ اجاره از قبل قابل پرداخت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Please make your cheque payable to WWF.
[ترجمه گوگل]لطفا چک خود را به WWF پرداخت کنید
[ترجمه ترگمان]لطفا چک خود را به سازمان WWF تبدیل کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. State pensions become payable to women at age 60.
[ترجمه گوگل]حقوق بازنشستگی دولتی در سن 60 سالگی به زنان قابل پرداخت می شود
[ترجمه ترگمان]حقوق بازنشستگی دولت در سن ۶۰ سالگی قابل پرداخت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Cheques/postal orders should be crossed and made payable to Newmarket Promotions.
[ترجمه گوگل]چک ها/سفارش های پستی باید خط خورده و قابل پرداخت به تبلیغات نیومارکت باشد
[ترجمه ترگمان]سفارش های پستی باید عبور داده شوند و قابل پرداخت به Newmarket Promotions باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This amount is payable immediately.
[ترجمه گوگل]این مبلغ بلافاصله قابل پرداخت است
[ترجمه ترگمان]این مقدار بلافاصله قابل پرداخت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It is a bill payable upon sight.
[ترجمه گوگل]قبض قابل پرداخت به محض مشاهده است
[ترجمه ترگمان]این It است که به چشم می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The final dividend, payable on July is reduced to 1p.
[ترجمه گوگل]سود نهایی قابل پرداخت در ژوئیه به 1p کاهش می یابد
[ترجمه ترگمان]سود نهایی قابل پرداخت است که در ماه ژوئیه قابل پرداخت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. A refundable deposit is payable on arrival.
[ترجمه گوگل]در هنگام ورود مبلغی قابل استرداد قابل پرداخت است
[ترجمه ترگمان]سپرده غیرقابل استرداد در هنگام ورود قابل پرداخت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قابل پرداخت (صفت)
due, liable, solvable, solvent, payable, exigible

پرداختی (صفت)
payable

وابسته به پرداخت (صفت)
payable

تخصصی

[حقوق] قابل پرداخت

انگلیسی به انگلیسی

• can be paid; may be settled
if an amount of money is payable, it has to be paid or it can be paid.
if a cheque is made payable to you, it has your name written on it to indicate that you are the person who will receive the money.

پیشنهاد کاربران

بپرس